تا پیش از خرداد 1342، مبارزات امام خمینی تنها سیاستهای رژیم را هدف قرار داده بود، اما این سخنرانی و تشبیه حکومت شاه به بنیامیه نشان از مخالفت ایشان با ماهیت رژیم داشت.
دهه 1340ش با تحولات و اتفاقات متفاوت و مهمی همراه بود و پیامدهای سیاسی فراوانی به دنبال داشت. یکی از مشخصههای اصلی این تحولات، آغاز مبارزات سیاسی و چالشبرانگیز قدرت از سوی امام(ره) است. مبارزات امام در این دوره با انتقاد از لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی آغاز شد و با سخنرانیهای متعدد ایشان علیه سیاستهای رژیم ادامه یافت. شاید بتوان سخنرانی امام در عاشورای سال 1342 را یکی از مهمترین سخنرانیها و اقداماتی دانست که در انتقاد به سیاستهای شاه و وابستگی او به کشورهای بیگانه از جمله آمریکا و اسرائیل ایراد شد. گرچه پیش از آن نیز امام در خصوص برخی از سیاستهای رژیم به انتقاد و مخالفت پرداخته بود، اما این سخنرانی بر محورهای سیاسی مهمی استوار بود و تأثیر خاصی بر نحوه نگرش مردم به رژیم و ادامه فعالیتهای سیاسی امام داشت.
آغاز مبارزات امام خمینی در دهه 1340ش
با مرگ آیتالله بروجردی و انتقال مرجعیت به امام خمینی، ایشان به عنوان مرجع و پیشگام مبارزات، وارد عرصه سیاسی شدند. نقطه عطف این رهبری با لایجه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 1341 اتفاق افتاد و مبارزات ایشان را وارد مرحله جدیدی نمود. «امام با مخالفت علنی و شدید علیه اصول لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی به صورت یک مخالف مقتدر در برابر رژیم پهلوی در صحنه سیاست ایران ظاهر شد.»1 مخالفت امام با سیاستهای رژیم در تقابل ایشان با انقلاب سفید ادامه یافت و باعث شکلگیری اعتراضات گسترده مردم در برخی از شهرهای بزرگ گردید.
رژیم در واکنش به مخالفتهای امام به هتک حرمت روحانیون و ضرب و شتم آنان دست زد که نمود آشکار آن در واقعه مدرسه فیضیه رقم خورد. در این شرایط امام نیز بدون عقبنشینی از مواضع قبلی، قاطعانه به مبارزات خود ادامه دادند و ضمن محکوم کردن واقعه فیضیه، مردم و روحانیون را به مبارزه علیه شاه دعوت نمودند. با آغاز ماه محرم که سمبل مبارزه حق علیه باطل است، مبارزات امام نیز به اوج خود رسید و در سخنرانی تند ایشان در روز سیزدهم خرداد نمود یافت. امام در این سخنرانی به موضوعات مهمی اشاره نمود و شاه، حکومت و وابستگی او به آمریکا و اسرائیل را مورد انتقاد قرار داد.
شاه و رژیم، محور انتقادات مهم
یکی از مهمترین محورهای مبارزاتی امام در سخنرانی 13 خرداد، انتقاد شدید ایشان از رژیم پهلوی و شخص شاه و تشبیه آن به حکومت بنیامیه و یزید است. امام در این رابطه میفرماید: «گاهی که وقایع روز عاشورا را از نظر میگذرانم این سؤال برایم پیش میآید که اگر بنیامیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین سر جنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود که در روز عاشورا نسبت به زنهای بیپناه و اطفال بیگناه مرتکب شدند؟»
اهمیت این سخن از آنجا ناشی میشود که تا پیش از آن، مبارزات امام تنها سیاستهای رژیم را مورد هدف قرار داده بود، اما این سخنرانی و تشبیه حکومت شاه به بنیامیه نشان از مخالفت امام با ماهیت رژیم داشت. به عبارتی با شروع قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی، هدف اولیه امام سرنگونی رژیم نبود، چنین خواستی احساس نمیشد. در اعلامیهها نیز هدف یادشده به چشم نمیخورد. «اول کار حرف ایشان این بود که اینها خلاف شرع است، خلاف اسلام است. هدف لغو تصویبنامه بود، اما با حرکتها و اقدامات بعدی حکومت، دیدگاه تازهای پیش روی امام نقش بست.»2
شاید بتوان گفت یکی از دلایل این موضوع، گذشته از اقدامات وحشیانه رژیم در برخورد با روحانیت و قضیه مدرسه فیضیه، آگاهی امام از رابطه پنهانی شاه و اسرائیل و وابستگی او به آمریکا بود. البته جالب است که شاه، قدرت مذهبی امام و تحرک او را ناشی از نفوذ بیگانگان بهخصوص شوروی میدانست. او بعدها در کتاب خود نوشت: «... اتحاد سرخ و سیاه ــ یعنی چپ انقلابی و مرتجعین مذهبی افراطی ــ که در زمان مصدق زمینه آن فراهم شده بود، در سال ۱۹6۳ (۱۳۴۲) بهصورت جنبش سازمانیافته مارکسیست اسلامی درنیامده بود... ولی در اواخر دهه 1970، ایران و حکومت من، قهر این اتحاد نامقدس را تجربه کرد. محرک شورش سال ۱۹6۳ (۱۳۴۲)، روحالله خمینی، شخص گمنامی بود که ادعا میکرد یک رهبر مذهبی است، بههرحال آنچه مسلم است او با عوامل خارجی روابط محرمانه داشته است».3
نخستوزیر اسرائیل بن گورین بارها نمایندگان خود را به ایران فرستاده و به گسترش روابط با ایران در سطوح مختلف تأکید نموده بود. «بدیهی است ماشین جنگی اسرائیل بدون نفت قادر نبود سه جنگ مهم با اعراب را موفقیتآمیز پشت سر گذارد.» از همین روست که امام در نصیحت به شاه میفرمایند: «از اسرائیل نشنو، اسرائیل به درد تو نمیخورد... کمی تدبر کن، یک قدری عواقب امور را ملاحظه کن، کمی عبرت بگیر.»
اما واقعیت آن است که امام منتقد اصلی نفوذ بیگانگان و ارتباط شاه با آنان بهخصوص و آمریکا و رژیم اسرائیل بود. ایشان حتی در سخنرانی خود به نفوذ شوروی و نقش آن در غارت اموال عمومی اشاره نمود و با یادآوری این موضوع، خواستار پایان بخشیدن به سلطه بیگانگان بود.
انتقاد از ارتباط شاه و اسرائیل
گرچه امام پیش از این نیز تلویحا از رابطه شاه و اسرائیل انتقاد نموده بود، اما در این سخنرانی صریحا به آن اشاره کرد و آن را محکوم نمود. گفته میشود دلیل تأکید امام بر این موضوع سفر نماینده بن گورین، نخستوزیر اسرائیل، به ایران و مذاکره با شاه پیرامون گسترده نمودن روابط دو کشور بود. طی این دیدار «شاه گفت که موضع آقای بن گوریون را درک میکند، ولی بر این نکته تأکید نمود که مخالفت رهبران مذهبی در این مورد جدی و واقعی است. او گفت که "ملاها" از روابط او با اسرائیل برای خنثی کردن برنامههای اصلاحی وی بهرهبرداری میکنند. با وجود این شاه گفت که اگر طرح وحدت مصر و سوریه و عراق عملی بشود، درباره موضوع برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل تصمیم خواهد گرفت».4
این دیدار به طور سری و محرمانه انجام شد، اما برخی معتقدند که امام از آن آگاه بود؛ چرا که «مطالب فوق درباره پیام خصوصی نخستوزیر اسرائیل به شاه و سفر نماینده او به تهران در اوایل خرداد 1342، برای نخستین بار در سال ۱۹۸۸ از طرف یک مقام امنیتی پیشین اسرائیل فاش شد و در خردادماه سال 1342 که آیتالله خمینی در سخنرانی معروف خود در مدرسه فیضیه قم به روابط ایران و اسرائیل حمله کرد، این رابطه کاملا سری و محرمانه بود».5 بر این اساس تأکید امام بر محکومیت رابطه رژیم و اسرائیل میتواند متأثر از آگاهی ایشان از حضور نماینده اسرائیل در ایران باشد. البته پیش از آن هم تلاشهای رژیم جهت رابطه با اسرائیل و استفاده از آنان در تأسیس نهادهایی چون ساواک نیز موجبات نارضایتی مردم و روحانیون را فراهم کرده و آنان را نسبت به رژیم مظنون ساخته بود.
نخستوزیر اسرائیل بن گورین که سیاست خود را بر اساس رابطه با کشورهایی چون ایران و ترکیه جهت مقابله با اعراب قرار داده بود، بارها نمایندگان خود را به ایران فرستاده و به گسترش روابط با ایران در سطوح مختلف تأکید نموده بود. «بدیهی است ماشین جنگی اسرائیل بدون نفت قادر نبود سه جنگ مهم با اعراب را موفقیتآمیز پشت سر گذارد.»6 از همین روست که امام در نصیحت به شاه میفرمایند: «از اسرائیل نشنو، اسرائیل به درد تو نمیخورد... کمی تدبر کن، یک قدری عواقب امور را ملاحظه کن، کمی عبرت بگیر».
امام شاهدوستی و حمایت از او را به منزله غارتگری از کشور معرفی نمود و معتقد بود شاه با اتکا به قدرتهایی چون آمریکا، «بانکهای دنیا را پر کرده و کاخهای عظیم ساخته» ولی مردم در فقر و فلاکت دست و پا میزنند. این سخنرانی تأثیر مهمی بر تغییر مسیر مبارزات مردم و آغاز مرحلهای جدید از مبارزات داشت. امام «در فعالیت مبارزاتی کمتر از یک سال به روحانیت روح تازهای داد و وحدتی به آن بخشید که سابقه نداشت. تقیه را حرام اعلام کرد و راه مبارزه را هموار ساخت، با هیچ شکل و تحت هیچ شرایطی سست نشد. کلمات او پیوسته شدیدتر و کوبندهتر میشد؛ از هر مرحله سنگری میساخت»؛7 ازهمینرو شاهد هستیم که رژیم با وحشت از نهضت امام، راه چاره را در دستگیری ایشان دید و به فاصله دو روز بعد از سخنرانی، به منزل ایشان حمله و او را دستگیر نمود.
سخن نهایی
سخنرانی امام در عاشورای سال 1342 تبعات سنگینی برای شاه و رژیم داشت و باعث آغاز مرحلهای جدید از نهضت روحانیون و تحرک آنان جهت شکلگیری مبارزات سیاسی شد. بااینحال، شاه به جای تحلیل واقعی سخنان و خواستههای امام، با نسبت دادن حرکت ایشان به عوامل چپ، بهظاهر خود را تبرئه کرد، اما درواقع سبب شکلگیری قیام 15 خرداد و تظاهرات وسیع مردمی شد. در این تظاهرات که به دنبال دستگیری امام رخ داد، زد و خوردهایی میان مردم و عوامل رژیم صورت گرفت و برای اولین بار شعارهایی علیه رژیم سر داده شد. بر این اساس بسیاری معتقدند سخنرانی امام و قیام 15 خرداد، نقطه آغاز مبارزات انقلاب اسلامی است.
امام خمینی بر فراز منبر مسجد اعظم قم در دوران آغاز نهضت اسلامی https://iichs.ir/vdcayan6.49noo15kk4.html