«جستارهایی در خصال علمی و عملی استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری» در گفت‌وشنود با زنده‌یاد آیت‌الله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی

سعی می‌کرد درباره هیچ چیز در ابهام باقی نماند

زنده‌یاد آیت‌الله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، از دوستان و موانسان استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری بود و شیوه علمی و عملی آن متفکر بزرگ را به نیکی می‌شناخت. وی در گفت‌وشنودی که در پی می‌آید، به شمه‌ای از برداشت‌ها و خاطرات خویش از سلوک تحقیقی آن بزرگ اشاره کرده است.
سعی می‌کرد درباره هیچ چیز در ابهام باقی نماند
حضرتعالی از چه مقطعی و چگونه با استاد شهید مطهری آشنا شدید و چه ویژگی‌هایی را در ایشان برجسته می‌دیدید؟
بسم‌الله الرحمن الرحیم. بنده ایشان را از 1324ش می‌شناختم و همواره ایشان را اهل‌نظر، تحقیق و مطالعه می‌دیدم. شیوه بنده این نیست که کسی را مطلق کنم و بگویم که ایشان معصوم بود و در هیچ زمینه‌ای ضعف نداشت، اما انسان والا و ارجمند و کم‌نظیری بود. بسیار فکر روشنی داشت و صاحب قلم و بیان قوی و مستدلی بود. ایمان بالایی به خدا و حق و حقیقت داشت و مورد اعتماد همه کسانی بود که او را می‌شناختند و با روحیه و شیوه‌ ایشان آشنا بودند.
 
آیت‌الله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی
 
جایگاه علمی ایشان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
آرای عملی ایشان اعتبار بالایی داشت؛ چون اگر مسئله‌ای برای خودش خوب حل نمی‌شد، روی نظرش پافشاری نمی‌کرد و صراحتا می‌گفت: هنوز فرصت نکرده‌ام درباره این موضوع مطالعه دقیق بکنم. از افکار صاحب‌نظران بهره می‌جست و از پرسش و جست‌وجو بازنمی‌ایستاد. بسیار اهل استدلال و منطقی بود و با «اسفار» ملاصدرا انس زیادی داشت.
 
آیا حضرت امام به همین دلیل گفتند که آثار ایشان بلااستثنا خوب هستند؟
امام خمینی شناخت کافی از ایشان داشتند و بسیاری از پایه‌های علمی ایشان از امام گرفته شده بود.
 
استاد مطهری بیشتر به عنوان یک فیلسوف مطرح هستند و کمتر به بعد فقاهتی ایشان توجه شده است؛ علت چیست؟
شاید به این دلیل است که هم درباره فلسفه زیاد کتاب نوشته و فلسفه هم زیاد درس می‌داده؛ چون احساس می‌کرده که این نیاز جامعه است. ایشان مکاسب و کفایه و درس خارج نمی‌داده و به همین دلیل، وجه فلسفی ایشان نزد جامعه برجسته‌تر است. ایشان در فقه و اصول، همراه آیت‌الله منتظری و چند نفر دیگر از درس امام استفاده می‌کرد.
 
برخی معاندین نسبت به سبک زندگی ایشان، مطالب زیادی را در سطح جامعه پخش می‌کردند؛ مثلا بالای شهر زندگی می‌کند یا زندگی طاغوتی دارد! شما که چند دهه با ایشان آشنا بودید، شیوه زندگی ایشان را چگونه دیدید؟
شهید مطهری زندگی متوسطی داشت. اهل ریا و تجملات نبود و جز به هدف و کار و تحقیق فکر نمی‌کرد. من ایشان را مرد مهذب و دلسوز به اسلام می‌دیدم که جز اعتلای اسلام و مسلمین و روشنگری در سطح جامعه هدفی نداشت. بسیار عمیق و اندیشمند بود و سعی می‌کرد درباره هیچ چیز، در ابهام باقی نماند. خودش اهل تحقیق و ساده‌زیستی بود، اما به خود و زن و فرزندانش سخت نمی‌گرفت. اهل قناعت بود و تکلف نداشت، اما به فقر و نداری تظاهر نمی‌کرد. یک زندگی متوسط در حد یک استاد دانشگاه و محقق حوزه داشت. مخصوصا در اواخر عمر از همان اندک تعلقاتی هم که داشت، دل بریده بود و همه دغدغه‌اش انقلاب و اسلام و پاسخگویی به سؤالات متعددی بود که درباره حکومت دینی مطرح می‌شدند.
 
نظر شما درباره آرای اقتصادی ایشان چیست؟
ورود فقها به مسائل، شیوه‌ای خاص دارد و مبتنی بر قرآن و احادیث است و غیر از این راهی وجود ندارد. بنابرین اقتصاد اسلامی نه سوسیالیستی، نه سرمایه‌داری، نه دولتی است. البته اسلام در تمام مسائل، از جمله آزادی هم اصول و تعاریف خود را دارد. در فقه، موضوعی وجود دارد به نام مسائل مستحدثه؛ یعنی مسائلی که پیش از این وجود نداشته‌اند و تازه مطرح شده‌اند؛ مثلا پیش از این کارخانه و کارگر به مفهوم امروز، وجود نداشته و این مسئله بعدا ایجاد شده است. بنابراین اگر بخواهیم درباره این موضوع نظر بدهیم، باید تمام ابعاد آن را بشناسیم و به دقت بررسی کنیم؛ همچنین است موضوعاتی مثل سرمایه‌داری که پیش از این به شکل امروز مطرح نبوده است؛ یا موضوعی مثل بیمه. یکی از افتخارات شیعه این است که در طول تاریخ، قادر بوده درباره مسائل مستحدثه تحقیق و بررسی و اجتهاد کند و به همین دلیل فقه شیعه هیچ‌گاه دچار جمود و ایستایی نشده است و از دوره خود ائمه(ع)، مسئله فتوا در بین شیعیان مرسوم و باب اجتهاد باز بوده و فقه شیعه با زمان پیش رفته است. در جامعه شیعه هرگاه مسئله‌ای مطرح می‌شود، دانشمندان، اهل نظر و فقها درباره آن بحث می‌کنند؛ به همین دلیل مرحوم مطهری درباره سرمایه‌داری به بحث می‌پردازد. درست است که در فقه اسلامی بحث‌هایی چون اجاره، مضاربه و تجارت مطرح هستند، اما مثلا بیمه یا بلیط بخت‌آزمایی بحث‌های جدیدی بودند و باید درباره آنها بحث و بررسی می‌شد. سرمایه‌داری به مفهوم جدید هم چنین وضعیتی دارد و نمی‌توانیم بگوییم همان بحث‌هایی که در گذشته مطرح بوده‌اند، امروز هم دقیقا به همان شکل مطرح هستند و می‌توان همان گونه درباره‌شان نظر داد. این وظیفه فقیه است که ابعاد این مسائل جدید را درنظر بگیرد و بررسی جدیدی بکند. شهید مطهری نیز همین روش را دنبال می‌کرد.
 
برخی در این میان تقسیم‌بندی‌هایی از قبیل فقه سنتی یا غیر سنتی را مطرح می‌کنند. دراین‌باره دیدگاه جنابعالی چیست؟
ما دو جور اسلام و دو جور فقه نداریم. اسلام همان است که پیامبر(ص) آورده‌اند و فقه هم همان است که از قرآن و احادیث استنباط می‌شود؛ لذا سنتی و غیرسنتی ندارد. فقط یک ممیزه وجود دارد: یا چیزی مطابق اسلام هست یا نیست. چیزی بین این دو وجود ندارد...
 
درباره دوگانه اسلام آمریکایی و اسلام ناب محمدی(ص) که حضرت امام مطرح کردند، چه دیدگاهی دارید؟...
منظور حضرت امام خمینی این نبود که دوجور اسلام داریم؛ چون اسلام یک‌جور بیشتر نیست. منظورشان این بود که آمریکا چیزی را اسلام می‌نامد که اساسا اسلام نیست. ما فقط یک اسلام واقعی و فقه واقعی داریم که اساس آن کتاب و سنّت و اجماع است و نهایتا اسلام یکی است. این برداشت‌هاست که فرق می‌کنند. همان‌طور که در بحث کارخانه و کارگر برایتان مثال زدم، یک وقت ما به طور اعم می‌گوییم کارگر که همه از جمله کلفت و نوکر یک خانه را هم دربرمی‌گیرد، اما یک‌وقت می‌گوییم کارگر صنعتی که ویژگی‌های خاصی دارد؛ یعنی باید دو دوره کارآموزی ببیند، درباره کارخانه و کارفرما تعهداتی دارد و قوانین و مقررات ویژه‌ای بر رابطه او با کارفرما حاکمیت دارد. طبیعتا وضعیت چنین کارگری با وضعیت کارگری که در یک منزل کار می‌کند تفاوت کلی دارد؛ لذا نمی‌توان با قوانین و مقررات واحدی با همه کارگرها رفتار کرد. این وظیفه فقه است که به این تفاوت‌ها دقت کند و با مطالعات دقیق، به نیازهای روز پاسخ بدهد. ما در فقه استدلال می‌کنیم. استدلال هم باید با موازین صحیح باشد. ما از منابع فقهی به مسائل فقهی می‌رسیم و صحت و سقم استدلال را به وسیله منطق می‌فهمیم. اگر هم کسی آمد و گفت: من می‌توانم غلط بودن این فکر را اثبات کنم، گوش می‌دهیم و اگر واقعا صحیح گفت، می‌پذیریم. وحی که نازل نشده که منطق باید حتما ارسطویی باشد. به کسی هم نمی‌شود گفت: حرف نزن. باید به افراد فرصت داد که حرفشان را بزنند، بعد با استدلال اثبات کرد که درست هست یا نیست. مسائل عقلی و فکری را باید به این شکل پیش برد و اگر کسی شروع کرد به پخش مطالب انحرافی در بین مردم، باید اهل نظر جلوی آن را بگیرند. این مطلب تحت عنوان «اضلال» در اسلام مطرح است.
 
حضرت امام خمینی تأکید کردند که باید روی آثار و نظرات شهید مطهری کار شود. دراین‌باره چه تحلیلی دارید؟
البته این سخن حضرت امام به این معنا نیست که تمام حرف‌های ایشان مثل سخنان امام صادق(ع)، بی‌چون و چرا پذیرفتنی هستند، اما مرحوم مطهری از متفکرین بلندمرتبه اسلامی و اهل تتبع و مطالعه و تحقیق بود و به همین دلیل آثارش ارزش مطالعه و بررسی دارند و می‌توان از آنها به عنوان الگوی زیربنای فکری استفاده کرد. البته چیزهایی که هنوز در مرحله یادداشت هستند، باید با همان عنوان یادداشت پذیرفت.
 
یکی از حساسیت‌های مهم استاد مطهری، موضوع قشریون و التقاطیون بود. دراین‌باره هم توضیح بفرمایید.
در مورد هر دو قشر باید بگویم که ای کاش هر دو، آثار ایشان را می‌خواندند و می‌فهمیدند. بیشتر کتاب‌هایی را که ایشان نوشته‌اند، قشر خاصی می‌فهمند؛ مثلا کتاب «روش رئالیسم» و پاورقی‌های آن و یا کتاب «عدل الهی». متأسفانه برخی از افراد اصلا به دنبال این نیستند که بفهمند غرض و مقصود اصلی نویسنده چه بوده و از بین کل آثار، جملاتی را بیرون می‌کشند و براساس آن، به کل یک مجموعه حمله می‌کنند! مثلا ایشان در کتاب «حجاب» فتوای مرجع تقلید وقتی را نوشت، اما سروصداهای فراوانی راه انداختند که کاملا غیرمنصفانه و غیرعلمی بود. اینکه انسان چهار تا جمله را بگیرد و به وسیله آن بخواهد یک چهره علمی و فلسفی متقی و اندیشمند را مورد تشکیک قرار بدهد، مسئله‌ای را حل نمی‌کند و فقط بر ابهامات می‌افزاید. نظرات ایشان در باب متحجرین و التقاطیون هم، براساس قرآن و احادیث و کاملا استدلالی است. این دو قشر همواره برای اسلام مشکلات عدیده‌ای ایجاد کرده‌اند. گروه اول در برابر هر نوع استدلال و اندیشه جدیدی مقاومت می‌کنند و برداشت بسته و ناکارآمدی از دین دارند و گروه دوم هم اسلام را با مکاتب دیگر و به‌خصوص در آستانه انقلاب با مارکسیسم، درهم می‌آمیختند و نتیجه‌گیری‌های مطلوب خودشان را می‌کردند. مرحوم مطهری در طول عمر پربرکت خود با هر دو قشر مبارزه کرد. منتهی مبارزه ایشان فکری و استدلالی بود و برخورد طرف‌های مقابل، معمولا همراه با هوچی‌گری و حتی هتاکی! بدیهی است که آثار ایشان را هم مثل آثار هر کس دیگری، می‌توان در بوته نقد قرار داد که کاری پسندیده است، اما اگر منظور از نقد، منزوی کردن این آثار باشد، بدیهی است که کار صحیحی نیست. من معتقدم که مرحوم مطهری انسانی متقی و فاضل بود. اگر از اول قرار است که ما چنین چهره‌ای را مخدوش کنیم، خداوند همه را هدایت کند.
 
و نهایتا ارزیابی جنابعالی از رویداد شهادت ایشان آن هم در مقطع استقرار نظام جمهوری اسلامی چیست؟
اگر تصور کنیم که ایشان را تصادفا به شهادت رساندند، نهایت ساده‌اندیشی است. سلسله ترورها نشان می‌دهد که هدف دشمن خالی کردن ایران از انسان‌های کارآمد بوده است. می‌خواستند خلأ ایجاد کنند و وقتی کسی جای کسانی را که از ما گرفتند پر نکرد، به‌تدریج سرمایه‌هایی را که حافظان انقلاب و اسلام هستند از دست بدهیم و انقلاب در معرض خطر جدی قرار بگیرد. ترورهای بعدی از جمله شهید بهشتی، رجایی، باهنر و... کاملا نشان داد که دشمن به صورت برنامه‌ریزی‌شده عمل کرده است. اگر می‌توانستند امام خمینی را هم از ما بگیرند، معلوم نبود که بتوانیم انقلاب اسلامی را حفظ کنیم.
 
آیت‌الله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی
 
و سخن آخر؟
اگر مرحوم مطهری را از دست نمی‌دادیم، حداقل در دانشگاه‌ها این همه مشکل نداشتیم. اساسا اگر همه شهدای گران‌قدری را که از دست دادیم داشتیم، انقلاب اسلامی خیلی جلوتر بود.
 
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
https://iichs.ir/vdcipvaz.t1azq2bcct.html
iichs.ir/vdcipvaz.t1azq2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما