تهیه و تنظیم: فرهاد قلیزاده
«سیاست روس و انگلیس در ایران پس از 3 شهریور 1320 یک خط مشی را تعقیب مینمود؛ یعنی در عین حال که هر یک منفعت خاصی در ایران داشتند موقتا تسلیم یکدیگر شده خط مشی واحدی را پیش گرفته بودند؛ مثلا در روزهای بین 3 تا 25 شهریور اختلاف نظری بین روس با انگلیس راجع به رژیم ایران در بین بود که روسها علاقه داشتند رژیم ایران به جمهوریت تبدیل گردد و انگلیسها هم که رنجش خاصی از رضاشاه داشتند چندان بیعلاقه نبودند به این نظر تسلیم گردند، ولی پس از فعالیتهایی که از طرف بعضی از رجال مؤثر آن روز از قبیل شخص فروغی، نخستوزیر وقت، شد انگلیسها آماده شدند با رفتن رضاشاه از ایران و سپرده شدن سلطنت به محمدرضاشاه رژیم سلطنت حفظ گردد. از این جهت با روسها حل کردند که فعلا صلاح ما نیست به انتخابات مجلس مؤسسان و تغییر رژیم در ایران پردازیم تا طرفداران آلمان از این موقعیت استفاده نموده نقشه تخریب کار ما را پیش ببرند، بلکه مصلحت در این است که محیط ایران را آرام نگاه داریم تا در نقشه کمک جنگی به روسیه تأخیری به میان نیاید. بنابراین فشار میآوریم رضاشاه استعفا داده از ایران برود و پسرش که جوان تحصیلکردهای است شاه شود و قدرت دموکراسی بسط یابد.
البته روسها هم با این نقشه موافق شدند و سپس با طرد رضاشاه از ایران و گذرانیدن قانون عفو محکومین سیاسی و تشکیل
حزب توده احساس نمودند در پیشرفت نظریه سیاسی خود توفیق در ایران یافتند. انگلیسها هم که نمیخواستند آنها را بیشتر جلو اندازند تسلیم نظرشان شدند. حتی مخارج حزب و روزنامه حزبی را که ابتدا "مردم" بود به عهده گرفتند، یعنی مصطفی فاتح، رئیس ایرانی شرکت نفت ایران و انگلیس، ترتیب تشکیل حزب توده و خرج روزنامه مردم را داده بود که خود
ایرج اسکندری در همان زمستان سال 1320 در منزل اینجانب در جلسهای که با حضور پیشهوری و
سلیمانمیرزا و مرحوم لسانی تشکیل شده بود از این جریان پرده برداشته بود.»1