کریم سنجابی که حضور در عرصه سیاسی را از ایل خود فراگرفته بود، در ایام نوجوانی با یکی از سیاستمداران چپگرای ایران رابطه نزدیکی داشت، اما دست زندگی او را به جبهه ملی کشاند
کریم سنجابی فرزند قاسمخان سردار ناصر، در سال 1283ش در کرمانشاه به دنیا آمد. تبار او از ایل کُرد سنجابی است که سالها در منطقه ماهیدشت (نزدیکی کرمانشاه) حفاظت از سرحدات در مقابل تجاوز نیروهای عثمانی و طوایف آن سوی مرزهای غربی ایران را به عهده داشتند. ایل سنجابی در جنبش مشروطه، حامی مشروطهخواهان بود و در جریان جنگ جهانی اول نیز از حکومت مقاومت ملی (مهاجرین) حمایت کرد. در سال 1296ش نیروهای انگلیسی به همین بهانه با حمله به مواضع ایل سنجابی، پدر کریم را دستگیر کرده و به بغداد بردند؛ ضمن اینکه ایل سنجابی نیز به اجبار به کرمانشاه کوچانده شد.
همراهی با سیاستمدار چپگرا در ایام نوجوانی
کریم نوجوان در این دوران تحت حمایت و تربیت سلیمانمیرزا اسکندری بود. سلیمانمیرزا بنیانگذار حزب سوسیالیست ایران و بعدها از مؤسسان حزب توده بود. او از جمله چهرههای شاخص دولت مهاجرین بود که در فروردین 1295ش (آوریل 1916م) و در بحبوحه جنگ جهانی اول شکل گرفت. سلیمانمیرزا پس از فروپاشی این دولت زیر فشار قوای روس و انگلیس، به ایل سنجابی پناه آورده بود.
کریم سنجابی در هفدهسالگی همراه سلیمانمیرزا به تهران آمد و در مدرسه علوم سیاسی مشغول به تحصیل شد. پس از دریافت دیپلم، در سال 1307 با اولین گروه از محصلان اعزامی به اروپا برای تحصیل در رشته حقوق به پاریس رفت. در سال 1313ش و پس از دریافت دکترای حقوق عمومی از دانشگاه دولتی پاریس به ایران بازگشت و تدریس در دانشکده حقوق دانشگاه تهران را آغاز کرد.
دو سال پس از برکناری رضاشاه از سلطنت و در شرایط فترت سیاسی ناشی از این رخداد، سنجابی با مشارکت در تأسیس حزب میهن وارد دنیای سیاست شد؛ حزبی که خود از ائتلاف احزاب میهنپرستان، پیکار و استقلال شکل گرفته بود. یک سال بعد و در سال 1323ش سنجابی چهلساله به ریاست دانشکده حقوق دانشگاه تهران رسید و این جایگاه را برای دو سال در اختیار داشت.
یک ائتلاف تاکتیکی در آغاز فعالیت حزبی
حزب میهن در سال 1324ش با حزب ایران ائتلاف کرد و سنجابی به همراه احمد زیرکزاده، الهیار صالح و غلامعلی فریور به عضویت کمیته سیاسی حزب درآمد. حزب ایران در تیرماه سال 1325ش و در جریان غائله آذربایجان، ائتلاف ششماههای با حزب توده داشت.
این اقدام با توجه به ایدئولوژی ملیگرای حزب ایران و چهرههای شاخص آن، با انتقادات زیادی مواجه شد. سنجابی خود در خاطراتش درباره علت این تصمیم میگوید: «جعفر پیشهوری با عموی کوچک من "سالارظفر سنجابی"، که از مخالفان رضاشاه بود، دوستی داشت. یک روز قوامالسلطنه (نخستوزیر وقت) من و مهندس فریور را احضار کرد... به ما گفت: "چرا شما به اینها [پیشهوری] نزدیک نمیشوید؟ با تودهایها و با پیشهوریها گرم بگیرید و آنها را نصیحت کنید." این ائتلاف (حزب ایران و حزب توده) درواقع زمینهای برای پیشرفت سیاست دولت قوامالسلطنه و برای کاری بود که نتیجه نهاییاش تخلیه قوای روس از ایران باشد».1 البته ملاقات سنجابی و پیشهوری نتیجه مثبتی نداشت و پیشهوری با درخواست قوامالسلطنه مبنی بر اینکه ارتش محلی آذربایجان به ارتش ایران بپیوندد بهشدت مخالفت کرد.2
سیاستورزی سنجابی در سال 1328ش با پیوستن او به جبهه ملی که به تازگی تأسیس شده بود وارد مرحله جدیدی شد. او در بهار 1330ش به عنوان وزیر فرهنگ به عضویت کابینه دکتر محمد مصدق درآمد؛ هرچند که این حضور هفت ماه بیشتر دوام نیاورد و سنجابی برای ورود به مجلس هفدهم و مدیریت فراکسیون ملی در مجلس، از کابینه استعفا کرد و به عنوان نماینده مردم کرمانشاه راهی مجلس شد.
کودتای پردردسر برای سنجابی
در خرداد سال 1331 اختلاف نفتی ایران و انگلستان به مجامع بینالمللی کشیده شد. سنجابی به خاطر تخصص حقوقی، مشاور دکتر مصدق در مذاکرات نفتی شد. او در مهرماه سال 1330ش به همراه مصدق برای شرکت در جلسه شورای امنیت به نیویورک رفت و در دادگاه لاهه قاضی اختصاصی ایران بود؛ دادگاهی که هرچند فرجامش پیروزی حقوقی ایران بود، اما وقوع کودتای 28 مرداد، شیرینی آن را به کام ایرانیان تلخ کرد.
پس از کودتا و سقوط دولت مصدق، شایع شد که سنجابی در روزهای منتهی به کودتا دستور تخریب مجسمه محمدرضا پهلوی و پدرش را داده است. او به همین جرم تحت تعقیب قرار گرفت و هجدهماه مخفیانه زندگی کرد.
سنجابی در نوروز سال 1334ش با وساطت حشمتالدوله والاتبار، که از نزدیکان شاه بود، مورد عفو قرار گرفت و برای تدریس به دانشگاه بازگشت. او در آذرماه سال 1337 نامهای به دکتر احمد فرهاد معتمد، رئیس دانشگاه تهران، نوشت و با اشاره به دوران هجدهماهه اختفای خود، خواهان پرداخت حقوقش در این مدت شد. در این نامه آمده است: «اینجانب... در فروردین 1334 مشمول عفو ملوکانه واقع شده و مقرر فرمودند که به خدمات دانشگاهی خود اشتغال ورزم. نظر به اینکه حقوق معوقه اینجانب تاکنون پرداخت نشده و بر طبق سوابق و بخشنامههای دولتی حقوق اشخاص دیگری که نظیر اینجانب بودهاند پرداخت شده است، متمنی است مقرر فرمایند نسبت به پرداخت حوق معوقه اقدام لازم به عمل آید».
دکتر فرهاد این نامه را با نظر مساعد به نخستوزیر وقت (منوچهر اقبال) ارجاع داد. اقبال نیز درخواست سنجابی را برای «اطلاع و اعلام نظر» به ساواک فرستاد. تیمسار آزموده، دادستان ارتش، بهشدت با این تقاضا مخالفت کرده و سنجابی را به خاطر تلاش برای برهم زدن اساس سلطنت در مرداد 1332 خائن به نظام پهلوی معرفی کرد؛ خائنی که حالا در ازای خیانت، طلب پاداش نیز دارد. با وجود مخالفت آزموده، سرلشکر بختیار، رئیس ساواک، در پاسخ به نخستوزیر، درخواست سنجابی را بلامانع اعلام کرد.3
مؤسس جبهه ملی دوم و دوری از جبهه سوم!
سنجابی در سال 1339ش عضو هیئت مؤسس جبهه ملی دوم میشود. او همچنین وظیفه سخنرانی در تجمع بزرگ جبهه ملی علیه دولت علی امینی در میدان جلالیه (پارک لاله فعلی) را نیز به عهده میگیرد؛ تجمعی که در 28 اردیبهشتماه سال 1340 با جمعیت حدود هشتادهزار نفر انجام شد. دو ماه بعد، در پی برخورد دولت امینی با تجمع مردمی در سالگرد شهدای سیتیر، تعدادی از معترضان و چهرههای شاخصی از جمله دکتر غلامحسین صدیقی و کریم سنجابی نیز برای چند روز بازداشت شدند. سنجابی تا شهریور 1342ش چندبار دیگر این بازداشتهای کوتاهمدت را تجربه میکند. او در بهمن 1341 به خاطر مخالفت با رفراندوم انقلاب سفید و محکومکردن حمله نیروهای نظامی به دانشگاه تهران بازداشت شد و تا شهریور سال بعد در زندان ماند.
کریم سنجابی پس از آزادی و بازنشستگی از دانشگاه، به ایالات متحده آمریکا رفت. این سفر با تضعیف و سپس انحلال جبهه ملی دوم همزمان شد. او که تا سال 1350ش خارج از ایران بود، در جریان تشکیل جبهه ملی سوم در سال 1344ش نیز مشارکت مستقیم نداشت. او در سال 1350 به ایران بازگشت، اما با توجه به خفقان و قدرت سرکوب رژیم پهلوی فعالیت سیاسی نداشت.
نامهای که بهانه تشکیل جبهه چهارم شد
از اوایل سال 1356 بود که محمدرضا پهلوی تحت فشار جیمی کارتر، رئیسجمهور آمریکا، به گشایش نسبی و کنترلشده فضای سیاسی کشور تن داد. در خرداد همین سال، سنجابی به همراه شاپور بختیار و داریوش فروهر در نامهای سرگشاده به شاه ضمن به کار نبردن عمدی تقویم شاهنشاهی و لقب آریامهر، رژیم پهلوی را متهم کرد که بهواسطه تورم و بیتوجهی به کشاورزی اقتصاد را به نابودی کشانده و حقوق بشر و قانون اساسی را نقض کرده است. آنها در ادامه این نامه، تنها راه نجات کشور را حفظ وحدت ملی، احترام به حقوق فردی، ترک استبداد و پایبندی به قانون اساسی دانستند.4
به دنبال این حرکت، نشستهای متعددی برای سازماندهی جبهه ملی و استفاده بهینه از فضای باز سیاسی برگزار شد. سرانجام گروهی از هواداران این جبهه، زیر عنوان «اتحاد نیروهای جبهه ملی ایران» به عنوان جبهه ملی چهارم در 28 آبان 1356 اعلام موجودیت کردند. سنجابی و بختیار نیز بهعنوان اعضای کمیته مرکزی انتخاب شدند.5
دیدار سرنوشتساز در پاریس
شاید مهمترین برش از حیات سیاسی کریم سنجابی، سفر او به پاریس و ملاقاتش با امام خمینی(ره) در آبان سال 1357ش بود. سنجابی در خاطرات خود با دفاع از این اقدام مینویسد: «یک رهبر جبهه ملی که در حال مبارزه با استبداد است، طبیعی است که با روحانی دارای نفوذ در این مبارزه همکاری کند. آیا ممکن بود از این فرصت استفاده نشود و آیا مصلحت بود که از ملاقات با آیتالله خمینی خودداری کنیم؟».6
او که به قصد شرکت در کنفرانس بینالمللی سوسیالیستها در کانادا از ایران خارج شده بود، سفر خود را نیمهتمام گذاشت و به دیدار امام رفت. رهبر انقلاب ملاقات با سنجابی را مشروط بر اعلام صریح مواضع در مورد سلطنت و شاه دانست. سنجابی متنی را به امام ارائه داد و ایشان آن را پذیرفتند. سنجابی درباره این متن کوتاه اما مهم میگوید: «... مذاکراتی شد، اشخاصی آمدند و رفتند، ولی این طرح سهمادهای را به خط خودم نوشتم و خدمتشان فرستادم. ایشان به خط خودشان واژه استقلال را به آن اضافه کردند. آن وقت امضا کردند».7
متن بیانیه اعلام مواضع دکتر سنجابی به تاریخ 14 آبان 1357 بدین شرح است:
1. سلطنت کنونی ایران با نقض مداوم قوانین اساسی و اعمال ظلم و ستم و ترویج فساد و تسلیم در برابر سیاست بیگانه فاقد پایگاه قانونی و شرعی است؛
2. جنبش ملی اسلامی ایران با وجود بقای نظام سلطنتی غیرقانونی، با هیچ ترکیب حکومتی موافقت نخواهد کرد.
3. نظام حکومت ملی ایران باید براساس موازین اسلام و دموکراسی و استقلال به وسیله مراجعه به آرای عمومی تعیین گردد.8
کریم سنجابی با درک موقعیت ممتاز امام خمینی(ره) در رهبری انقلاب، برای تثبیت نقش خویش در جریان مبارزات و سهمخواهی پس از پیروزی، با امام(ره) دیدار کرد. انتشار اعلامیه سهمادهای پاریس توسط رهبر جبهه ملی، چرخش آشکار مواضع سیاسی و رادیکالیسم شدن این جبهه و اعتقاد به فقدان مشروعیت سیاسی و غیرقانونیبودن رژیم را عیان کرد و درحقیقت نشان داد که سایر نیروهای اپوزیسیون در برابر تصمیمات قاطع امام خمینی قادر به هیچ نوع مقاومتی نبودند.9
سنجابی در بازگشت به ایران به اتهام اقدام علیه سلطنت برای مدت کوتاهی بازداشت شد. شاه که حکومت خود را ازدسترفته میدید برای حفظ رژیم به ملاقات با مخالفان ملیگرا روی آورد و سنجابی هم یکی از این افراد بود. او به سنجابی پیشنهاد نخستوزیری داد و سنجابی هم قبول این پیشنهاد را به خروج محمدرضا پهلوی ازکشور و تشکیل شورای سلطنت منوط کرد که مورد قبول قرار نگرفت.
اما دیگر عضو شورای مرکزی جبهه ملی، یعنی شاپور بختیار، پیشنهاد نخستوزیر را پذیرفت. شورای مرکزی جبهه ملی اقدام بختیار را مصداق خیانت دانست و او را به دلیل رعایت نکردن انضباط و مواضع سازمانی از جبهه اخراج کرد.
از وزارت 55روزه تا مخالفت با احکام اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی، مهندس بازرگان کریم سنجابی را به عنوان وزیر امورخارجه دولت موقت برگزید. با این حال او کمتر از دو ماه بعد و در 26 فروردین 1358ش از این سمت استعفا داد. سنجابی در مرداد 1358 از راهیابی به مجلس خبرگان قانون اساسی بازماند و تلاشش برای حضور در اولین مجلس پس از انقلاب اسلامی در اسفندماه همان سال نیز نتیجهای دربرنداشت.
در 25 خرداد سال 1360 جبهه ملی در بیانیهای به لایحه قصاص، که در مجلس مطرح شده بود، اعتراض کرده برای شرکت در راهپیمایی اعتراضی فراخوان داد. این تجمع در شرایط حساس آن روزها که با تحرکات مسلحانه مجاهدین خلق و ماجرای برکناری بنیصدر همراه شده بود، با مخالفت صریح امام خمینی(ره) همراه شد. امام خمینی(ره) حکم به ارتداد جبهه ملی دادند؛ از آن تاریخ فعالیت این حزب غیرقانونی اعلام شد و تعدادی از رهبران حزب نیز دستگیر شدند.
سنجابی نیز پس از چهارده ماه اختفا، در مردادماه سال 1361ش از ایران خارج شد و به آمریکا رفت. او در سالهای باقیمانده عمرش اگرچه در جرگه مخالفان نظام جمهوری اسلامی بود، اما به صورت عملی وارد فعالیت سیاسی نشد. کریم سنجابی سرانجام در 13 تیر 1374ش (4ژوئیه 1995م) در 91سالگی در ایالت ایلینوی آمریکا درگذشت.
محمد مصدق هنگام ملاقات با مولانا ابوالکلام آزاد و کریم سنجابی
شماره آرشیو: 1480-4ع
پی نوشت:
1. کریم سنجابی، امیدها و ناامیدیها (خاطرات سیاسی کریم سنجابی)، لندن، جبهه ملیون ایران، 1368، ص75.
2. همان، ص76.
3. تیمسار آزموده علیه دکتر سنجابی، ماهنامه اندیشه پویا، شماره 67، تیر1399، ص62.
4. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی،1387، ص619.
5. همان، ص622.
6. کریم سنجابی،امیدها و ناامیدیها، تهران، صدای معاصر،1381،ص323 .
7. غلامرضا نجاتی، تاریخ بیست وپنج ساله ایران (از کودتا تا انقلاب)، ج2، تهران، نشر رسا، 1379، ص159.
8. همان.
9. علی کریمیمله، احزاب ملی، در«مجموعه مقالات تحولات سیاسی اجتماعی ایران 1357-1320»، به اهتمام مجتبی مقصودی، تهران، روزنه،1380، ص195. https://iichs.ir/vdcauun6.49n0o15kk4.html