«کودتای 3 اسفند 1299 به مثابه بدیل قرارداد 1919» در گفت‌وشنود با مسعود رضایی

انگلیس از فرصت طلایی غیبت روسیه در ایران، برای کودتا استفاده کرد!

در میان بسا تاریخ‌نگاران معاصر، کودتای 3 اسفند 1299 به مثابه بدیل قرارداد 1919 یا ادامه آن قلمداد می‌شود. در گفت‌وشنود پی‌آمده، مسعود رضایی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران ــ که خود در عداد این طیف از پژوهشگران است ــ با استناد به فصولی از تاریخچه کودتا، مبانی این برداشت را شرح کرده است
انگلیس از فرصت طلایی غیبت روسیه در ایران، برای کودتا استفاده کرد!
رضاخان از نظر انگلیسی‌ها، واجد چه ویژگی‌هایی بود که از میان هفت، هشت نفر گزینه برای انجام کودتای 3 اسفند 1299، او را برگزیدند؟
بسم‌الله الرحمن الرحیم. مقدمتا باید اشاره کنم که ایران از سال‌ها قبل، به خاطر دو موضوع برای انگلیسی‌ها حائز اهمیت بود: یکی اینکه به عنوان سپر حفاظتی در برابر هندوستان عمل می‌کرد و ازآنجاکه هندوستان، نزد انگلیسی‌ها جایگاه بسیار بالایی داشت، ایران از این جهت نزد آنان اهمیت فوق‌العاده زیادی پیدا می‌کرد؛ چون انگلیسی‌ها به هیچ وجه تحمل نزدیک شدن رقبای خود، از جمله روسیه، پروس و فرانسه را به مرزهای هندوستان نداشتند. از سوی دیگر انگلیسی‌ها در پی امضای قرارداد نفتی دارسی، به منابع نفتی ایران مسلط شده بودند و نفت ایران به‌ویژه در جنگ جهانی اول، حکم خون را در رگ‌های اقتصادی انگلستان داشت و برای راه‌اندازی ناوگان جنگی عظیم آنها، بسیار حیاتی بود.
 
مسعود رضایی
 
عامل مهم دیگری که بر اهمیت ایران نزد انگلیسی‌ها می‌افزود، سپر حفاظتی بودن کشورمان در برابر شوروی بود؛ چرا که انقلاب سوسیالیستی در آنجا روی داده بود و انگلیسی‌ها، از آن بیم داشتند که آنها بتوانند به جنوب ایران و خلیج فارس ــ که از سال‌ها قبل حوزه نفوذ و تسلط انگلیسی‌ها بود ــ دست پیدا کنند. روسیه، که از یک قرن پیش رقیب سنتی انگلیس در ایران محسوب می‌شد، اینک به واسطه انقلاب اکتبر 1917، از میدان کنار کشیده بود و انگلیسی‌ها تلاش می‌کردند با استفاده از این فرصت، بر تمام ایران مسلط شوند. این رفتار از سوی انگلیسی‌ها ــ که در آن مقطع قدرت بلامنازع دنیا بودند ــ قابل درک است. انگلستان پس از تسلط بر هند، به عنوان فاتح جنگ جهانی اول در خاورمیانه، شروع به ساختن دولت‌های جدیدی می‌کند و طبیعی است که ایران به عنوان جزء مهمی از این کل، برای انگلستان اهمیت خاصی دارد و تلاش می‌کند برای حفظ آن، به هر کاری دست زند؛ به‌خصوص که قرارداد 1919 به‌رغم اینکه توسط وثوق‌الدوله امضا شد، به تصویب مجلس نرسید و احمدشاه هم از امضای آن امتناع کرد!
در آن برهه در انگلستان، دو جناح وجود داشت: یکی جناح لرد کرزن بود که اعتقاد داشت: بهتر است تسلط بر ایران، از طریق امضای قرارداد پیش برود و جناح دیگر به سردمداری وینستون چرچیل، که انجام کودتا را راه‌حل قضیه می‌دانست. وقتی که نورمن، سفیر جدید انگلیس، به ایران آمد، با مطالعاتی که در ایران انجام داد، متوجه شد که امکان اجرای قرارداد 1919 وجود ندارد و لذا چاره‌ای جز کودتا باقی نمی‌ماند. همان‌طور که عرض کردم، روسیه به عنوان رقیب صدساله انگلستان، از سر راه کنار رفته بود و آنها باید از این فرصت طلایی، برای تسلط بر تمام ایران استفاده می‌کردند.
 
بااین‌همه همچنان جای این پرسش باقی است که چرا رضاخان؟
رضاخان واجد تمام ویژگی‌های مورد نیاز انگلیسی‌ها بود. او از همان ابتدا مثل همه قزاق‌ها، چه در دوره فرماندهی روس‌ها و چه پس از آن، فرماندهی انگلیس‌ها بر قوای قزاق، ویژگی تحت‌ امر بودن و فرمان‌پذیری را داشت. از این گذشته، پیش از آن در کودتای کوچکی که با کمک انگلیسی‌ها برای برکناری کلنل کلرژه روسی در قوای قزاق انجام شده بود، نقش کلیدی داشت. بعد هم که فرمانده جدید، یعنی استاروسلسکی سرکار آمد، رضاخان معاون او شد. انگلیسی‌ها پیش از این، با مطالعات گسترده‌ای که کرزن انجام داد، تمام افراد بانفوذ و قدرتمند ایران را در شرق و غرب و شمال و جنوب کشور شناسایی کرده بودند و می‌دانستند کدام خاندان یا فرد، با آنها هماهنگ خواهد بود. از سوی دیگر، اردشیر جی ریپورتر از دو سه سال قبل، در پی شناسایی فردی بود که بتواند اهداف انگلیسی‌ها را محقق کند و در این فرآیند، به رضاخان رسیده و او را تحت آموزش گرفته بود و می‌دانست که او گزینه‌ای قابل اتکاست.
 
سوای اینکه خود رضاخان هم صاحب ویژگی‌های مطلوب انگلیسی‌ها بود؛ این‌طور نیست؟
بله؛ رضاخان به‌هر‌حال، آدم باجربزه‌ای بود و هرچند سواد درست و حسابی نداشت، اما باهوش بود و می‌توانست مقاصد انگلیسی‌ها را به درستی درک و اجرا کند. افراد دیگری چون ماژور مسعودخان کیهان و امثالهم هم بودند، ولی آنها آدم‌های تحصیل‌کرده و صاحب فکر و اراده بودند و می‌توانستند بعدا برای انگلیسی‌ها دردسر درست کنند، اما رضاخان در عین حال که آدم بی‌باکی بود، سواد سیاسی لازم و شخصیت مستقلی نداشت و لذا دقیقا در مسیری که انگلیسی‌ها برایش تعیین می‌کردند، جلو می‌رفت.
 
آیا اگر سیدضیاء می‌توانست مفاد اعلامیه «اعلام می‌کنم» را اجرا کند، نوبت به رضاخان می‌رسید؟
انگلیسی‌ها برای انجام کودتا، به یک فرد نظامی نیاز داشتند و افراد سیاسی، به دردشان نمی‌خوردند! سیدضیاء کسی نبود که بدون حمایت قزاق‌‌ها ــ که در واقع همان حمایت نظامی انگلیسی‌ها بود ــ بتواند کار را پیش ببرد. او حتی موقعی که به احمدشاه هم اولتیماتوم می‌دهد، خودش خوب می‌داند که سه چهار هزار نیروی قزاق پشت سرش ایستاده‌اند وگرنه او آدمی نبود که بتواند امثال فرمانفرما را ــ که برای خودش یک مافیاست ــ و یا امثال احمد قوام‌السلطنه را دستگیر و زندانی کند! صبح روز کودتا، موقعی که سیدضیاء دستور دستگیری صد نفر را داد، خودش بهتر از هر کسی می‌دانست که این زور و قدرت، ناشی از نیروی قزاقِ حامی اوست، وگرنه اول از همه خودش را می‌گرفتند و به سیاه‌چال می‌انداختند!
انگلیسی‌ها خیلی خوب می‌دانستند که این کارها، کار یک نیروی نظامی است، آن هم قزاقی که در تغییر فرماندهان قزاق نقش داشته! انگلستان یک استعمارگر کهنه‌کار است که بیش از دو قرن در هندوستان، شرق دور و آفریقا، بر ملل و فرهنگ‌های مختلف سلطه پیدا کرده بود و دقیقا می‌دانست با مردم هر جا، باید چه رفتاری داشته باشد. در ایران هم با سوابقی که از ملت ایران داشت و در نهضت تنباکو و قرارداد رویتر و قرارداد 1919 و بسیاری از موارد دیگر، ضرب شست ایرانی‌ها را دیده و تودهنی‌های محکمی خورده بود، خوب می‌دانست که این بار باید توسط یک فرد نظامی و از طریق قوه قاهره سرکوبگر و خشن، بر این ملت تسلط پیدا کند. هدف انگلستان تسلط بر ایران بود و به نظر من انتخاب رضاخان توسط آنها، بسیار انتخاب حساب‌شده و دقیقی بود.
  https://iichs.ir/vdcaein6.49nou15kk4.html
iichs.ir/vdcaein6.49nou15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما