از نوروزِ سال 1342، با تشدید مخالفت گروههای مختلف علیه رژیم پهلوی طوفانی در کشور آغاز شد، اما نقطه اوج این طوفان نطق عاشورایی امام خمینی بود که بازگوکننده حقایقِ بسیاری درباره تاریخ معاصر ایران است
خردادماه سال 1342، نقطه عطف مبارزاتِ سیاسی امام خمینی بهشمار میرود. در این مقطع تاریخی بود که مبارزه علیه رژیم پهلوی از سوی امام خمینی علنی شد و اهدافِ حرکتِ اسلامی ـ انقلابی ایشان بر همگان آشکار گردید. یکی از مهمترین نطقهای تاریخی امام خمینی در این ماه در روز عاشورا ایراد شد؛ نطقی که در آن خطوطِ اصلی موارد مخالفتِ امام خمینی با رژیم پهلوی بهگونهای روشن و سازشناپذیر بیان شده بود. نظام سیاسی طاغوتی که اسلام و روحانیت را دشمن خود میپنداشت از یکسو و همدستی با نظامِ غاصب و اشغالگر صهیونیستی از سوی دیگر، آماجِ انتقادات امام قرار گرفته بود. این نوشتار کوتاه نگاهی به این نطق تاریخی در خردادماه پرحادثه سال 1342 است.
امام خمینی؛ مبارزی آگاه از آغاز
در میان جریانهای گوناگون سیاسی در ایران، در دهه 1340ش، گفتمان اسلامی به دلیل تبعیت کامل از امام خمینی، از انسجام و هماهنگی بیشتری نسبت به سایر گروهها برخوردار بود و به همین دلیل در مواجهه با بحرانها و در جریان مبارزه علیه گفتمان حاکم، دچار آسیبپذیری کمتری شد.1 با رحلتِ آیتالله بروجردی، امام خمینی با توجه به شرایطِ موجود در کشور که مطابق با آن راه نفوذِ بیگانگان، روزبهروز گستردهتر میشد؛ در واکنش به سیاستها و اقدامات رژیم پهلوی به اعلامِ مواضع خود پرداخت. از نوروزِ سال 1342، با تشدید مخالفت گروههای مختلف علیه رژیم پهلوی طوفانی در کشور آغاز شد، اما نقطه اوج این طوفان را باید خردادماه و نطق پرحرارت امام خمینی دانست که در آن شاه را «بیچاره»، «بدبخت»، «غافل» و «آلت دست» آمریکا و همسو با اسرائیل معرفی و او را تهدید کرد که اگر به اقدامات ضد اسلامی و همسویی خود با بیگانگان پایان ندهد، مردم او را از کشور بیرون خواهند کرد.2
امام خمینی در این دوره بر این اعتقاد بود که رژیم پهلوی با سلب نفوذ روحانیت از جامعه، قصد دارد مشروعیت علما را کاهش دهد. امام خمینی در این مرحله از اندیشه خود دو خواسته داشت که بازگشت به قانونِ اساسی مشروطه و تطبیقِ قوانینِ جاری با قوانینِ الهی را شامل میشد. ایشان تأکید داشتند که اجرای تنها مادهقانون مشروطه، مبنی بر اینکه هر قانونی که برخلاف قانون شرع باشد، قانونت ندارد میتواند زمینهساز همآوایی جامعه در راستای تغییر وضع موجود شود و تشکیلاتِ «اسفبار» به «تشکیلات نوین خردمندانه» تبدیل گردد. درواقع عمده هدف امام خمینی در این مرحله رفع مشروعیت از نظام سلطنتی پهلوی بود و نقطهای که محمدرضا پهلوی را به آرامش میرساند تا آزادی امام را با عنصر کنترل و تبلیغات صورت دهد عدم تأکید ایشان بر حکومت فقیهان بود.
در نطق تاریخی عاشورای سال 1342، امام خمینی اگرچه سخنی از حکومت فقیهان نگفت، اما ایشان تأکید داشتند که با اجرای قانون اسلام «مدینه فاضله» در ایران شکل خواهد گرفت.3 در این نطق تاریخی، امام خمینی برای نخستینبار به شکل علنی مشروعیتِ رژیم را زیر سؤال برد و بدین ترتیب، زمینه برای آشکار شدن مخالفت ایشان و گروههای مخالف اقدامات رژیم پهلوی فراهم شد. امام خمینی در مصاحبه با روزنامه «لوموند» اگرچه کمال مطلوب را ایجاد حکومت اسلامی دانست، اما خواسته اولیه را سرنگونیِ رژیم پهلوی عنوان کرد.4
درنتیجه اعلام حمایت آشکار امام خمینی از روحانیت و بیانِ مظلومیتِ آنها در برابر رژیم پهلوی، که آنها را «مرتجع» نامیده بود، حمایت علما از امام خمینی5 آشکار شد و همبستگی میانِ علما بهمعنایِ آن بود که رژیم پهلوی با مخالفانِ مُحِقی روبهرو بود که بیچیزی کمتر از حذف رژیم رضایت نمیدادند. درواقع در بحبوبه مبارزات انقلابی امام بود که گروهی از روحانیون که میتوان آنها را روحانیون انقلابی نامید، با رهبری امام خمینی بر سیاستِ ایران مسلط شدند.6
اسرائیل؛ دشمنِ شماره یک اسلام و ایران
جوشوخروش امام خمینی در نطقِ ماندگارِ عاشورا به این علت بود که عواملِ محمدرضا پهلوی، وعاظ و روحانیون را تهدید کرده بودند که علیه شخص شاه و اسرائیل چیزی نگویند. امام خمینی با هوشیاری و نکتهسنجی در بیاناتشان، همکاری با اسرائیل و درواقع همنشینی شاهِ یک سرزمینِ اسلامی را در کنار رژیم معجولِ اسرائیل نکوهش کردند. امام همواره طی مبارزات خویش علیه رژیم شاهنشاهی، بر این مسئله تأکید میکردند که نفس تشکیل حکومت جعلی اسرائیل از بین بردن اسلام و مسلمانان است. ایشان همچنین بهصراحت و مکرر در سخنرانیهای خویش به سلطه اقتصادی اسرائیل بر ایران اشاره و اظهار میکردند: اگر روحانیان باشند، نمیگذارند اسرائیل اقتصاد ایران را قبضه کند و کالاهای اسرائیلی بدون گمرک در ایران فروخته شود.7
شاه گفت که اگر طرح وحدت مصر و سوریه و عراق عملی بشود، درباره موضوع برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل تصمیم خواهد گرفت
امام خمینی در این سخنرانی بهطور آشکار از رابطه شاه و اسرائیل انتقاد نمود و دلیل این انتقادات تند نیز سفر نماینده نخستوزیر اسرائیل به ایران برای گسترش همکاریها بود. طی این دیدار «شاه گفت که موضع آقای بن گوریون را درک میکند، ولی بر این نکته تأکید نمود که مخالفت رهبران مذهبی در این مورد جدی و واقعی است. او گفت که "ملاها" از روابط او با اسرائیل برای خنثی کردن برنامههای اصلاحی وی بهرهبرداری میکنند. باوجوداین شاه گفت که اگر طرح وحدت مصر و سوریه و عراق عملی بشود، درباره موضوع برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل تصمیم خواهد گرفت».8
این سخنان نشان میدهد که امام برای سخنرانی بسیار مهم و افشاگرانه روز عاشورای سال ۱۳۴۲ کاملا حسابشده و با تدابیر قبلی عمل کرده بود؛ بهطوریکه نوک پیکان قیام و مبارزه را علیه شخص شاه و پشتیبانان صهیونی و اسرائیلی او نشانه گرفت و یکتنه به مصاف آنها رفت و توطئههای گسترده و همهجانبه آنها را در ایران چنین آشکار و افشا کرد:
«اسرائیل نمیخواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دست عمال سپاه خود مدرسه را کوبید؛ ما را میکوبند؛ شما ملت را میکوبند. اسرائیل میخواهد اقتصاد شما را قبضه کند؛ میخواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد؛ میخواهد این مملکت دارای ثروتی نباشد؛ ثروتها را تصاحب کند به دست عمال خود. این چیزهایی که مانع هستند، چیزهایی که سد راه هستند، این سدها را میشکنند. قران سد راه است، باید شکسته شود، روحانیت سد راه است، باید شکسته شود. مدرسه فیضیه سد راه است، باید خراب شود، طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه شوند، باید از پشت بامها بیفتند، باید سر و دست آنها شکسته شود، برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد. دولت ما به تبعیت از اسرائیل به ما اهانت میکند».9
خوانش نطق تاریخی امام خمینی حکایت از آن دارد که ایشان بهدرستیِ متوجه خطراتِ ارتباط با اسرائیل بود و علیرغم اینکه میدانستند انذار و هشدار به رژیم پهلوی هیچ فایدهای ندارد، بااینهمه کوشیدند تا از جایگاه مرجعیت و بهصورتِ نصیحتگونه شاه را از خطرات رابطه با رژیم غاصب صهیونیستی آگاه کنند. واقعیت امر این است که نقش بیبدیل امام خمینی در دهه 1340، راه را بر غلبه گفتمان مذهبی بر حوزه عمومی هموار ساخت و هر آنچه بعد از این برهه شنیده میشد بازگشت به اسلام بهعنوان برنامه زندگی و مبتنی بر حقایق مذهبی بود. از منظر انقلابیون اسلام مکتبی بود که در مواجهه با نظام لیبرال دموکراسی و تجدد، قادر به پاسخگویی بود. سخنان امام با گفتمانی ساده و قابل فهم، روحیه سازشناپذیری او که در جریان انقلاب با هیچ گروهی ائتلاف نکرد، و... همه و همه سرانجام رویارویی شاه و ملت را پدیدار ساخت و نظام سلطنتی را از بیخ و بن برافکند10 و مشروعیتِ نظام سلطنتی برای همیشه در قلمروِ وهم فرورفت.
فرجامِ سخن
نطق عاشورایی امام خمینی در سالِ 1342، بازگوکننده حقایقِ بسیاری درباره تاریخ معاصر ایران است. در این سخنرانی، مرجعیت و روحانیتِ شیعه از جایگاهی پدرانه، به متنبهسازی و آگاه نمودنِ شخص شاه پرداخت. امام خمینی با مخاطب قراردادنِ شخصِ شاه و نادیدهگرفتن تمام مواردی که عواملِ رژیم به آن دستور داده بودند، کوشید نشان دهد نهتنها حربهها و ابزارهای رژیم پهلوی نمیتواند خدشهای به مشروعیتِ علما وارد سازد، بلکه حتی بر محبوبیت و همبستگی میان روحانیت و مردم روزبهروز افزوده میشود. در این میان ارتباط با اسرائیل، هیزمی بود که شاه ایران، دانسته بر میزانِ آن افزود تا در میانِ شعلههایِ آن شاه و سلطنت، هر دو خاکستر شوند.
امام خمینی بر فراز منبر مسجد اعظم قم در دوران آغاز نهضت اسلامی
پی نوشت:
1. مسعود اخوان کاظمی و دیگران، «تحلیل نقش امام خمینی در تحقق استعلای گفتمان اسلامگرایی در جریان انقلاب اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، ش 42 (پاییز 1394)، ص 14.
2. ابوالفضل دلاوری، جامعهشناسی تحولات ایران از انقلاب مشروطه تا قیام پانزده خرداد، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب، 1390، ص 325.
3. مهدی نجفزاده، جابهجایی دو انقلاب؛ چرخشهای امر دینی در جامعه ایرانی، تهران، انتشارات تیسا، 1395، صص 340-342.
4. سیدروحالله موسوی خمینی، صحیفه نور، ج 3، تهران، مرکز نشر آثار آیتالله خمینی، 1372، ص 372.
5. اسماعیل فردوسیپور، همگام با خورشید، تهران، مجتمع فرهنگی اجتماعی امام خمینی(س) فردوس، 1372، صص 110-125.
6. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران، نشر نی، چ یازدهم، 1384، صص 583-585.
7. مجموعه دیدگاهها و سخنان امام درباره رژیم اشغالگر قدس، امام در برابر صهیونیسم، تهران، دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1361، ص 165.
8. محمود طلوعی، داستان انقلاب، تهران، نشر علم، 1370، ص 213.
9. سیدروحالله موسوی خمینی، صحیفه نور، ج 1، تهران، مرکز نشر آثار آیتالله خمینی، 1372، صص 243-244.
10. مهدی نجفزاده، همان، ص 357. https://iichs.ir/vdccioqs.2bqsx8laa2.html