یکی از مهمترین دالهایی که طرز گفتمان سیاسی جعفر شریفامامی را در دوره نخست نخستوزیریاش نمایان ساخت، برخورد وی با مسئله اعتراضات فرهنگیان بود
جعفر شریفامامی را شاید بتوان در زمره سیاستمداران «کاتالیزور» دوره پهلوی دوم قلمداد کرد؛ نخستوزیرانی که بعد از هویدای مغضوب روی کار آمدند تا شاید با اقدامات خود مانع گسترش موج انقلاب اسلامی شوند، اما برخی اقدامات آنها، عمر مستعجل پهلوی دوم را حتی جلو انداخت؛ شریفامامی در دوره نخستوزیری خود در اواخر دهه 13۳۰ نیز نقشی مشابه را تجربه کرد، اما از آن درس نگرفت. شریفامامی سیاستمداری با مختصات سیاستورزی ویژه عصر پهلوی دوم بود؛ به همان اندازه مستبد و خودرأی و به همان میزان مطیع اوامر شاه.
جاسوسی برای آلمانها
جعفر شریفامامی فعالیتهای اجرایی خود را پس از پایان تحصیلات در کالج مرکزی آلمان و سوند، با معاونت راهآهن ایران شروع کرد؛ تحصیل در آلمان و برچسب «جرمنوفیل» البته بعدها نخستین دردسر رسمی را برایش رقم زد و در زمان جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین به جرم توطئه یک کودتا علیه کشورهای متفق دستگیر و روانه زندان شد.۱
سیاستورزی مطیعانه
شاید بتوان نخستین رگههای سیاستورزی مطیعمحور شریفامامی را در اواخر دهه 13۳۰ جستجو کرد؛ آنجا که وی میراثدار مشکلات متعددی از دولت منوچهر اقبال بود، اما پست نخستوزیری را با ولع قبول کرد. نخستین محک و آزمون جدی برای سیاستورزی مستقل وی، انتخابات مجلس بیستم بود.
وی در نخستین روز نخستوزیری خود در سال 13۳۹، دستور توقف انتخابات مجلس بیستم را داد.۲ و البته مشخص بود که این دستور شریفامامی به وزارت کشورش به اختیار خودش داده نشده، بلکه محمدرضا پهلوی بود که تشخیص داده بود مسئله بغرنج انتخابات مجلس بیستم باید با استعفای تمامی نمایندگان همراه شود تا مجددا زمینه برگزاری انتخابات مهیا شود.۳
برخورد مستبدانه با فرهنگیان
یکی از مهمترین دالهایی که طرز گفتمان سیاسی شریفامامی را در دوره نخست نخستوزیریاش نمایان ساخت، برخورد وی با مسئله اعتراضات فرهنگیان بود. در این برهه فرهنگیان به دلیل مشکلات معیشتی و صنفی دست به اعتراضاتی زدند و دامنه این اعتراضات به مقابل مجلس نیز رسید؛ در جریان این اعتراضات پلیس به روی معترضان آتش گشود و یک فرهنگی نیز کشته شد؛ شریفامامی و دولتش در این مسئله از سوی نمایندگان متهم به اهمالکاری شدند و کلید استیضاح زده شد، اما خوی سیاسی وی گرتهبرداریشده از سایر نخستوزیران پهلوی دوم بود و استیضاح را برنتافت و با نمایندگان مجلس بنای مشاجره و شانه خالی کردن از بار مسئولیت اعتصاب فرهنگیان به دلیل مشکلات زد. این استیضاح البته برایش گران تمام شد و وی استعفا داد و طرفه اینکه شاه نیز استعفایش را به راحتی قبول کرد!
فساد مالی چاشنی فساد سیاسی
برای شریفامامی که حضور سیاسی خویش را در دوره پهلوی دوم با اتهام جاسوسی برای آلمانها آغاز کرده بود، دوری از مرکز قدرت و ثروت چندان آسان نمینمود و همین مهم سبب شد بلافاصله پس از پایان کار دولت امینی و روی کار آمدن اسدالله علم به عنوان نخستوزیر، جاپای وی در بنیاد پهلوی به عنوان نایب تولیه این نهاد محکم شود و از این طریق زمینه برای فساد مالی نیز مهیا گردد.
حضور در رأس بنیاد پهلوی، شریفامامی را به نزدیکترین مقام مالی به محمدرضا پهلوی نیز تبدیل کرد. وی تلاش کرد در دوره حضور در این نهاد علاوه بر منتفع ساختن خاندان پهلوی، کیسه مالی بزرگی نیز برای خود بدوزد هرچند خود مدعی بود که در دوره حضورش در این نهاد، وجوه در طرق صحیح خود مصرف و سرمایهگذاری میشد۴ و اتهامات سوءاستفاده مالی را قبول نداشت.
البته مسئله مالاندوزی و فساد مالی شریفامامی قابل کتمان نبود؛ همچنان که هرچه جایگاه وی در ساختار پهلوی دوم مستحکمتر میشد، این مالاندوزی و فساد نیز افزایش پیدا میکرد؛ برای مثال براساس یک سند معتبر باقیمانده، شریفامامی علاوه بر حقوقی که رسما در هر ماه از مجلس سنا، بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران، بنیاد پهلوی، اتاق صنایع دریافت میدارد، از چند کارخانه ملّی مانند کارخانه شاهپسند و... نیز مبالغی به عنوان مشاور دریافت میکرد که مجموعا در ماه در حدود یکصدهزار تومان میشد.۵
پارادوکس تاریخی
نکته جالب دیگر در مورد مختصات سیاستورزی شریفامامی این بود که وی از طریق مشارکت در سود کارخانجات، بنگاههای اقتصادی، کازینوها و کابارهها عایدات هنگفتی بهدست میآورد و همین عایدات وی را به یکی از ثروتمندترین عناصر و رجال حکومت پهلوی مبدل کرد، اما در روزها و ماههای منتهی به انقلاب اسلامی که وی قرار بود نقش کاتالیزور را بازی کند، در یکی از نخستین اقدامات خود دستور تعطیلی کازینوها و کابارههایی را داد که خود یا مؤسس آنها بود و یا از چرخه مالی کلان آنها سودهای بادآورده به جیب میزد.
طنز تاریخ این است که تنفس در حال و هوای سیاسی تکمحورانه و مستبدانه پهلوی دوم سبب شد محمدرضا پهلوی برای آنکه نخبگان و حلقه سیاستمداران اطرافش از نفوذ این تشکیلات غربساخته در امان بمانند، خود دستور تأسیس لژ اعظم ایرانیان را بدهد و در این زمینه به شریفامامی، که خود از فراماسونرهای قدیمی بود، مأموریت داده شد
تاسیس لژ اعظم ایران
شاید نام و تصویر شریفامامی بیشتر با این قاب، یعنی فراماسونری، بر دیوار تاریخ حک شده باشد که چندان هم گزافه نیست. مسئله فراماسونری در ایران مسئلهای قدیمی و مربوط به دوره قاجار است و هدف آن نیز تأسیس تشکیلاتی با هدف نفوذ فرهنگی و اقتصادی کشورهای استعمارگر در کشورهای مقصد است؛ در واقع تشکیلات فراماسونری بیشتر نخبگان و کادر رده بالا را هدف قرار میدهد.
طنز تاریخ این است که تنفس در حال و هوای سیاسی تکمحورانه و مستبدانه پهلوی دوم سبب شد محمدرضا پهلوی برای آنکه نخبگان و حلقه سیاستمداران اطرافش از نفوذ این تشکیلات غربساخته در امان بمانند، خود دستور تأسیس لژ اعظم ایرانیان را بدهد و در این زمینه به شریفامامی، که خود از فراماسونرهای قدیمی بود، مأموریت داده شد.
فراماسونری حکومتساخته
در واقع این تشکیلات، ساختاری حکومتساخته داشت که در نوع خود عجیب بود و قرار بود فراماسونها نیز تحت نظارت اعلیحضرت باشند. در تمام مدتی که شریفامامی در جایگاه رئیس اعظم این لژ ایفای نقش کرد مطیع اوامر شاهنشاه بود و سازمان امنیت شاهنشاهی نیز قدم به قدم فعالیت وی را دنبال میکرد. افرادی همچون تقیزاده و عبدالله انتظام که به زعم خود فراماسونهای استخواندارتری بودند بعد از انتصاب شریفامامی به این مقام از سمت خود استعفا دادند. البته شریفامامی بعدها مدعی شد که در این جایگاه نیز همچون بنیاد پهلوی، فعالیتش عاری از فساد بوده و فراماسونری و تشکیلاتش از وی بهره بیشتری بردهاند تا وی از فراماسونری!!۶
عوامفریبی
عوامفریبی را نیز باید به مختصات خاص سیاستورزی شریفامامی در کنار روحیه استبدادی، فراماسون و مطیع وی اضافه کرد و بهترین جایگاه ظهور و بروز این خصیصه، دوره کوتاه نخستوزیری وی در ماههای منتهی به انقلاب اسلامی بود.
وی که به خوبی قواعد شطرنج سیاسی محمدرضا پهلوی را فراگرفته بود، در این برهه تلاش کرد با سوءاستفاده از احساسات مذهبی مردم و اعتقاد راسخ آنها به دین، دست به عوامفریبی بزند و برای رژیم پهلوی حیات بیشتری بخرد و آن را حداقل تمدید کند؛ نام دولتش را آشتی ملی نهاد.۷
در این زمان نیز همچنان هم در لفافه و هم در عیان مطیع شاه بود و اصلا عوامفریبی مذهبیاش را هم که در اقداماتی مانند تعطیلی کازینوها و یا بازگرداندن مبدأ تقویم رسمی کشور از شاهنشاهی نمود پیدا کرده از این امر ملوکانه دریافت کرد که «تعظیم شعائر اسلام در صدر همه چیز قرار گیرد».
اقدامات متعدد عوامفریبانه شریفامامی تأثیری بر روند حرکت اعتراضات مردمی نداشت و حتی وی نتوانست از روحانیزاده معرفی کردن خویش نیز بهرهای ببرد؛ برپایی اجتماع عظیم روز عید فطر سال 1357 و روزهای بعد و نیز کشتار مردم تهران در جمعه خونین 17 شهریور، چهره واقعی شریفامامی را آشکار ساخت. او تنها دوازده روز پس از کسب قدرت، کشتار کمسابقهای را در تهران به راه انداخت که خط بطلانی بر تمام عوامفریبیهایش کشید.
نتیجهگیری
نه تنها شریفامامی، بلکه عمده نخستوزیران پهلوی دوم با چند استثنای انگشتشمار در همان فضای فکری و سیاسی اعلیحضرت همایونی سیر میکردند؛ شریفامامی نیز به تأسی از شاهنشاه چنین بود؛ خودرأی با سایرین و مردم و مطیع در مقابل محمدرضا پهلوی، غرق در فساد مالی و تلاش برای تبری جستن از آن، فعالیتهای متعدد در حوزه فراماسونری و تلاش برای نشان دادن چهره و روحیهای مذهبی از خود. مجموع این خصایل و ویژگیها که جمعشدنش در یک فرد غریب مینمود، هویتی چهلتکه و سیّال و متناقض به شریفامامی داده بود که هر زمان متناسب با شرایط سیاسی از یکی از نقابهای خویش بهره میگرفت.
اعضای هیئترئیسه مجلسین سنا و شورای ملی در ملاقات با محمدرضا پهلوی
شماره آرشیو: 746-11ع
پی نوشت:
1. محمود طلوعی، چهرهها و یادها (خاطراتی از گذشته)، تهران، انتشارات علم، ۱۳۹۲، ص ۸۱.
2. باقر عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ج 2، تهران، نشر نامک، ۱۳۹۴، ص ۱۱۱.
3. زهرا شجیعی، نخبگان سیاسی ایران، ج 3، تهران، انتشارات سخن، ص ۳۰۷.
4. حبیب لاجوردی، تاریخ معاصر ایران به روایت تاریخسازان، تهران، ۱۳۷۷، نشر صفحه سفید، ص ۲۸۹.
5. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، ج 17، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۸۵، ص ۱۰۷.
6. حبیب لاجوردی، همان، ص ۲۸۴.
7. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار، ۱۳۸۰، ص ۸۸. https://iichs.ir/vdcgw79q.ak9zn4prra.html