در ماههای منتهی به انقلاب، تحلیلگران و رسانههای اروپایی و آمریکایی دریافتند که پیروزی انقلاب و نظام سیاسی بعدی در ایران متأثر از شخصیت امام خمینی است؛ بر همین اساس رویکرد دوگانهای برای به تصویر کشیدن چهره ایشان در پیش گرفتند
انقلاب اسلامی 1357 نظریههایِ سیاسی ـ اجتماعی انقلاب را زیر سؤال برد. در این میان، نقشِ رهبری امام خمینی بیشتر از عوامل دیگر، اثرگذار بود. شخصیت ویژه امام و مقبولیت فراوان ایشان در میان همه گروههای انقلابی، یکی از دلایل اصلی وقوع انقلاب ذکر شده است. آشکار بودن این اثرگذاری بهاندازهای بود که در ماههای منتهی به انقلاب، تحلیلگران و رسانههای اروپایی و آمریکایی دریافتند که پیروزی انقلاب و نظام سیاسی بعدی در ایران متأثر از شخصیت امام خمینی است؛ بر همین اساس رویکرد دوگانهای در پیش گرفتند: از یکسو کوشیدند با مخدوش کردنِ چهره امام و حکومت اسلامی، مانع پیروزی انقلاب شوند و از سوی دیگر نمیتوانستند واقعیتی را نادیده بگیرند که در ایران در حال رخ دادن بود و متعاقب آن، همه گروههای سیاسی اعم از مذهبی و غیرمذهبی، دل در گویِ امام خمینی بسته بودند. در این نوشتار، با تمرکز بر بازتاب چهره امام خمینی در رسانههای غربی، به دو سویه این بازنماییها توجه شده است.
تلاش ناکامِ رسانهها برای مخدوش ساختن چهره امام خمینی
دو شاه رژیم پهلوی، در حدود پنجاه سال سلطنت، تمام تلاش خود را برای زدودن نشانههای مذهبی از جامعه ایرانی بهکار بستند، ولی واقعیت این بود که مردم ایران، با وجود تبلیغات و اجبارهای فراوان نظام سیاسی، بهشدت پیروِ عقاید اسلامی بودند و یکی از مخالفتهای عمده آنها با شاه، بر سر مذهب بود که همه گروههای مخالف رژیم، اعم از چپ و راست، از آن آگاه بودند. امام خمینی از سال 1342، آشکارا مخالفت خویش با سکولاریسم غربی و حضور نمادهای فرهنگی اروپا و آمریکا در ایران را اعلام کرده بود. از سال 1356 که این مخالفتها میان همه مردم عمومیت یافته بود، رسانههای غربی تلاش خود را بهکار گرفتند تا چهرهای واپسگرا و سنتی از امام خمینی ارائه کنند. با روشن شدن نقش امام خمینی در تحرکات انقلابی و الگوگیری مردم از ایشان، «نیویورکتایمز»، «والاستریت ژورنال» و از همه مهمتر «واشنگتنپست»، شروع کردند به انتشار گزیدههایی از نوشتههای امام خمینی که متضمن دیدگاههای اسلامی و مصالحهناپذیرشان بود. در کنار این فعالیت رسانهای، برخی از نیروهای وزارت خارجه دول غربی نیز کوشیدند بر دیدگاههای امام خمینی برچسب تعصب بزنند؛ برای نمونه، هنری پرشت، مأمور میز ایران در وزارت خارجه آمریکا، در یک سخنرانی، سخنان و نوشتههای امام خمینی را «گمراهکننده» دانست.1
هنری پرشت، مسئول وقت میز ایران در وزارت خارجه آمریکا
تلاش برای ایجاد موجِ اسلامهراسی باعث شد رسانههای آمریکایی تصویری خشن و بیرحم از انقلاب اسلامی و امام خمینی نشان دهند. درواقع این رسانهها، از همان ابتدای شروع تحولات در ایران، چون تاب این رویداد را نداشتند، با آن مخالفت کردند. هرچند انقلابهای ضد امپریالیستی و علیه هژمونی آمریکا و غرب پیش از آن هم در دنیا رخ داده بود، انقلاب ایران افزون بر همه ویژگیهای انقلابی، مایه و هویتی مذهبی داشت و همین مسئله باعث هراس آمریکاییها شده بود.2 درنتیجه امام خمینی در رسانههای آمریکایی شخصیتی معرفی میشد که بهشدت «سختدل، لجوج، قدرتمند و عمیقا از دست آمریکا عصبانی» میباشد.3 در چنین فضایی بود که پرسشهایی مانند امکان و احتمال تأثیر غرب بر تحولات ایران و سرانجام تلاش آمریکا برای انحراف قطار انقلاب از ریل خود، رسانههای غربی را با خود درگیر کرده بود؛ پرسشهایی که با پاسخهای سادهانگارانهی رسانههای غربی، مخاطبان را در آگاهی سطحی و دروغین سرخوشانه و دلفریب غرق میکردند. در آخرین تلاشهای رسانههای آمریکایی، انقلاب ایران خواست بلوک شرق جنگ سرد، یعنی شوروی، نشان داده شد، اما این رسانهها برای توجیه چنین تحلیل مغرضانهای، حتی از پاسخگویی به این سؤال باز مانده بودند که اگر وقوع انقلاب خواست و تأثیر همسایه شمالی ایران است، چرا احزاب چپ و کمونیست مانند حزب توده در ایران به قدرت نرسیدند.4 بازتاب محتویات این رسانهها از امام خمینی و تحلیلهای جانبدارانه آنها باعث خشم بیشتر مردم و جوشوخروش انقلابی شد؛ البته، نکته مهم این است که شخصیت امام خمینی و علاقه قلبی مردم ایران به ایشان درنهایت این رسانهها را به اعتراف واداشت.
در آخرین تلاشهای رسانههای آمریکایی، انقلاب ایران خواست بلوک شرق جنگ سرد، یعنی شوروی، نشان داده شد، اما این رسانهها برای توجیه چنین تحلیل مغرضانهای، حتی از پاسخگویی به این سؤال باز مانده بودند که اگر وقوع انقلاب خواست و تأثیر همسایه شمالی ایران است، چرا احزاب چپ و کمونیست مانند حزب توده در ایران به قدرت نرسیدند
اعتراف رسانهها به عظمتِ شخصیت امام خمینی
با اینکه رسانههای غربی، از مخدوش کردن چهره انقلاب دریغ نمیکردند، با اقبال روزافزون مردم ایران و شخصیتهای مطرح بینالمللی در جهان اسلام به امام خمینی، آنها ناگزیر شدند به شخصیت والای امام خمینی اعتراف کنند. ریچارد فالک، استاد حقوق بینالملل دانشگاه پرینستون، مقالهای با عنوان «اعتماد به خمینی» در «نیویورکتایم» چاپ کرد. وی سعی کرد این عقیده را که دیدگاههای امام ثمره «فناتیسم مذهبی» است و حکومت ایشان زمان را ۱۳۰۰ سال به عقب باز خواهد گرداند رد کند. فالک گفت که آمریکاییها باید دیدگاههای ایشان را درک کنند و بدون عذر تقصیر و جسارت و «بدون توجه به عواقب آن»، عقایدش را بفهمند. وی همچنین انعطافپذیر بودن اسلام شیعی را در رویکردش به قرآن و پاسخگوییاش به قرائتهای جدیدی دانست که مرتبط با نیازهای جدید، در حال تغییر بود و نتیجه گرفت که ایران هرگز درصدد آن نیست که افراطگرایی از نوع لیبیایی، پاکستانی یا عربستان سعودی را بازتولید کند و شهروندان ایران آزادانه زندگی میکنند و از عدالت اجتماعی تحت لوای امام خمینی بهرهمند میشوند. وی مطلب خود را با ذکر این نکته به پایان برد که اینک «زمان خوبی برای اسلام است و جهان بهزودی شاهد رستاخیز اسلام غیرخشونتآمیزی خواهد بود که الگویی از حکومت انسانی را به ارمغان خواهد آورد».5
مقاله ریچارد فالک در روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز پنج روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی
در همین زمینه «آسوشیتدپرس» نوشت: آیتالله خمینی جهان را تکان داد و راهنمای مطلق ایران بهشمار میرفت. آیتالله خمینی فردی با چهرهای مصمم و پولادین بود که در مواجهه با مخالفان، بهگونهای رفتار میکرد که گویا آنها در مقابل اسلام فاقد قدرت هستند. امام خمینی هرگز سازش نکرد. در چهره او هیچ نشانی از تردید و آشفتگی درونی دیده نمیشد. در تمامی دوران ملتهب انقلاب ایران، پیام امام ساده باقی ماند: «شاه باید برود» و هیچکدام از پیشنهادهای متعدد سازش در این زمینه بهجایی نرسید.6
امام خمینی در حال بازگشت از محل اقامه نماز جماعت در نوفل لوشاتو
البته امام خمینی در زمینه آشکارسازیِ اهداف انقلاب و نهضت اسلامی با رسانههای غربی مصاحبه کردند. ایشان در اولین مصاحبه مهم خویش با یک نشریه غربی، دیدگاههایشان را درباره جنبش انقلابی و اهداف آن تبیین کردند. لوسین ژرژ، خبرنگار روزنامه «لوموند»، که با امام خمینی در منزلشان در نجف ملاقات کرد، ایشان را رهبری راسخ، سرسخت، زاهد و پارسا توصیف نمود که ایرانیان به نام او علیه رژیم ستمشاهی شوریدهاند. توصیف ژرژ بر رازگونگی امام خمینی بهعنوان رهبری کاریزماتیک و ازخودگذشته صحه گذاشت؛ رهبری که در کمال شجاعت و متانت آماده پذیرش تبعات اقدامات خود بود. او در مقدمه مصاحبه خود نوشته است: در پیچ یکی از کوچههای تنگ، که خانههایش برای آنکه سپری در مقابل تابش سوزان آفتاب باشد سخت به هم فرورفته است، مسکن محقر آیتالله خمینی قرار دارد. این خانه نظیر مسکن فقیرترین افراد نجف است. در این مسکن محقر، از قدرت رؤسای شورش یا رؤسای جبهه مخالف که در تبعید به سر میبرند هیچ نشان و علامتی دیده نمیشود و اگر آیتالله خمینی قدرت آن را دارد که ایران را به حرکت درآورد و قیام برانگیزد، این قدرت مسلما از تسلط و اقتدار وی بر افکار مردم ایران ناشی میشود؛ اقتداری که پس از تبعید ایشان از ایران، بهجای آنکه کم شود، ده برابر شده است.7 بر همین اساس بود که مصاحبه لوموند با امام خمینی روزنهای به پیچیدگیهای ایدئولوژیکی جنبش در حال ظهور و رهبری آن گشود. در پایان فروردین ۱۳۵۷ ردایِ رهبری جنبش انقلابی ایران با قاطعیت بر تن امام خمینی نشسته بود. در این مصاحبه بهخوبی عیان است که امام چگونه دقیق و ماهرانه زبان آشتیناپذیری پدید آورد که هم در ساختار نمادینش و هم با مطالبات استراتژیکش، اکثریت وسیعی از ایرانیان را مخاطب خود قرار داد و جنبه جهانی خود را نیز حفظ کرد. او گفتمانی انقلابی ابداع نمود که خواب خوش برخی از آخوندها را برهم زد؛ همانهایی که سکوت سیاسیشان چندین دهه بر فضای حوزهها حاکم بود. این گفتمان از سلوک اصلاحطلبانه لیبرالهای ملی ـ مذهبی پیشی گرفت و علنا بر ضد کمونیستها بود.8 خلاصه، امام چونان رهبری انقلابی و فرهمند، هنگامی به صحنه آمد که چنین رهبرانی اندکشمار، ولی بسیار مغتنم و مقتضی بودند.9 و اینچنین چهره امام خمینی و انقلاب ایران بر همگان آشکار شد.
فرجامِ سخن
امام خمینی شخصیتی یکه و بیبدیل در سراسر تاریخ ایران است. رسانههای سراسر جهان، با بازتاب وقایع انقلابی در ایران، از هیچ کوششی برای مخدوش کردن چهره محبوب ایشان و اسلام انقلابی میان مردم فروگذار نکردند، اما مردم فریب رسانههای بینالمللی را نخوردند و به پشتوانه شخصیت مصمم امام و با اتکا به ایشان توانستند نظم سیاسی سلطنتی را برهم زنند. اگرچه که این رسانهها ناگزیر از پذیرش مقبولیت بیحدوحصر امام خمینی در میان ایرانیان شدند و اعتراف آنها به بزرگی شخصیت امام خمینی، خود معیاری برای درستی مسیر انقلاب بود.
پی نوشت:
1. خاویر گرِرو، دولت کارتر و فروپاشی دودمان پهلوی، ترجمه غلامرضا علی بابایی، تهران، کتاب پارسه، 1397، ص 133.
2. سهراب صادقی، «اسلامهراسی در رسانههای غرب»، ماهنامه کتاب ماه دین، ش 161 (اسفند 1389)، ص 72.
3. ادوارد سعید، پوشش خبری اسلام در غرب، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378، صص 44-47.
4. سهراب صادقی، همان، ص 73.
5. خاویر گرِرو، همان، ص 133.
6. علی داستانیبیرکی، امام خمینی(س) از نگاه نخبگان جهان، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1386، ص 277.
7. سیدروحالله موسوی خمینی، صحیفه نور، ج 3، تهران، مرکز نشر آثار آیتالله خمینی، 1372، صص 367-368.
8. بهروز قمری تبریزی، فوکو در ایران، ترجمه سارا زمانی، تهران، نشر ترجمان علوم انسانی، 1397، ص 74.
9. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1389، ص 606. https://iichs.ir/vdcjviev.uqehxzsffu.html