سفرای جدید ایران در عربستان و تونس/امپراتور اتیوپی به ایران میآید!/اقبال به لندن میرود/«سیدرشید، برادر و پسرش تیرباران شدند»!/«تختی یک استادیوم ورزشی و یک دبیرستان بزرگ میسازد»!
سفرای جدید ایران در عربستان و تونس
به گزارش جراید امروز کشور، پیش از ظهر امروز آرام، وزیر امور خارجه، قبل از عزیمت شاه به شمال در فرودگاه مهرآباد آقایان دکتر محمدحسین مشایخ فریدنی را به سمت سفیر کبیر جدید ایران در عربستان سعودی و عبدالامیر رشیدی حائری را به سمت سفیر کبیر جدید ایران در تونس به حضور ملوکانه معرفی کرد.1
امپراتور اتیوپی به ایران میآید!
وزارت دربار شاهنشاهی امروز اعلام کرد که اعلیحضرت امپراتور اتیوپی به دعوت شاهنشاه به ایران سفر میکند.
متن اعلامیه دربار شاهنشاهی به شرح زیر است:
نظر به عوالم دوستی و مودت فیمابین کشور شاهنشاهی ایران و کشور امپراتوری اتیوپی اعلیحضرت همایون شاهنشاه از اعلیحضرت هیلا سلاسی، امپراتور اتیوپی، برای مسافرت رسمی به ایران دعوت فرمودند. اعلیحضرت امپراتور اتیوپی این دعوت را پذیرفته و از تاریخ دوشنبه 23 شهریورماه تا پنجشنبه 26 شهریورماه 1343 به مدت سه روز در تهران اقامت خواهند فرمود.
رئیس کل تشریفات شاهنشاهی
دکتر لقمان ادهم2
اقبال به لندن میرود
بر اساس گزارش مطبوعات امروز کشور، دکتر اقبال پس از بازگشت از شوروی در رأس یک هیئت نفتی عازم لندن خواهد شد.
رئیس هیئتمدیره شرکت ملی نفت در لندن راجع به مسائل مختلف صنعت نفت جنوب و با نمایندگان شرکتهای نفتی تشکیلدهنده کنسرسیوم مذاکره خواهد کرد.
طبق معمول هر سال در شهریور یا اوایل مهر هیئتی از ایران به لندن یا لاهه عزیمت خواهد کرد. در اسفندماه هیئتی از کنسرسیوم به ایران خواهد آمد.
هدف این مسافرتها بررسی معظلات و مشکلات و در بعضی مواقع رسیدگی به اختلاف نظرهای دو شرکت میباشد.
همراه دکتر اقبال عدهای از کارشناسان نفتی و مدیران رؤسای شرکت ملی نفت خواهند بود.
«سیدرشید، برادر و پسرش تیرباران شدند»!
روزنامه «اطلاعات» در شماره امروز خود نوشت: سحرگاه امروز سیدرشید جبل عاملی و برادرش سیدعبدالله عرفانی و پسرش سیدخلیل جبل عاملی جنایتکارانی که چندی پیش با تشکیل یک دسته اشرار در گرگان و دشت و خراسان، دست به شرارت و یاغیگری و آدمکشی وغارت اموال مردم زده و دستگیر و در دادگاه نظامی محکوم به اعدام شدهاند، در میدان تیر لشکر گرگان تیرباران شدند.
«تختی یک استادیوم ورزشی و یک دبیرستان بزرگ میسازد»!
روزنامه «اطلاعات» در گزارشی نوشت: تختی «رستم» مجسم عصر ما، روی تشک مشغول عرق ریختن و زورآوری بود، او دارد خود را برای یکی از بزرگترین زورآزماییها در المپیک 1964 آماده میکند و شاید تنها پهلوان کشتی جهان باشد که شانس این را پیدا کرده است که چهار بار در المپیک جهانی شرکت نماید.
بنابراین چنین آدم خوششانس چه بسا ممکن است از شانسهای دیگری مثلا شانس به چنگ آوردن جایزه پانصدهزار تومان اعانه ملی هم نصیبی ببرد. وقتی تمرین قهرمان وزن هفتم جهان تمام شد با مهربانی خاصی که همیشه در حرکاتش و در چهره مردانهاش به چشم میخورد دستم را فشرد و من بیدرنگ سؤالم را مطرح کردم.
آقای تختی اگر پانصدهزار تومان جایزه ممتاز بلیطهای اعانه ملی را ببرید چه میکنید؟
تختی لحظهای به فکر فرو رفت و من در چهره مردی که قلوب میلیونها هموطنش را با فروتنی و پهلوانی تسخیر کرده است دنبال یک تصمیم میگشتم، اما تصمیم گرفتنش هم مثل سگکهایی که روی تشک به سرعت از حریف میگیرد خیلی زود گرفته شد:
«یک دبیرستان مجهز میسازم و دلم میخواهد برای این دبیرستان یک سالن ورزش احداث کنم که نظیرش در دنیا نباشد. این بزرگترین هدف من در زندگی است که یک محیط سالم و یک فضای پاک برای تعلیم و تربیت روح و جسم فرزندان کشور ایجاد کنم و انشاءالله اگر شانس با من بود و جایزه پانصدهزار تومانی را بردم حتما این کار را خواهم کرد».
وقتی از آقای دکتر عبدالمجید مجیدی، معاون سازمان برنامه و رئیس دفتر بودجه، پرسیدم: آقای دکتر شما که از کارشناسان اقتصادی و مالی مملکت هستید مسلما اهمیت پانصدهزار تومان پول نقد را خوب حس میکنید. حالا اگر برنده پانصدهزار تومان شدید با این پول چه میکنید؟ دکتر سرش را تکان داد و گفت: بله پانصدهزار تومان پول قابل توجهی است و من تصمیم دارم همه این پول را بدهم و سهام کارخانجات دولتی را بخرم.
آقای دکتر مجیدی در توجیه اقدام خود افزود: خرید سهام کارخانجات دولتی چند فایده شخصی و اجتماعی دارد: اول اینکه پول من به جای امن و مطمئنی میرود، چون سهام کارخانجات دولتی تضمین شده است و دوم اینکه سود قابل توجهی هم به آن تعلق میگیرد. سوم اینکه سبب میشود بنیه مالی این کارخانجات تقویت شود، چهارم اینکه وقتی از طرف فردی مانند بنده که خود وارد به امور مالی و اقتصادی مملکت هستم چنین اقدامی صورت گرفت موجب میشود سایرین که در مصرف پساندازهای خود تردید دارند سرمایههای خود را در راههای تولیدی و تقویت صنایع وطن خود مصرف کنند.
آقای دکتر مجیدی که سخت تحت تأثیر برنامه عالی اقتصادی خود قرار گرفته بود ادامه داد: بله حتما بلیط میخرم و انشاءالله وقتی برنده پانصدهزار تومان شدم این برنامه را عملی میکنم.3