«جستارهایی در پیشینه مبارزاتی زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ غلامرضا حسنی» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمد فخری

امام فرمودند: «همه ما باید مثل آقای حسنی مسلح باشیم!»

روزهای اکنون تداعی‌گر سالروز رحلت عالم مجاهد، زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ غلامرضا حسنی، امام جمعه فقید شهر ارومیه، است. در گفت‌وشنود پی‌آمده، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمد فخری، داماد آن بزرگ، در باب پیشینه مبارزاتی وی، به بیان خاطرات خویش پرداخته است
امام فرمودند: «همه ما باید مثل آقای حسنی مسلح باشیم!»
زندگی مبارزاتی مرحوم حسنی، از چه مقطعی آغاز شد و علت گرایش ایشان به مبارزه مسلحانه چه بود؟
بسم الله الرحمن الرحیم. مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین آقای حسنی (قدس سره)، در چهارده‌سالگی پدرشان را از دست دادند و دو سال بعد به توصیه مادرشان، اسلحه تهیه کردند که بتوانند در آن منطقه آشوب‌زده، از خود و خانواده‌شان محافظت کنند. تیراندازی حاج آقا، خیلی خوب بود. خودشان در کتاب خاطراتشان می‌نویسند: مبارزات را از اوایل دهه 1330، که در حوزه علمیه قم بودند، شروع کردند. ایشان می‌گویند: یک روز خبر آوردند که شهید سیدمجتبی نواب صفوی، می‌خواهد در مدرسه فیضیه سخنرانی کند و موضوع سخنرانی او هم، مبارزه با ظلم‌های رژیم پهلوی است. حاج آقا ادامه می‌دهند: شیوه بیان شهید نواب صفوی، فوق‌العاده روی من تأثیر گذاشت و از همان موقع، تصمیم گرفتم علیه رژیم شاه مبارزه کنم! فرد دیگری که روی حاج آقا تأثیر زیادی داشت، یکی از علمای استان به نام آیت‌الله شیخ محمدامین رضوی سلدوزی بود، که همیشه درباره کارهای شاه، روشنگری می‌‌کرد. به‌هرحال حاج آقا پس از بازگشت به زادگاه خود، یعنی روستای بزرگ‌آباد، نمازجمعه برگزار می‌کردند و در خطبه‌ها، درباره مشکلات مردم سخن می‌گفتند. یکی از کارهای ایشان، این بود که سحرهای جمعه، قبل از برگزاری نماز، با عده‌ای از متدینین روستا، برای کمک به کار کشاورزی نیازمندان و پیرزنان می‌رفتند و ظهر، هنگام نماز بازمی‌گشتند. رویه انقلابی و حماسی حاج آقا، زبانزد خاص و عام بود و از آغاز نهضت امام خمینی، در متن مبارزات بودند.
 
سیدمحمد فخری
 
اشاره کردید که مرحوم حسنی، از ابتدای آغاز نهضت امام خمینی، با آن همراهی می‌کردند. به رابطه ایشان با رهبر انقلاب و نحوه مبارزات ایشان، با تکیه بر خاطرات خود، اشاره‌ای داشته باشید.
مرحوم آقای حسنی، علاقه خاصی به حضرت امام خمینی داشتند. ایشان در کتاب خاطراتشان می‌نویسند: پیش از انقلاب اسلامی، زمانی که در حوزه علمیه قم درس می‌خواندم، حضرت امام در مسجد سلماسی، درس خارج اصول داشتند. دوستی داشتم به نام آیت‌الله سیدصادق مرندی، که از شاگردان حضرت امام بودند. ایشان یک روز به من گفتند: همراهشان به زیارت امام بروم. من هم قبول کردم و رفتیم و ایشان، بنده را خدمت امام معرفی کردند و گفتند: «آقای حسنی اسلحه هم دارد!». امام خمینی فرمودند: «برای چه اسلحه تهیه کرده‌اید؟». عرض کردم: «اگر اجازه بدهید، قصد دارم شاه را بکشم!» امام تبسم کردند و فرمودند: «خدا حفظتان کند، موفق باشید». این نخستین‌بار بود که حاج آقا، با حضرت امام ملاقات می‌کردند.
 
مرحوم حسنی معتقد به مبارزه مسلحانه بودند و اتفاقا این گرایش سبب شد که در مقاطع خطیر، بتوانند مردم را تسلیح و با بسیاری از آشوب‌ها مقابله کنند. ارزیابی شما از این مسئله چیست؟
مرحوم آقای حسنی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در مسجد اعظم ارومیه و ضمن سخنرانی، کلاشینکف خود را از زیر عبا بیرون آوردند و به مردم نشان دادند و گفتند: «برای مبارزه با رژیم شاه و حفظ جان و مال خود و مردم استان، اسلحه تهیه کنید؛ چون استان ما، مرزی است و ما باید خودمان، استانمان را حفظ کنیم!». این روحیه باعث شد وقتی در 2 بهمن 1357، مأموران رژیم به مبارزین ارومیه هجوم آوردند، مرحوم حسنی و یاران مسلحشان، به آنها جواب دندان‌شکنی بدهند و عده‌ای از آنها را به هلاکت برسانند!
خاطره جالب دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که در اردیبهشت 1358، حاج آقا همراه با عده‌ای از روحانیان ارومیه، برای دیدار با حضرت امام به قم می‌روند. حاج آقا مسلح بودند و محافظین امام گفتند: باید اسلحه را تحویل بدهید! حاج آقا می‌گویند: «من باید مسلح خدمت امام برسم!». بالاخره محافظین ناچار می‌شوند به خود امام مراجعه کنند. امام می‌فرمایند: «من آقای حسنی را می‌شناسم؛ ایشان در دوران شاه هم مسلح بود!». سپس به همه حضار می‌فرمایند: «همه ما باید مثل آقای حسنی مسلح باشیم!».
اتفاقا جناب آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی، ریاست محترم قوه قضائیه، در سال 1396 در همایش علمای استان آذربایجان غربی، به این نکته اشاره کردند که «روحانی باید مثل مرحوم حسنی زمان‌شناس باشد. ایشان هم خودش مسلح شد و هم دیگران را مسلح کرد و این استان را از توطئه‌های بزرگ نجات داد!».
 
شما نقش مرحوم حسنی را در فرونشاندن آشوب‌ها و درگیری‌های گروهک‌های ضدانقلاب در آذربایجان غربی و کردستان، چگونه ارزیابی می‌کنید؟
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گروهک‌های ضدانقلاب از همان روزهای اول، در استان‌های آذربایجان غربی و کردستان، تحرکات خود را شروع کردند و احزاب دموکرات و کومله، همه جا را به اغتشاش کشاندند! در سال 1358، حاج آقا مطلع شدند که ضدانقلاب، قصد دارد شهر نقده را دراختیار بگیرد! حاج آقا با جمعی از افراد مسلح، به سمت نقده حرکت می‌کنند. مردم باغیرت سلدوز با حضور حاج آقا، روحیه پیدا می‌کنند و مردانه با ضدانقلاب، به مقابله می‌پردازند و آنها را شکست می‌دهند! مقام معظم رهبری در تجلیل از مرحوم حسنی فرمودند: «ایشان در حوادث انقلاب اسلامی، الحق و الانصاف امتحان خوبی پس دادند. مجاهدت‌های ایشان در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دوران جنگ و پس از جنگ و به خصوص  در قضایای نقده و اشنویه، فراموش‌‌شدنی نیست».
 
در دهه دوم نظام اسلامی، تخریب وجهه و مکانت مرحوم حسنی، از اولویت‌های رسانه‌های موسوم به اصلاح‌طلب به‌شمار می‌آمد. از نظر شما، علت این امر چه بود؟
حاج آقا دفاع از انقلاب اسلامی، ولایت فقیه، امام خمینی و مقام معظم رهبری را تکلیف می‌دانستند و حمایت‌های صریح ایشان از این موارد، علت اصلی حملات ضدانقلاب بود. همیشه می‌گفتند: «مگر ما بمیریم که فتنه‌گران و ضدانقلاب‌ها، دوباره برگردند!» حاج آقا در فتنه سال 1388، جزء اولین کسانی بودند که علیه فتنه‌گران موضع قاطع گرفتند و خواهان محاکمه و برخورد قاطع با آنان شدند. می‌گفتند: «تا وقتی کلاشینکف در دست ماست، نخواهیم گذاشت فتنه‌گران برگردند! آنها طوری حرف‌ می‌زنند که انگار این نظام است که باید توبه کند، نه آنها و نظام است که باید برائت بجوید، نه آنها!».
با وجود هجمه سنگین ضدانقلاب و جریان اصلاحات به شخصیت و وجهه آن بزرگوار، ایشان هیچ واکنشی نشان نمی‌دادند! جمعی از علاقه‌مندان، از سکوت ایشان گلایه داشتند و نهایتا تصمیم گرفتند اطلاعیه‌ای را تهیه کنند و مختصری از رشادت‌های حاج آقا را بنویسند و به هزینه خودشان چاپ و منتشر کنند. ایشان وقتی متوجه شدند، محافظان خود را از این کار منع کردند و گفتند: «همه هستی من فدای اسلام و ولایت است. من وظیفه دارم از ولایت دفاع کنم، نه از خودم!».
 
از نظر شما و در شخصیت و منش ایشان، چه ویژگی‌هایی برجسته‌تر بودند؟
شجاعت، صداقت، صراحت لهجه، هوش، تواضع و مهربانی. علاوه بر اینها، ایشان به کشاورزی بسیار علاقه داشتند و همیشه به فرزندانشان سفارش می‌کردند که از طریق کشاورزی کسب روزی کنند. ایشان حتی یک ریال از بیت‌المال استفاده نمی‌کردند و بابت هیچ مسئولیتی از جمله امامت جمعه، حقوق نمی‌گرفتند. روحیه حماسی و ظلم‌ستیزی ایشان، نظیر نداشت و همیشه این سفارش حضرت علی(ع) را تکرار می‌‌کردند که «از مظلوم حمایت کنید و با ظالم بجنگید». عده‌ای بسیار تلاش کردند تا در سطح جامعه، از ایشان چهره‌ای خشن ترسیم کنند، درحالی‌که ایشان بسیار متواضع، بامحبت و مهربان بودند. ایشان با وجود مشغله زیاد، لحظه‌ای از رسیدگی به مشکلات عمرانی و رفاهی مردم، غفلت نمی‌کردند.
 
مناسب است که قدری نیز، به فعالیت‌ها و اقدامات عمرانی و فرهنگی ایشان بپردازید.
در روزهای اولِ پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بعضی از جوان‌ها مغازه‌ها را آتش می‌زدند، که ایشان آنها را از این کار منع می‌کردند. در ارومیه، کارخانه مشروب‌سازی وجود داشت که عده‌ای می‌خواستند آن را تخریب کنند. حاج آقا مانع شدند و پیشنهاد دادند: به کارخانه تولید آب‌میوه تبدیل شود، که همین طور هم شد. در تمام سال‌های دفاع مقدس، باغ‌ها و دامداری حاج آقا، یکی از منابع مهم کمک‌رسانی به جبهه‌ها بود و کامیون کامیون سیب و میوه، از باغ حاج آقا برای جبهه‌ها می‌رفت.
از جمله اقدامات عمرانی حاج آقا، ساخت مصلای بزرگ امام خمینی و نیز ساخت مساجد و مدارس فراوان، در روستاها بود. ایشان برای اداره امور مالی مصلا، خیریه‌ای را راه‌اندازی کردند که هزینه‌های این مرکز، از آنجا تأمین می‌شد. در زمینه امور فرهنگی، تعداد روحانیان شیعه در آذربایجان غربی و کردستان کم بود و در اوایل انقلاب، تنها حدود دویست روحانی در سطح استان داشتیم. با تلاش‌های حاج آقا، حوزه‌های علمیه در سراسر استان، توسعه پیدا کردند و در تمام شهرهای شیعه‌نشین استان، حوزه علمیه دائر شد. حوزه‌های علمیه خواهران هم با پیگیری‌های ایشان فعال شدند. ایشان با اکثر علمای اهل سنّت ارتباط داشتند و حتی تهیه اسلحه در سال 1357، توسط این برادران انجام شد. یادم هست قبل از پیروزی انقلاب، عده‌ای از برادران اهل سنّت، در تظاهرات شهید شدند. من همراه حاج آقا، به مهاباد رفتم و در مجلس گرامیداشت شهدا، شرکت کردیم. حاج آقا در آنجا ضمن سخنرانی، از شهدا و علمای کرد تجلیل کردند. به‌رغم تبلیغات مسموم ضد انقلاب، حضور گسترده مردم در مراسم تشییع ایشان ــ که حتی از استان‌های همجوار هم آمده بودند ــ آن هم در ماه مبارک رمضان، نشان می‌دهد که ایشان در بین مردم، اعم از شیعه و سنّی و حتی اقلیت‌های دینی، از محبوبیت بالایی برخوردار بودند. مردم با حضور باشکوه خود نشان دادند که خدمت‌گزاران واقعی خود را می‌شناسند و قدر آنها را می‌دانند.
 
چرا به وصیت ایشان در مورد محل دفنشان عمل نشد؟
ایشان وصیت کرده بودند که در روستای بزرگ‌آباد، در کنار مزار مادرشان دفن شوند، اما در زمان حیاتشان، علما و روحانیان از ایشان خواستند که به دلایل امنیتی، محل دفن را تغییر بدهند. ایشان وصیت کردند که در ایوان مصلی ــ که برای ساخت آن زحمت زیادی کشیده بودند ــ دفن شوند، اما بعد از رحلت ایشان، مسئولان صلاح دانستند که ایشان در باغ رضوان و در جوار شهدای گمنام دفن شوند.
  https://iichs.ir/vdcgn79q.ak9yt4prra.html
iichs.ir/vdcgn79q.ak9yt4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما