به بهانه سالروز اعدام نخست‌وزیری که سیزده سال بر مسند بود؛

افسانه‌هایی که هویدا ساخت

امیرعباس هویدا در حالی حدود سیزده سال بر مسند صدارتِ حکومت پهلوی دوم تکیه زد که عمر سایر نخست‌وزیران از سه سال تجاوز نمی‌کرد. در سال‌های اخیر، در پاسخ به چرایی این تداوم بر انفعال وی در برابر اوامر شاهانه انگشت نهاده‌اند، اما آیا این انفعال باعث سیزده سال نخست‌وزیری هویدا شد؟
افسانه‌هایی که هویدا ساخت
 
امیرعباس هویدا در حالی حدود سیزده سال بر مسند صدارتِ حکومت پهلوی دوم تکیه زد که عمر سایر نخست‌وزیران از سه سال تجاوز نمی‌کرد. حضور طولانی‌مدت او در سیاست و حکومت شاهنشاهی سبب شد او به‌عنوان نماینده سلطنت پهلوی محاکمه و درنهایت به اعدام محکوم شود. در سال‌های اخیر هویدا به‌عنوان یک شخصیت روشنفکر که به‌عنوان یک سوژه منفعل در ساختار پهلوی تنها اوامر شاهانه را اطاعت می‌کرد ‌تصویر شده است؛ بااین‌همه به نظر می‌رسد تکیه صرف بر ادعاهای هویدا در دادگاه که به‌منظور سلب مسئولیت از خود،‌ نخست‌وزیری را منصبی فرمایشی و آلت دست شاه قلمداد می‌کرد کافی نباشد. با نگاهی کوتاه به دوران نخست‌وزیری هویدا و سهم و نقش او در تثبیت پایه‌های سلطنت، در این نوشتار صفحه‌ای بر این بحث می‌گشاییم.
 
هویدا و افسانه شاه قدرتمند
از سال‌های نخستینِ دهه 1340 یک تغییر اساسی در سلطنت محمدرضا پهلوی ایجاد شد. شاه مایل بود بیشتر از نیروهای جوان تحصیل‌کرده استفاده شود و دولتمردان باتجربه که در رده سنی شاه یا بالاتر از او قرار داشتند، کنار گذاشته شدند. این جوانان ازآنجاکه دوران ضعفِ شاه را به چشم ندیده بودند، قاعدتا حرف‌شنوی بیشتری از مقام سلطنت داشتند.1 بر همین اساس امیرعباس هویدا که در دوران نخست‌وزیری حسنعلی منصور به وزارت دارایی منصوب شده بود، ‌پس از ترور نخست‌وزیر،‌ برای سیزده سال جانشین او شد. در بررسی دلایل ثبات هویدا در این منصب می‌توان عوامل زیر را شناسایی کرد: شناخت دقیق از روحیات محمدرضا پهلوی و تمجید غلوآمیزش از او و توان خاص هویدا در ایفای نقش مقام دوم کشور پس از شاه،2 هراس محمدرضا پهلوی به‌واسطه ضعف‌های درونی، از نفوذ و اثرگذاری سیاستمداران کارآمد در جامعه و از کف رفتن قدرت و اختیاراتش،3 پیشینه عضویت هویدا در ساواک و احساس امنیت بیشتر شاه در قرارگیری یک عامل دستگاه امنیتی در رأس امور،4 محبوبیت هویدا در میان مقامات رقیب خود و توان برقراری سازش و هماهنگی میان مخالفان و حکومت.5
 
سال‌های طولانی نخست‌وزیری هویدا را می‌توان به دو دوره متفاوت تقسیم کرد: دوره نخست، دورانی پر از شور و امید در کابینه بود. هویدا با ایجاد تصویر روشنفکرانه می‌کوشید خود را طرفدار تولیدات داخلی و علاقه‌مند به فرهنگ ایرانی نشان دهد. عدم حضور هویدا در کشور ایران و آشنا نبودن با فرهنگ آن و همچنین تربیت وی در نظام معنایی غرب از وی شخصیتی با هویت چندفرهنگی ساخته بود.6 در این برهه، به‌رغم اینکه امیرعباس هویدا با فرهنگ ایران و ایرانی بیگانه بود و قبله آمال و آرزوهایش را غرب قرار داده بود، برای آنکه بتواند بر اریکه نخست‌وزیری باقی بماند، با مطالعه‌ای مردم‌شناسانه، از روزی که مأمور تشکیل کابینه شد با عوام‌فریبی هر چه تمام‌تر به فریب مردم اقدام کرد و همواره مرکب سواری خویش را یک ماشین پیکان قرار داد. این عوام‌فریبی تا حدی بود که راننده وی به نام فروتن در این خصوص می‌گوید: «من از تظاهر و عوام‌فریبی آقای نخست‌وزیر خسته شده‌ام. نام‌برده دو دستگاه کادیلاک دارد، آنها را در اداره گذاشته و از اتومبیل پیکان استفاده می‌نماید و آن‌هم به این نحو که خودش پشت فرمان می‌نشیند و راننده باید با یک دستگاه پیکان دیگر دنبالش کند».7 اما دوره دوم وضعی دگر داشت تا جایی که وی برای بقا در صدارت به هر سیاستی متوسل می‌شد. یکی از مهم‌ترین اقدامات و سیاست‌های هویدا بزرگ‌نمایی محمدرضا پهلوی در اذهان مردم بود؛ برای مثال هویدا با زیرکی خود ضعف شاه را برای شنیدن تملق و به‌ویژه تمایل او برای مقایسه‌شدن با دوگل تشخیص داد و با به بازی گرفتن این خصیصه در اخلاق شاه، تمایل به اقتدارگرایی را در او تشدید کرد.8 هویدا با ساختن یک تصویر آرمانی و قدرتمند از محمدرضا پهلوی ‌که در دهه چهل 1340ش تقریبا همه مخالفانش را از بین برده بود،‌ کوشید تا خودش را وسیله‌ای در جهت تحقق اهداف و آرمان‌های ملی نشان دهد. افسانه شاه قدرقدرت،‌ همچون پیله‌ای بود که هویدا برای حضور طولانی‌مدت خود در عرصه سیاسی بافته بود،‌ و درنهایت خود اسیر این افسانه شد.
 
هویدا و افسانه دست‌نشاندگی
در بیست سال اول سلطنت پهلوی دوم، بازیگران اصلی نظام، شاه و نخبگان سیاسی بودند؛ یعنی این هر دو توأما در تعامل با همدیگر بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی جامعه اثرگذار بودند، اما از سال 1344 به بعد، یعنی از زمان تصدی نخست‌وزیری توسط هویدا، که نظام سیاسی و ساختار قدرت به‌طرف اقتدارگرایی سوق پیدا کرد، نقش تعیین‌کننده نخبگان سیاسی در نظام سیاسی و ساختار قدرت کم‌رنگ‌تر شد؛ به‌نحوی‌که به نوشته شوکراس «دیگر هیچ‌کس که دارای افکار مستقل باشد اطراف شاه دیده نمی‌شود. عده‌ای درباری و چاپلوس او را دوره کرده بودند».9 مهم‌ترین علت این تمرکز قدرت و اقتدارطلبی شاه، به فرهنگ رفتاری و سیاسی تبعی هویدا در این دوره مربوط است، که در مخالفت با گسترش سازوکارهای مشارکت قانونی و هم‌زمان با آن افزایش اقتدارگرایی شاه، با گذشت زمان به مسدود کردن کانال‌های مشروع مشارکت و سرکوب نیروهای اجتماعی مختلف منجر شد.
 
راننده وی [: هویدا] به نام فروتن در این خصوص می‌گوید: «من از تظاهر و عوام‌فریبی آقای نخست‌وزیر خسته شده‌ام. نام‌برده دو دستگاه کادیلاک دارد، آنها را در اداره گذاشته و از اتومبیل پیکان استفاده می‌نماید»  
درواقع بررسی سیاست‌های دوران پهلوی نشان می‌دهد که هویدا در سه بخش سیاست خارجی، امور اقتصادی و مسائل نظامی بی‌اختیار بوده و تمام تصمیم‌گیری‌ها در این حوزه‌ها شخصا توسط محمدرضا پهلوی اتخاذ می‌شده است؛ برای مثال جمشید آموزگار، وزیر دارایی، و هوشنگ انصاری، وزیر اقتصاد، مستقیما با شاه در تماس بودند و گزارش کارهای خود را به او می‌دادند.10 عباس میلانی نیز در کتاب خود با عنوان «نگاهی به شاه» به این مورد اشاره کرده و هویدا را «بوروکراتیک فرمان‌بردار» نام نهاده است.11 او که سررشته اصلی‌ترین امور مملکت را برخلاف قانون، به شاه سپرده بود، با تملق از محمدرضا پهلوی توانست اعتماد او را به خود جلب و راه رسیدن به صدارت را برای خود هموار سازد. وی هرگز سعی نکرد که با استفاده از اختیاراتش، در برابر خودخواهی‌های لجام‌گسیخته محمدرضا پهلوی مقاومت کند، بلکه بیشتر در تحکیم پایه‌های قدرت سرکوبگر او، نقشی مهم ایفا کرد.
 
واقعیت این است که زندگی و رفتار هویدا، آکنده از تناقض‌های بسیار است، اما به نظر می‌رسد هویدا با استفاده از سیاست تظاهر به دست‌نشاندگی در پیش بردن منویات خود موفق بوده است. ازآنجاکه محمدرضا پهلوی شخصیت مستقلی نبود و در اتخاذ تصمیمات بسیار متزلزل می‌نمود شخصی مانند هویدا که بی‌هیچ تلاشی برای مقتدر نشان دادن خود از شاه یک فرد قدرتمند ساخته بود، ‌بسیار مطلوب به نظر می‌رسید؛ برای مثال شاه بارها گفته بود که هویدا قادر است افکار مرا بخواند و خواسته‌هایم را پیش‌بینی کند، ولی هویدا بیشتر کارها را به شاه نسبت می‌داد و همه‌جا از منویات شاهانه یا بنا بر اراده شاهنشاه سخن می‌گفت.12 درحالی‌که در پشت این مسئله شخص هویدا و اجرای تصمیمات شخصی او همچون حمایت از جامعه بهائیت،‌ همکاری و همراهی با اسرائیل و نادیده گرفتن فسادهای گسترده در دربار مشاهده می‌شود.
 
در پی‌جویی این منافع شخصی است که او با آنکه ادعای روشنفکری و آزادیخواهی داشت، بیشترین همکاری را با نظام غیر دموکرات پهلوی انجام داد. در اصل تلاش هویدا برای جلب روشنفکران مخالف حکومت، برای آن نبود که نیروها و افکار تازه‌ای وارد مکانیسم حکومتی شوند، بلکه بیشتر به دلایل زیر صورت می‌گرفت: به کار گرفتن قدرت کاری و ذهنی روشنفکران مخالف در خدمت حکومت، فرونشاندن آتش هر نوع مخالفتی با حکومت و محروم کردن نیروهای جوان مخالف از هر نوع رهبری اندیشمند و پرتجربه.13 درواقع هویدا بیشتر از آنکه یک دست‌نشانده منفعل باشد،‌ شخصیتی زیرک بود که بسیار حساب‌شده و به‌منظور حضور مادام‌العمر در پست نخست‌وزیری ــ چنان‌که خود گفته بود ــ خودش را مجری اوامر شاه معرفی می‌کرد. هرچند که در دفاعیات خود در دادگاه برخلاف اعمال و کردارش بیشتر به این نکته تکیه می‌کرد که رژیم شاه یک سیستم بود و او مانند هزاران تن دیگر تنها جزئی از سیستم محسوب می‌شد، شخص نخست‌وزیر حکومت نمی‌کرد تا مسئول کلیه اعمال و اتفاقات زمان خود باشد، بلکه در ماشین عظیم سیستم حکومت، او جزئی از ماشین بود.14
 
فرجامِ سخن
هویدا،‌ طولانی‌ترین مدت حضور در پست نخست‌وزیری در تمام ادوار تاریخی ایران را با تثبیت و ایجاد دو افسانه به خود اختصاص داد: نخست او به شاه پهلوی در تأسیس یک تصویر آرمانی از شاه قدرتمند یاری رساند. از سوی دیگر هویدا با در نظر گرفتن روحیه محمدرضا پهلوی، ‌که هیچ مخالف یا شخصیت قدرتمند مستقلی را نمی‌پذیرفت،‌ کوشید خودش را مجری بی‌اراده اوامر ملوکانه نشان دهد تا از این طریق بتواند حضورش در عرصه سیاست را به‌گونه‌ای مداوم،‌ تضمین کند؛ بااین‌همه با حضور چشمگیر مردم در خیابان‌ها، هاله مشروعیت رژیم از بین رفت و هر دو افسانه دود شد و به هوا رفت.
 
امیرعباس هویدا
 
پی نوشت:
1. محمد سمیعی، نبرد قدرت در ایران: چرا و چگونه روحانیت برنده شد؟، تهران، نشر نی، 1397، ص 542.
2. محمد اختیریان، نقش امیرعباس هویدا در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، تهران، انتشارات علمی، 1375، ص 77.
3. محمود طلوعی، پدر و پسر، ناگفته‌ها از زندگی و روزگار پهلوی‌ها، تهران، نشر علم، 1380، ص 733.
4. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، چ هشتم، نشر اطلاعات، 1374، صص 377-378.
5. داریوش اخوان زنجانی، «چرا هویدا استعفا نکرد»، فصلنامه اطلاعات سیاسی و اقتصادی، ش 165 (خرداد و تیر 1380)، ص 134.
6. سعیده پاکروان، توقیف هویدا، ترجمه نیما همایان‌پور، تهران، نشر فرزان، 1378، ص 81.
7. علیرضا فایضی مهابادی، «هویدا از آغاز تا پایان»، ماهنامه کیهان فرهنگی، ش 161 (اسفند 1378)، ص 51.
8. پرویز راجی، در خدمت تخت طاووس، ترجمه حسن کامشاد، تهران، انتشارات طرح نو، 1381، ص 21.
9. ویلیام شوکراس، آخرین سفرشاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، البرز، 1369، ص 125.
10. علی مرادجو، «نقش هویدا در ساختار قدرت سیاسی پهلوی دوم»، فصلنامه مطالعات تاریخی و نظامی، ش 7 و 8 (تابستان و پاییز 1389)، ص 76.
11. عباس میلانی، نگاهی به شاه، نشر پرشین سیرکل- تورنتو- کانادا، 1392، ص 2.
12. حسین فردوست، همان، ص 390.
13. عباس میلانی، معمای هویدا، تهران، نشر اختران، 1380، صص 289-300.
14. مرتضی رسولی‌پور، نگاهی از درون (خاطرات سیاسی دکتر جواد صدر)، تهران، نشر علم، 1381، ص 518. https://iichs.ir/vdcgwu9q.ak9z34prra.html
iichs.ir/vdcgwu9q.ak9z34prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما