راوی خاطراتی که در پی میآید، از مرتبطان و مراودان شهید آیتالله دکتر بهشتی در دهه 1350 بوده و در حوزه مسائل تعلیم و تربیت، با ایشان همکاری داشته است. حسین رودسری در گفتوشنود پیآمده، به برخی خاطرات این همکاری اشاره کرده است.
طبعا آغازین سؤال ما این است که از چه دورهای و چگونه با شهید آیتالله دکتر بهشتی آشنا شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من از طریق آثار شهید بزرگوار آیتالله بهشتی، از قبل با ایشان آشنایی داشتم، ولی به طور مشخص در سال 1352، برای دریافت پاسخهایی برای سؤالاتم، خدمت ایشان رفتم. اولین سؤال من درباره معیارهای انتخاب همسر در اسلام بود و ایشان با علاقه فراوانی، سه جلسه برای من وقت گذاشتند و نزدیک به سه ساعت به سؤالات من پاسخ دادند. این همه دقت و احترام به مخاطب، باعث شد که من بیش از پیش به ایشان علاقهمند شوم و تلاش کنم در هر فرصتی که دست میدهد، از آرا و اندیشهها و پیشنهادات ایشان استفاده کنم. شهید بهشتی کسانی را که سؤالاتی مشابه به پرسشهای من داشتند، نزد من میفرستادند و به این شکل، به نوعی و البته به شیوه خود، نیروی انسانی را هم پرورش میدادند. از آن پس به طور مرتب در کلاسهای تفسیر قرآن ایشان ــ که یکشنبهشبها تشکیل میشد ــ و همینطور جلسهای که چهارشنبهها در منزل خود ایشان برگزار میشد، شرکت میکردم.
در این جلسات چه موضوعاتی مطرح میشدند؟
در جلسات روزهای چهارشنبه، مباحث فکری و سیاسی در کنار هم مطرح میشدند و افرادی که حضور داشتند، سؤالات خود را از ایشان میپرسیدند.
چه ویژگیهایی در منش شهید آیتالله بهشتی برای شما جالب بود؟
شهید بهشتی به خواندن نماز اول وقت بسیار مقید بودند. علاوه بر این، نظم و مدیریت و سازماندهی ایشان، در همه کارها نظیر نداشت. چه اعضای خانواده و چه دوستان و آشنایان، همواره در توصیف ایشان به این ویژگی اشاره میکنند. شهید بهشتی در جذب مردم و بهویژه جوانان و ارائه الگوی مناسب برای رفتار اسلامی، کمنظیر بودند. تواضع، وقار، مدیریت زمان، انتقادپذیری، گرهگشایی، احترام به کودکان و نوجوانان، مراقبت در کلام و گفتار، اخلاص در عمل، سلوک صحیح در محیط خانواده و اجتماع از جمله ویژگیهای شخصیتی ایشان بود. شهید بهشتی فوقالعاده به رسیدگی به خانواده و زن و فرزند مقید بودند و روزهای جمعه ایشان، مطلقا به خانواده تعلق داشت و هیچ موضوعی نمیتوانست این برنامه را به هم بریزد. دکتر باهنر خاطرهای را نقل میکردند که شهید بهشتی همراه با خانواده به مشهد رفته بودند. اتفاقا در آن ایام آیتالله خامنهای با شهید باهنر و چند تن از دوستان مبارز هم، در مشهد جمع شده بودند. وقتی باخبر میشوند که شهید بهشتی هم به مشهد آمدهاند، دکتر باهنر را میفرستند که از ایشان برای شرکت در آن جلسه دعوت کند. شهید باهنر میروند و شهید بهشتی در پاسخ به دعوت ایشان میگویند: امروز به خانم و بچهها قول دادهام که آنها را به پارک ببرم و نمیتوانم بیایم، انشاءالله فردا خدمت میرسم! شهید باهنر اصرار میکند و شهید بهشتی با همان لحن محکم و قاطع پاسخ میدهند: به بچهها قول دادهام و نمیتوانم عهدم را بشکنم! دکتر اژهای، داماد شهید بهشتی، هم حضور داشتند. دکتر باهنر میگویند: به خانم و بچهها بگویید با آقای اژهای به پارک بروند، ولی شهید بهشتی میگویند: به آنها قول دادهام من همراهشان بروم، نه دامادم! و دعوت را رد میکنند! این نوع برخوردها را تمام کسانی که با ایشان سر و کار داشتند، خیلی خوب به خاطر میآورند. ایشان همین دقت نظر را در مورد مسائل اجتماعی هم داشتند.
ظاهرا ایشان از سالها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، برای حکومت اسلامی طرحی را ارائه داده بودند. در این مورد توضیح بفرمایید.
شهید بهشتی در سال 1343، طرح حکومت اسلامی را ــ که در آن به تکریم مدیران، عدالت، آیندهنگری، خلاقیتها و .... اشاره کرده بودند ــ ارائه کردند. من در فصل یازدهم کتاب «الگوی حضور» به طور مفصل به آن پرداختهام. شهید بهشتی از ابتدای دهه 1340، به فکر چگونگی تشکیل حکومت اسلامی بودند و پانزده نفر از افراد خوشفکر اصفهان را گرد هم آوردند و موضوعات تحقیقی درباره مسائل گوناگون را میان آنها تقسیم کردند. سپس نتایج بررسیها را به یک گروه زبدهتر تحویل دادند. همه این بررسیها به صورت مجموعههایی گردآوری شدهاند.
شهید آیتالله بهشتی کارشناس گروه دینی دفتر برنامهریزی و تألیف کتب درسی بودند. همکاری شما با ایشان در آن دوره، به چه شکل بود؟
من در آن دوره همزمان ریاضی و تعلیمات دینی درس میدادم و شهید بهشتی داشتند کتاب دینی سال اول دبیرستان را تألیف میکردند. البته کار تألیف با شهید باهنر و آقای گلزاده غفوری بود و شهید بهشتی کارشناس مسئول در دفتر برنامهریزی بودند. شیوه ایشان اینگونه بود که بخشهایی از کتاب را اول با معلمان تعلیمات دینی به مشورت میگذاشتند و نظر آنها را جویا میشدند. گاهی اوقات درباره بعضی از مطالب، بحثهای زیادی صورت میگرفتند تا بالاخره یک بند از یک درس به تصویب میرسید. کمکم شهید بهشتی به من پیشنهاد دادند که در همایشهای معلمان تعلیمات دینی هم شرکت کنم. در این همایشها نظرات معلمان دینی به صورت پرسشنامه از آنها گرفته و سپس بررسی و بر اساس آنها، در مورد محتوای کتابهای تعلیمات دینی تصمیمگیری میشد. شهید بهشتی به نظرات معلمان بسیار اهمیت میدادند و به همین دلیل هم دو فصل قضا و قدر و جبر و اختیار را ــ که موضوعات مشکلی بودند و معلمها برای توضیح آنها برای دانشآموزان دچار مشکل و گاه اشتباه میشدند ــ از کتابهای درسی حذف کردند.
آیا به طور خاص بین شما و شهید آیتالله بهشتی، مسائلی درباره تعلیم و تربیت مطرح میشد؟
بله؛ مخصوصا در جلسات روزهای چهارشنبه نکات دقیق و ارزشمندی مطرح میشدند. یادم هست آیتالله امینی کتابی را با عنوان «آموزش دین» تألیف کرده بودند و آوردند. انصافا باید گفت که ایشان با نظرات دکتر بهشتی، کتاب خود را تکمیل کردند. این کتاب تحت عنوان «آموزش دین 1 و 2» منتشر شد. یک بار هم یک آقای روحانی به آن جلسه آمد و درباره فرستادن پسرش به آمریکا برای ادامه تحصیل، از ایشان نظر خواست. شهید بهشتی گفتند: باید خودم با او صحبت کنم. این ملاقات صورت گرفت و شهید بهشتی گفتند: پسر شما آنقدر لیاقت دارد و حواسش جمع هست که اگر به آمریکا برود، درست تحصیل کند و گمراه نشود! آن روحانی پرسید: جواب مأمومینِ مقدس خود را چه بدهم؟ شهید بهشتی با تعجب پاسخ دادند: «وقتی پسر شما از لحاظ اعتقادی محکم است و خدا هم به این امر که ایشان ادامه تحصیل بدهد و به مدارج علمی برسد، راضی است، نظر عوام چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟ مهم رضایت خداست!».
ظاهرا شهید آیتالله مطهری هم در تألیف کتب دینی با شهید آیتالله بهشتی همکاری میکردند. دراینباره چه میدانید؟
بله؛ فصل جهانبینی کتاب تعلیمات دینی اول دبیرستان را ایشان نوشتند، ولی خواستند که نامشان جزء مؤلفین ذکر نشود. شهید مطهری و شهید بهشتی بسیار صمیمی بودند و از نظرات مشورتی یکدیگر استفاده میکردند.
جنابعالی اثر «الگوی حضور» را با چه انگیزه و هدفی نوشتید؟
حجتالاسلام ذوعلم ــ که در دورهای مشاور وزیر آموزش و پرورش بود و مسئولیت همکاری حوزه و آموزش و پرورش را به عهده داشت ــ به من پیشنهاد داد ازآنجاکه شهید بهشتی روحانیای بود که در آموزش و پرورش فعالیت داشت، مقالهای تهیه و در جلساتی که شخصیتهای روحانی و فرهنگی در آن شرکت دارند، ارائه کنم. من برای نوشتن مقاله، فهرستی را تهیه کردم و به ایشان دادم. موضوع در جمع مطرح شد و جمع تصمیم گرفت از همین فهرست، برای تألیف کتابی استفاده شود. من تألیف کتاب را قبول کردم و بر اساس فیشهایی که تهیه کرده بودم، آن را نوشتم. کتاب در جلسهای بررسی، تصویب و سپس چاپ شد. نام اولیه کتاب «الگوی حضور روحانیت در آموزش و پرورش» بود که مختصر و با نام «الگوی حضور» چاپ شد.
به نظر شما جای چه مباحثی در کتابهای آموزشی دینی مدارس ما خالی است و محتوای این کتابها چقدر با آرای شهید آیتالله بهشتی مطابقت دارند؟
نوجوانان و جوانان ما، مسائل و پرسشهای اخلاقی دارند که باید در متون درسی به آنها پرداخته شود. از جمله برخورد پدر و مادرها با فرزندان و بالعکس بر اساس آموزههای اسلامی، موضوعی است که باید از ابتدای نوجوانی به کودکان آموزش داده شود تا هر کسی بر اساس سلیقه خود رفتار نکند. چند وقت پیش جوانی برای مشاوره پیش من آمد که ظاهرا خانوادهاش هم کاملا مذهبی بودند، اما رفتار پدر و مادر باعث شده بود که این جوان از دین و مذهب زده شود و دنبال کارهای خلاف دین برود! به نظر من مهمترین موضوعی که باید در کتابهای تعلیمات دینی مورد توجه دقیق قرار بگیرد، طرح مسائل اخلاقی و تربیتی بر اساس احادیث و روایات اسلامی است. همین مشکل را هم در مورد حجاب داریم. برخوردهای غلط و غیراسلامی سبب گردیده که دختران ما نسبت به حجاب واکنش صحیح نداشته باشند. شیوه برخورد شهید بهشتی با این مسائل میتواند الگوی مناسبی در جهت تعلیم و تربیت نسل جوان باشد. https://iichs.ir/vdcayon6.49num15kk4.html