در گذار تاریخی، روشنفکرانِ ایرانی از جمله کسانی مانند طبری برای غلبه بر مشکل تاریخیِ چگونگیِ سرایت و نفوذ در توده، تقلیل‌گرایی مفاهیم را سرعت بخشیدند و با طرح عبارات ساده و قابل‌فهم به عضوگیری در میان مردم پرداختند؛ بااین‌همه نقطه‌ضعف اصلی این اندیشه را باید در جای دیگری جست
تقدیس شوروی در یوتوپیایِ شرقی
 
احسان طبری یکی از مهم‌ترین پیروان جریان مارکسیست ـ لنینیستی در ایران است که بخش عمده دوران حیات خود را وقف تئوری‌پردازی و تبلیغ اندیشه‌های چپ کرده است. او به پیروی از سیاست‌هایِ شوروی نام‌بردار شده است. این پیروی و حمایت به‌اندازه‌ای گسترده و ژرف بود که حتی ایده‌های ناسیونالیستی نیز نتوانست احسان طبری را متأثر ساخته و او به‌گونه‌ای آشکار موافقت خود را با واگذاری امتیازات گوناگون به شوروی اعلام می‌کرد. این نوشتار با نگاهی کوتاه به زندگی پرفرازوفرود احسان طبری و حمایت‌های مجدانه او از سیاست‌های شوروی در ایران قبل از انقلاب پرداخته است.
 
احسان طبری و یوتوپیایِ شرقی
حزب توده از احزاب مهم تاریخ معاصر به شمار می‌رود که در فضای سیاسی و اجتماعی ایران پس از شهریور 1320 شکل گرفت. طبری در سنین جوانی با آموزه‌های چپ آشنا شد و در سال 1316 به همراه گروه 53 نفر زندانی شد. با اشغال ایران توسط متفقین،‌ زندانیان سیاسی ازجمله احسان طبری آزاد شدند. او پس از آزادی به یکی از برجسته‌ترین اعضای حزب توده بدل شد.1 سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۶ را می‌توان اوج فعالیت حزب توده دانست که در این سال‌ها فعالیت قانونی و مخفی این گروه به‌ویژه در رابطه با سیاست خارجی از خط‌مشی شوروی دقیقا پیروی کرد. با افزایش قدرت محمدرضا پهلوی و در واقعه سوءقصد به شاه،‌ حزب توده غیرقانونی اعلام شد. در این میان طبری، پس از سرکوبی حزب از سوی حکومت به خاطر دخالتش در جنبش جدایی‌خواهانه آذربایجان، وظیفه روشنگری تئوریک و آموزش ایدئولوژیک کادرها را بر عهده گرفت و حزب را هرچه بیشتر در مسیر اندیشه مارکسیستی ـ لنینیستی سوق داد.2 خود او دراین‌باره می‌نویسد: «من در این سال‌ها توانستم اسناد و اعلامیه‌های حزب را بر پایه سیاست موردقبول جناح چپ با چنان استدلالاتی تنظیم کنم که جناح راست گاه چاره‌ای جز تصویب آنها نمی‌دید. در این سال‌ها، این نقشه‌ریزی من است که نگذاشت حزب در تظاهر علنی خود با کار پایه اپوزیستی جناح راست به میدان آید. این را من بدون فروتنی کاذب می‌گویم».3
 
در حقیقت با تئوری‌پردازی و تلاش‌های نظری احسان طبری گفتمان چپ از اختناق سیاسی به‌وجودآمده و ناتوانی اقتصادی که طیف‌های مختلف نیروی کار به‌خصوص کارگران آسیب‌دیده داشت، بهره‌برداری کرد و تحت تأثیر مکتب چپ روسیه4 به درون جامعه نفوذ کرد. درنتیجه این فعالیت‌های تئوریک واژه‌ها و مفاهیمی که مبنای چپ یا سوسیالیستی داشتند، وارد گنجینه واژگان فکری و فرهنگ عامه شدند.5 چپ‌ها به جای تکیه بر مفاهیم مدرن، بر مفاهیم پرطمطراق اما خیالی همچون «عدالت» و «مساوات» تأکید می‌ورزید. درواقع، در گذار تاریخی، روشنفکرانِ ایرانی از جمله کسانی مانند طبری برای غلبه بر مشکل تاریخیِ چگونگیِ سرایت و نفوذ در توده، تقلیل‌گرایی مفاهیم را سرعت بخشیدند6 و با طرح عبارات ساده و قابل‌فهم به عضوگیری در میان مردم پرداختند.
 
بااین‌همه نقطه‌ضعف اصلی این اندیشه در وابستگی تمام‌عیار تئوریسین‌هایش به بلوک شرق به‌ویژه شوروی بود. به‌طوری کلی در یک تقسیم‌بندی می‌توان مارکسیست‌های ایرانی را به دودسته تقسیم کرد: نخست کسانی که از منظر تئوریک با پیروی از آموزه‌های مارکسیسم روسی به دنبال شناخت سازوکار تغییر سیاسی در ایران بودند و دسته دوم که بیشتر در حوزه عمل سیاسی فعالیت می‌کردند. احسان طبری به‌وضوح متعلق به دسته اول است که می‌توان لقب مارکسیسم ایرانی به وی داد. او با همه انعطافی که برای پراتیک و عمل قائل است اهداف و باورهایی روشن دارد. طبری در یک سخنرانی برای گروهی از فعالان حزبی می‌گوید که یک حزب نمی‌تواند جامعه جدیدی به‌وجود آورد مگر اینکه کادرهایی تربیت کرده باشد که کاملا به مارکسیسم، استراتژی و راهکارهای حزبی و تاریخ و مسائل اجتماعی کشور آگاهی داشته باشد.7 یک مارکسیست ـ لنینیست معتقد که جدا از آنکه تئوری او تا چه میزان از واقعیات جامعه ایران گسسته، و تا چه پایه تنها حاوی مفاهیم انتزاعی و بی‌مبنای عینی می‌باشد، آرمان جامعه ایرانی را نظامی کمونیستی و در شکل ایدئال آن، مدلی کپی‌برداری‌شده از روسیه شوروی سوسیالیستی می‌داند. مارکسیسمی که متأثر از لنین، در پی انطباق شرایط تئوریک خود بر ایران است، و در آن رسالت سوق دادن جامعه ایران به سوی جامعه ایدئال سوسیالیستی بر دوش روشنفکران آوانگاردی چون طبری سنگینی می‌کند. با توجه به نزدیکی بیش‌ازپیش دستگاه سیاسی زمانه طبری با جهان سرمایه‌داری و با تعریفی که لنین از امپریالیسم به‌مثابه آخرین مرحله سرمایه‌داری و حمایت از جنبش‌های آزادیخواهانه در جهان سوم دارد، نخستین گام مهم در راه ایدئال طبری، تضعیف این نظام دست‌نشانده اردوگاه غرب در ایران، به‌منظور قرار گرفتن در سایه الطاف قطب سوسیالیستی جهان است تا سراب مبهم دیکتاتوری روشنفکران پیشرو، در نبود پرولتاریای قدرتمند در ایران محقق شود. این‌چنین است که طبری شوروی را قبله آمال خود قرار داده و آن را یوتوپیایی آرمانی برای جامعه ایرانی می‌داند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کند.
 
اگرچه با نزدیک شدن به دهه 13۳۰ شاهد اوج گرایش‌های ناسیونالیستی در میان روشنفکران هستیم، ‌طبری به‌عنوان استثنایی مهم بر این قاعده همچنان از نظام سیاسی شوروی دفاع و حمایت می‌کرد؛ به‌گونه‌ای که حتی میزان شیفتگی وی به شوروی به‌تدریج و طی سال‌های حیاتش فزونی یافت و در نزاع روسیه و چین یا خروشچف و استالین همچنان بر مواضع استالین پافشاری کرد  
ورود شوروی به ایران،‌ تسهیل تکامل و ترقی
احسان طبری، ‌آن‌چنان در ایده‌های مارکسیستی شوروی مستحیل شده بود که حتی مطامع ارضی و توسعه‌طلبانه این کشور برای دستیابی به آب‌های گرم خلیج‌فارس را نیز جدی تلقی نکرده و از واگذاری امتیازات به شوروی که مشابه آن به غرب داده شده بود،‌ دفاع می‌کرد. او در راستای تعلق و شیفتگی شدید به نظام حکومتی شوروی، از ضرورت واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی دفاع کرد و حتی مقاله‌ای هم به آن اختصاص داد و سعی نمود که آن را در جهت منافع ملی و اقتصادی ایران قلمداد کند؛ چیزی که بعدها خود طبری به آن اذعان نمود: اینجا باید از مقاله‌ای که از افراد حزب، در زمستان ۱۳۲۳ش منتشر کردم و ازآن‌پس بارها از آن در نقاط مختلف یاد شده و مرا مورد نکوهش ساخته است اشاره کنم. در این مقاله از لزوم دادن نفت شمال به شوروی دفاع شد و به‌عنوان حفظ موازنه مثبت موافقت با دادن امتیاز به آمریکا نیز تصریح شده است.8 
 
علت نوشتن این مقاله پیداست؛ طبری گمان می‌کرد که ورود شوروی به‌عنوان «عامل اقتصادی» به ایران موجب تسهیل تکامل مترقی است. او چنان در این زمینه پافشاری می‌کرد که هرگونه عدم واگذاری امتیاز نفت به روس‌ها را «حرکت غلط» و «یک‌طرفه» ارزیابی می‌کند.9 اگرچه با نزدیک شدن به دهه 13۳۰، شاهد اوج گرایش‌های ناسیونالیستی در میان روشنفکران هستیم، ‌طبری به‌عنوان استثنایی مهم بر این قاعده همچنان از نظام سیاسی شوروی دفاع و حمایت می‌کرد؛ به‌گونه‌ای که حتی میزان شیفتگی وی به شوروی به‌تدریج و طی سال‌های حیاتش فزونی یافت و در نزاع روسیه و چین یا خروشچف و استالین همچنان بر مواضع استالین پافشاری کرد. وی درباره‌ نطق خروشچف ضد استالین می‌نویسد: «ظاهرا سخنانش منطقی به نظر می‌رسید، ولی بسیاری از مستمعان او این تز را نوعی خلع سلاح معنوی شوروی می‌شمردند. حق هم با آنها بود. پس از روی کار آمدن برژنف تز اولویت سیاست حفظ دستاوردهای انقلابی که در زمان لنین و استالین با پیگیری دنبال شد باز جای شایسته خود را گرفت و شوروی توانست توازن نیروها را در جهان تغییر دهد».10
 
بیشتر بخوانید:
ماجرای امتیاز نفت شمال چه بود؟
نفت شمال، پروژه ای سیاسی یا اقتصادی؟
  احسان طبری در مدت فعالیت سیاسی خود در جهت نهادینه کردن اتحاد و نزدیکی حزب توده با شوروی تلاش کرد و بر همین اساس، به‌عنوان تئوریسین حزب توده، شوروی را به‌مثابه «نخستین و نیرومندترین کشور سوسیالیستی و پایگاه استوار سوسیالیسم» معرفی نمود. حتی اگر این نیرومندترین کشور سیاسی به بلعیدن همسایه‌های خود همچون ایران بپردازد، از نظر طبری ارمغانی جز تکامل و توسعه برای آنها به ارمغان نخواهد آورد. درواقع، طبری قادر نبود خود را از اصول مارکسیسم و مارکسیسم ـ لنینیسم به‌طور کامل جدا کند.11
 
فرجامِ سخن
احسان طبری یکی از چهره‌های مارکسیستی ایران است که استعداد،‌ ذوق و حتی قریحه شاعری خود را به خدمت نظام کمونیستی شوروی درآورد. او آن‌چنان غرق در ایدئال‌ها و شعارهای آرمان‌گرایانه مارکسیست لنینیست در شوروی شده بود که حتی ترقی ایران را در سایه حمایت این کشور تعریف می‌کرد. طبری با طرفداری از تز موازنه مثبت،‌ که بر اساس آن برای ایجاد توازن قوا در ایران باید امتیازات را میان دو بلوک شرق و غرب به‌تساوی تقسیم کرد، ‌از واگذاری امتیاز نفت شمال به این کشور دفاع می‌کرد. او با پردازش مفاهیم مارکسیستی و تقلیل آنها با عباراتی که برای جامعه ایرانی آشنا بود،‌ بستر نفوذ اندیشه‌های چپ‌گرا را فراهم می‌کرد. بااین‌همه،‌ اقبال عمومی به اندیشه‌های اسلامی که همین مفاهیم را با پرهیز از پذیرش یوغ و بندگی قدرت‌های شرقی و غربی به‌کار می‌گرفت،‌ آموزه‌های هوادار نیروهای خارجی را در محاق برد و این‌چنین کاخ آرمان‌شهریِ شرقیِ تئوری‌پردازانی همچون طبری را واژگون ساخت.
 
احسان طبری ـ فرخ نگهدار ـ مناظره تلویزیونی
احسان طبری و فرخ نگهدار در جلسه مناظره تلویزیونی با آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی
 
پی نوشت:
1. علی علی حسینی، روشنفکران ایرانی و سنت، قم، دانشگاه مفید، 1398، ص 85.
2. فرزین وحدت، رویارویی فکری ایرانیان با مدرنیت، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، تهران، ققنوس، 1383، صص 155-156.
3. احسان طبری، از دیدار خویشتن، تهران، نگار، 1382، ص 50.
4. محمدعلی احمدی، گفتمان چپ در ایران (دوره قاجار و پهلوی اول)، تهران، انتشارات ققنوس، 1396، ص 12.
5. علی میرسپاسی، تأملی در مدرنیته ایرانی، ترجمه جلال توکلیان، تهران، طرح نو، 1389، ص 276.
6. مهدی نجف‌زاده، جابه‌جایی دو انقلاب، چرخش‌های امر دینی در جامعه ایرانی، تهران، انتشارات تیسا، 1397، ص 336.
7. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1389، ص 388.
8. احسان طبری، کژ راهه، خاطراتی از تاریخ حزب توده، تهران، امیرکبیر، 1373، ص 65.
9. جامی، گذشته چراغ راه آینده است، تهران، نیلوفر، 1371، ص 221.
10. احسان طبری، از دیدار خویشتن، همان، ص 78.
11. فرزین وحدت، همان، ص 156. https://iichs.ir/vdcbgwb8.rhbgfpiuur.html
iichs.ir/vdcbgwb8.rhbgfpiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما