پروژه نوسازی دولت پهلوی از زمان رضاخان آغاز شد و آرایش هویت اجتماعی جدید در بُعد فرهنگی بر سه محور ناسیونالیسم، باستانگرایی و تجددگرایی شکل گرفت، اما پرسش اینجاست که این سه محور چه جایگاهی در ایدئولوژی رضاخان داشت؟
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ درحالیکه رضاخان در دوران سلطنت خود مدعی بود که میخواهد با اقداماتش ایران را به کشوری توسعهیافته و بهاصطلاح مترقی تبدیل کند، برداشت سطحی از مدرنیسم و تمدن غرب سبب شد در عمل برنامههای اجراشده از سوی پهلوی اول نسخه مبتذلی از مدرنیته و غربگرایی باشد. براین اساس در این نوشتار درصدد هستیم به این سؤال پاسخ دهیم که ایدئولوژی پهلوی اول بر چه محورهایی قرار داشت و چه تأثیراتی بر جامعه ایران گذاشت؟
پروژه نوسازی دولت پهلوی از زمان رضاخان آغاز شد و آرایش هویت اجتماعی جدید در بُعد فرهنگی بر سه محور ناسیونالیسم، باستانگرایی و تجددگرایی شکل گرفت. این تجددگرایی در مقابله با ارزشهای دینی و به شکل کاملا ظاهری بود. از سوی دیگر به دلیل تدوین نشدن الگوی تمامعیار و همچنین به دلیل بیبهرگی دولت پهلوی از انسجام و تناسب درونی، این دولت نتوانست جایگاهی در بین نیروهای اجتماعی و مذهبی داشته باشد، ولی با استفاده از قوه قهریه و جو استبدادی حاکم بر این دوران، به تحمیل بعضی از رفتارهای شبهمدرن غربی اقدام کرد. مروری بر سخنرانیها و تبلیغات رسمی در دوره رضاخان نشان میدهد که در آن زمان، بر گسترش سبک زندگی غربی بهعنوان تنها سبک زندگی مطلوب تأکید میشد.1
تقلید و اقتباس از پوسته ظاهری تمدن غرب ویژگی غالب دوره رضاخان است. شاه و روشنفکران غربزده و خودباختهای مانند تقیزاده، با برداشتی سطحی از مدرنیسم و تلاش برای اجرای آن در ایران، فکر میکردند بر معضل بزرگ عقبماندگی کشور غلبه خواهند کرد؛ لذا مسائلی چون تغییر نوع پوشاک مردان وزنان، رواج مدهای غربی و وسایل زندگی نو، ایجاد کلوپها و باشگاهها و بسیاری از مسائل دیگر به تقلید از غرب انجام میشد.2
در پس کلاه برداشتن و کلاهگذاری بر سر ملت ایران چه میگذشت؟
کاتوزیان این نوع غربگرایی را شبهمدرنیسم مینامد. در این نگرش غربمدارانه به تجدد، تصوری از توسعه بومی وجود ندارد و مدرن شدن به معنای اروپایی شدن و غربی شدن تصور میشود. بهعبارتی دیگر نگرش خطی بر اساس تاریخ اروپا بر سیاستهای توسعه حاکم است و این سیاستها بهطور عمده در جهت تقلید ناقص از گذشته اروپا پیریزی شده است. درواقع هدف اصلی سیاستهای توسعه همان جمله مشهور اخذ تمدن غربی بدون تصرف ایرانی است که از طرف رضاخان و روشنفکران بهصورت جدی و همهجانبه دنبال میشد.3
دولت پهلوی اول یک نگاه سنگ دلانه و خودکامانه به تجدد داشته و در بطن خود این دیدگاه آخوندزاده را دنبال میکرد که استفاده از خشونت برای نوسازی مجاز است. براین اساس رضاخان در تقلید سطحی از اروپا نوع پوشاک اروپاییان را با خشونت به ایرانیها تحمیل کرد. این در حالی است که او اجازه نداد پاسخگویی، حقوق مدنی و حاکمیت قانون، که از اجزای تجدد هستند، در ایران ریشه بدوانند. در مجموع در نگاه حاکم بر تجدد دوره پهلوی اول، اروپا بت ترسناک و ستودنی بود که باید با تقلید کردن رضایتش را جلب کرد.4
در دوره پهلوی اول، بهزعم خودشان، برای کاهش فاصله ایران و اروپا و نجات حیثیت ایرانی، تقلید سطحی از اروپا و براندازی آنچه عناصر بیگانه بهویژه عرب در فرهنگ ایرانی تلقی میشد آغاز کردند. حکومت کلیت رسوم مذهبی و فرهنگی و اجتماعی ایرانیان را نتیجه نفوذ عرب (تلقی مندرآوردی و بیپایه) میدید. این نگرش برای شیفتگان مدرنیسم پهلوی زمینهای را فراهم کرد تا به راههای براندازی شیوههای زیست زندگی ایرانیها بیندیشند و این براندازی بیرحمانه و با زور به اجرا درآمد.5
مستشارالدوله: «شبی پس از پایان ضیافت رسمی، وقتی رضاشاه به عمارت حزب خلق، که محل اقامت او بود، مراجعت کرد، تا پاسی از شب نخوابید و در تالار بزرگ خانه ملت قدم میزد و فکر میکرد. وقتی چشمان من متوجه شاه شد، رو به من کرد و گفت که تصور نمیکردم تا این اندازه ترکیه ترقی کرده باشد؛ ما خیلی عقب هستیم، مخصوصا در تربیت دختران و بانوان»... در بازگشت از همین سفر بود که عزم خود را برای کشف حجاب جزم کرد
در این دوران شبهمدرنیسم دولتی بر مدار رد یا نفی همه سنّتها و ارزشهای ایرانی و اشتیاق سطحی و هیجان روحی گروهی کوچک از جامعه شهری به آرمانها و تکنیکهای اروپایی قرار داشت. این شبهمدرنیسم تکیهگاه اصلی خود را در نهاد کهنسال استبداد ایرانی قرار داد. شبهمدرنیسم نهتنها تکیهگاه اصلی خود را بر استبداد استوار کرد، بلکه بر ساختار آن نیز تأثیر گذاشت. این تأثیرگذاری اقدامات شبهمدرنیستی ازآنرو اهمیت دارد که ساختار نظام استبدادی در ایران را تغییر داد. اقدامات شبهمدرنیستی مانند تأسیس ارتش، بوروکراسی و انجام طرحهای صنعتی و عمرانی، که بعدها به عرصه اجتماعی نیز کشانده شد، شیوه اعمال سلطه استبدادی را کارآمدتر ساخته و بهظاهر وجهی مدرن به آن بخشیده بود.6
بر اساس تجدد شبهمدرنیسم رضاخان، فناوری جدید اعمال حکومت استبدادی را بسیار مؤثرتر و فراگیرتر از گذشته کرد. نیروی پلیس و ارتش شکل گرفت و با توسل به آن، عشایر و ایلات خلع سلاح و به سکونت در محلهای خاص مجبور شدند. در حکومت شبهمدرنیسم رضاخان، برخلاف حکومتهای استبدادی پیشین، امکان هیچ نوع میانجیگری میان فرد مغضوب و شاه وجود نداشت. در نظامهای استبدادی پیشین حفاظهای درونی و بیرونی وجود داشت، اما برکناری، حبس و مرگ بسیاری از نزدیکان رضاخان که در دوره او به یک رسم تبدیل شده بود، همگی مبیّن وضعیتی متفاوت از گذشته است و نشان میدهد که تجدد و اروپایی شدن در راستای سلطه بیشتر بر مردم بهکار گرفته شده بود.7
رضاشاه هنگام بازدید از یک کشتی در ترکیه
شماره آرشیو: ۲۰۱۰-۱ع
علاوه بر موارد فوق باید اشاره کرد که مدرنیسم پهلوی تحت تأثیر آتاتورک، رئیسجمهور ترکیه، نیز بود. بر اساس روایتهای تاریخی، سفر رضاخان به ترکیه و دیدار او با کمال آتاتورک تأثیر قابلتوجهی بر او گذاشت. مستشارالدوله، سفیرکبیر ایران در ترکیه، روحیات رضاخان در حین سفر به عمارت حزب خلق را چنین روایت کرده است: «شبی پس از پایان ضیافت رسمی، وقتی رضاشاه به عمارت حزب خلق، که محل اقامت او بود، مراجعت کرد، تا پاسی از شب نخوابید و در تالار بزرگ خانه ملت قدم میزد و فکر میکرد. وقتی چشمان من متوجه شاه شد، رو به من کرد و گفت که تصور نمیکردم تا این اندازه ترکیه ترقی کرده باشد. ما خیلی عقب هستیم؛ مخصوصا در تربیت دختران و بانوان». در این سفر رضاخان بسیار تحت تأثیر آتاتورک قرار گرفت و در بازگشت از همین سفر بود که عزم خود را برای کشف حجاب جزم کرد.8
نخستین زمزمههای آتاتورکگرایی رضاخان همپالکیهای جمهوریخواهان رضاشاه از آتاتورک چه آموخت؟
دوره حاکمیت رضاخان را شبهمدرنیته نامیدهاند. برخى ویژگىهاى اصلى دوره شبهمدرنیته شامل موارد زیر است: 1. غربزدگى سطحى و تقلیدى که نتیجه استیلاى سیاسى و اجتماعى بیگانگان بر ایران بود؛ 2. ایدئولوژى رسمى دولت استبدادى شبهمدرن ایران که رهاورد فراماسونرها و غربزدههایی چون فروغى، میرزا ملکم، آخوندزاده و تقیزاده بود؛ 3. ترویج آداب و عادات سکولار و بىبندوبارانه در رفتارها و مناسبات انسانى بهویژه در میان جوانان؛ 4. سیستم آموزشی غیردینى و سکولار که جایگزین نظام سنتى و دینى بود و به ترویج غربزدگى و سکولاریسم مىپرداخت؛ 4. ایجاد نظام حقوقی سکولار و جایگزینی قوانین عرفی بهجای قوانین اسلامی در محاکم قضایی که از دیگر اقدامات رضاخان بهمنظور اسلامزدایی و تسلط بیشتر غربزدگی در ایران بود.9
همچنین رژیم بهمنظور تخریب عقاید و تضعیف ایمان مردم، به ایجاد تشکیک در مبانى دینى، حمایت از جریانهاى انحرافى مانند کسروى و شریعت سنگلجى، ایجاد محدودیت و برخورد با مراسم دینى و مناسک مذهبى، معارضه با روحانیت و سعى در کاهش نفوذ آنها در جامعه، ترویج باستانگرایى و ایدئولوژىهایى براى جایگزینی بهجای اسلام، ترویج و گسترش مظاهر فساد و فحشا در جامعه و القای شبهه با هدف تضعیف فرهنگ دینی اقدام کرد.10
یکی از زنان لر پس از واقعه کشف حجاب و هنگام دیدار با رضاشاه
شماره آرشیو: 123940-275م
در دوره رضاخان تمامی فعالیتهای فرهنگی و سیاسی بر مبنای رویکرد نوسازی به شیوه غربی صورت گرفت و این تحولات پیامد عملکرد روشنفکرانی بود که تحت تأثیر نوسازی در اروپا بودند. این روشنفکران، دموکراسی پارلمانی، حقوق مردم و سنّتهای دیرینه ایران دوران اسلامی را به حاشیه راندند تا زمینه برای نوسازی آمرانه و بیریشه فراهم شود. پایههای دولت پهلوی توسط روشنفکران غربزده و بر اساس تقلید کورکورانه از اروپا گذاشته شد. رضاخان با تکیه بر برنامههای این روشنفکران و کاربست نظر آنها در کشور سعی کرد ایران را از همه لحاظ غربی کند، اما این برنامه نوسازی مورد اقبال عامه مردم قرار نگرفت و ذهنیت ایرانی را نسبت به تجدد و نوسازی پهلوی منفیتر کرد. بعدها با سقوط رضاخان و تداوم نوسازی در پهلوی دوم، تنفر از غربزدگی بیشاز پیش در بین ایرانیها رشد کرد و سبب شد مردم بیش از گذشته از تفکر احیای اندیشههای اسلامی استقبال کنند.
پی نوشت:
حسین خزایی، زمانه، ش 57 (خرداد 1386)، ص 53.
همان، ص 54.
سیدمحمدعلی حسینیزاده، اسلام سیاسی در ایران، قم، دانشگاه مفید، 1386، ص 113.
رضا ضیا ابراهیمی، پیدایش ناسیونالیسم ایرانی، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مرکز، 1396، ص 212.
همان، ص 213.
محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، چ بیستم، ص 150.
محمدعلی همایون کاتوزیان، دولت و جامعه در ایران: انقراض قاجار و استقرار پهلوی، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مرکز، 1380، صص 420-423.
8. اندیشه پویا، «دیدار آتاتورک و تجدد کمالیستی»، اندیشه پویا، ش 68 (مرداد و شهریور 1399)، ص 87.
9. محمدجواد نوروزی، «ایدئولوژی حاکم بر رژیم پهلوی و عملکرد جریان مذهبی در برخورد با آن»، مطالعات انقلاب اسلامی، ش 9 و 10 (1386)، صص 15-16.
10. همان، ص 14.