«زنده‌یاد آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی، در قامت پدر» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر علی مصباح یزدی

استقلال فرزندان، از اهداف تربیتی او بود

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر علی مصباح یزدی در گفت‌وشنود پی‌آمده، زنده‌یاد آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی را در قامت یک پدر توصیف کرده است. بزرگان در قاب خانواده، بخش مهمی از خصال شخصیتی و تربیتی خویش را می‌نمایانند و آنچه در پی می‌آید، عهده‌دار روایت این بخش از سیره آن بزرگ است
استقلال فرزندان، از اهداف تربیتی او بود
به عنوان فرزند زنده‌یاد آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی، کدامین خصال شخصیتی ایشان را برجسته‌تر می‌بینید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. به نظر بنده مهم‌ترین ویژگی حضرت آیت‌الله مصباح یزدی (اعلی‌الله مقامه)، نظم کم‌نظیرشان بود. اگر با کسی قراری داشتند، یا باید در کلاس یا جلسه‌ای حاضر می‌شدند، معمولا نیم‌ساعت جلوتر آماده بودند، تا تأخیر نداشته باشند! دراین‌باره، همیشه از شهید آیت‌الله بهشتی یاد می‌کردند و می‌گفتند: «ایشان به‌قدری منظم بودند، که ما ساعت‌هایمان را از روی رفت‌وآمد ایشان، تنظیم می‌کردیم!...». بااین‌حال آیت‌الله رمضانی می‌فرمودند: «یک وقتی به شهید بهشتی عرض کردیم: شما بیش از حد منظم هستید و به خودتان سخت می‌گیرید! ایشان فرمودند: اگر می‌خواهید آدم منظم ببینید، بروید قم و آقای مصباح را ببینید!...». یکی دیگر از ویژگی‌های ایشان، تکلیف‌مداری بود. حتی در اواخر عمر و زمانی هم که در بستر بیماری بودند، روی این موضوع تأکید می‌کردند که «ببینید وظیفه‌تان چیست؟...». موقعی که می‌خواستند ما را دعا می‌کنند، می‌فرمودند: «ان‌شاءالله خداوند شما را به انجام وظایفتان موفق کند...». وقتی تشخیص می‌دادند که انجام کاری تکلیف است، حرف هیچ کسی برایشان مهم نبود و به تکلیف خود عمل می‌کردند! ویژگی دیگر ایشان، ساده‌زیستی بود. از وقتی که یادم هست، اتاق مطالعه و حیطه جدایی نداشتند و اتاق مطالعه‌ ایشان، همان اتاق نشیمنی بود که همه می‌نشستیم و به آن رفت‌وآمد داشتیم! تا همین اواخر، میز کارشان همان میزی بود که روی آن ناهار می‌خوردیم و دور آن می‌نشستیم. نسبت به دنیا، کاملا بی‌تعلق بودند. جالب اینجاست که حتی با حضور ما هم، تمرکزشان به هم نمی‌خورد و دقیق‌ترین مطالب علمی را مطالعه می‌کردند و می‌نوشتند! تا قبل از انقلاب، اغلب مراجعات ایشان، در همان اتاق کوچک میهمان‌خانه، در جوار در ورودی منزل بود و حتی در آنجا، تدریس خصوصی هم داشتند!
نکته جالب این بود که اگر کسی مطلبی را از ایشان، بدون نقل مأخذ نقل می‌کرد، یا می‌نوشت، ناراحت نمی‌شدند و می‌گفتند: «هدف بیان حقایق است، چه فرقی می‌کند که چه کسی آن را بگوید؟ یک بار کسی مجموعه‌ای از سخنرانی‌های ایشان را، پیاده و تنظیم کرد و گفت: من روی این مجموعه، تحقیق و مستندات آن را ذکر کرده‌ام؛ بنابراین باید به اسم من منتشر شود! ایشان فرمودند: «حق‌الزحمه‌اش را بدهید و اسمش را هم روی کتاب بزنید، از نظر من بلامانع است!...»
 
علی مصباح یزدی
 
ایشان بیشتر اهل ذکر بودند، یا تفکر؟
هر دو. در مناسبت‌ها و ایامی که ذکر خاصی برای آنها وارد شده است، یا دعای خاصی دارد، به آن اذکار مقیّد بودند، ولی این‌طور نبود که در جلسات یا هنگام راه رفتن، مشغول به ذکر زبانی باشند. البته ذکر قلبی را که ما متوجه نمی‌شدیم، ولی در هر مسئله‌ای که پیش می‌آمد و یا هر سؤالی که مطرح می‌شد، توجهشان به این بود که آیا آن کار برای خدا هست یا نیست؟ هیچ‌وقت بلافاصله، پرسشی را پاسخ نمی‌دادند. ما تصور می‌کردیم که دارند فکر می‌کنند، تا چه جوابی بدهند، درحالی‌که درواقع می‌خواستند ببینند آیا پاسخ این سؤال، برای خداست یا نه؟ همواره تأکید می‌فرمودند: «اگر در هر کاری که مشغول هستید، اخلاص داشته باشید، عین ذکر است!...».
 
ارزیابی شما از شیوه تربیتی آیت‌الله مصباح یزدی چیست؟
ایشان هیچ‌وقت مستقیما امر و نهی نمی‌کردند، بلکه به شکل غیر مستقیم و با ظرافت خاصی، مطالب مورد نظرشان را به ما منتقل می‌کردند، که تأثیر آن بیشتر بود. من بچه که بودم، دوست داشتم تمبر جمع کنم و از ایشان برای تهیه تمبر، پول می‌گرفتم! ایشان پول را به من می‌دادند و می‌فرمودند: «بعضی از بچه‌ها هستند که برای نیازهای اولیه‌شان، به این پول نیاز دارند. تو می‌توانی این پول را صدقه بدهی و یا در جایی خرج کنی که امکان دارد خدا راضی نباشد، انتخاب با خود توست!...». این حرف ایشان، خیلی رویم تأثیر داشت و پس از مدتی، خرید تمبر را ترک کردم و آن پول را صدقه دادم! ایشان در عرصه تربیت، نکات بسیار ظریفی را رعایت می‌کردند. وقتی می‌خواستیم کاری را انجام بدهیم که ایشان مخالف بودند، سعی می‌کردند با رفتاری عاطفی یا عقلانی، ما را به این نتیجه برسانند که چه کاری درست و چه کاری غلط است، ولی اگر مطلب به مسائل اعتقادی مربوط می‌شد، یا خطری اجتماعی داشت، قاطعانه می‌ایستادند و مخالف می‌کردند! البته در اینجا هم، با دلیل و استدلال، برای ما روشن می‌کردند که کار درست چیست. گاهی هم هیچ نظری نمی‌دادند و می‌گفتند: «خودتان باید تشخیص بدهید!...». مخصوصا وقتی بزرگ‌تر شدیم، می‌گفتند: «هر چه را که درست تشخیص می‌دهید، انجام بدهید و مسئولیت پیامدهایش را هم، صد درصد به عهده بگیرید!...». یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های تربیتی ایشان، این بود که سعی می‌کردند تا افراد را مستقل بار بیاورند، که وابسته به نظر و تشخیص ایشان نباشند. این نکته را، هم در مورد فرزندان و هم در مورد شاگردان و همکاران خود، در نظر داشتند.
رفتار ایشان با همه افراد، خیلی عادی بود. حتی موقعی که با بچه‌های کوچک بازی می‌کردند، با زبان و سلیقه بچگانه با آنها رفتار می‌کردند و خود را در حد آنها، پایین می‌آوردند! با دیگران هم، متناسب با سن، ظرفیت، حالات و انتظارشان رفتار می‌کردند و نمی‌گذاشتند ابهت ایشان، روی افراد تأثیر منفی بگذارد. در سفر یا جلسات دوستانه و همچنین در محیط خانه، سعی می‌کردند تا جو صمیمی و بامحبت، حفظ شود و شوخی جوانان را تحمل می‌کردند، ولی اگر بحث‌هایی مطرح می‌شدند که پایه و اساس درستی نداشتند، یا غیبت کسی می‌شد، کاری می‌کردند که متوجه شویم داریم وقت خود را تلف می‌کنیم! همیشه سعی می‌کردند بدون اینکه به کسی توهین شود و به کسی بربخورد، نکات لازم را تذکر بدهند.
 
از نظر شما، چه چیز موجب شده بود تا ایشان بتوانند، علاوه بر فعالیت های علمی و اجتماعی، به سامان دادن خانواده نیز بپردازند؟
یکی از ویژگی‌های ایشان، این بود که همیشه حالت اعتدال داشتند. یعنی در عین حال که به تکالیف دینی، اجتماعی و سیاسی خود عمل می‌کردند، به این نکته هم توجه داشتند، که خانواده و بچه‌ها هم حقوقی دارند، که باید رعایت کرد. لذا همواره سعی می‌کردند، تا روال عادی زندگی خانوادگی، به هم نخورد و نیازهای عاطفی همسر و فرزندان، تا حد ممکن برآورده شود. همیشه تأکید می‌کردند: «بعضی از علما و بزرگان، حقیقتا افراد متدین و مهذبی بوده‌اند، منتهی به دلیل بی‌توجهی به خانواده، فرزندان آنها صدمه دیده‌اند!...». مقید بودند که با بچه‌ها بنشینند و بگویند و بخندند، تا آنها در اثر کمبود محبت، جذب افراد منحرف نشوند. تا جایی که مقدور بود، در کارِ خانه کمک می‌کردند. حتی گاهی لباس‌هایشان را هم، خودشان اتو می‌زدند و ما با اصرار از ایشان می‌خواستیم، که اجازه بدهند ما این کار را انجام بدهیم. هیچ‌وقت به کسی نمی‌گفتند: فلان چیز را برایم بیاورید، یا این کار را برایم بکنید! حتی این اواخر که بیمار بودند، خودشان بلند می‌شدند و به آشپزخانه می‌رفتند و آب یا میوه می‌آوردند، مگر اینکه ما مانع می‌شدیم!
رفتار ایشان با داماد و عروس‌هایشان، فرقی با رفتار با پسر و دختر خودشان نداشت و آنها را هم، عضو واقعی خانواده می‌دانستند؛ به همین دلیل هم آنها، سخت به حاج آقا علاقه داشتند.
 
آیا اهل هدیه خریدن بودند؟
بله؛ مخصوصا وقتی از سفر برمی‌گشتند، حتما برای همه سوغاتی می‌آوردند و هیچ‌وقت دست خالی نمی‌آمدند! در اعیاد، مخصوصا عید غدیر، به همه هدیه می‌دادند. موقعی هم که برای بچه‌های کوچک جشن تولد گرفته می‌شد و می‌توانستند شرکت کنند، از این کار ابایی نداشتند و هدیه هم می‌خریدند، که بچه‌ها خوشحال بشوند.
 
قدری از روحیه مشورت‌جویی و نقدپذیری آیت‌الله مصباح بگویید.
اگر حرفی مبنا و پایه استدلالی درستی داشت، از پذیرش آن هیچ ابایی نداشتند! در مورد مسائل خانوادگی و حتی گاهی علمی هم، با ما صحبت و مشورت می‌کردند و وقتی نظر درستی ارائه می‌دادیم، تشکر می‌کردند. البته در حدی، که خیلی هم مغرور نشویم! ایشان همه جوانب مسئله را می‌دیدند.  
 
از احترامی که برای مادر ارجمندتان قائل بودند چه خاطراتی دارید؟
در طول شصت سالی که ما در خدمت این دو بزرگوار بودیم، هرگز نشنیدیم ایشان مادر ما را، «تو» صدا زده باشند! واقعا ما هیچ‌وقت، دعوای این دو را ندیدیم! همیشه به ما سفارش می‌کردند: «مراقب مادرتان باشید». در وصیت‌نامه‌شان هم، خیلی مراقبت از مادر و احسان به ایشان را تأکید کرده‌اند. مادر ما هم، مخصوصا در سال‌هایی که پدر زندگی مخفی داشتند، در تربیت ما و اداره منزل، نقش بی‌بدیلی داشتند و صبورانه همه مشکلات را تحمل کردند و خم به ابرو نیاوردند! در زندگی پرفرازونشیب و پرمشغله مرحوم ابوی، مادرمان حقیقتا یک همراه و مکمل بی‌نظیر برای حاج آقا بودند. این همه صبر و تحمل والده، قطعا به این دلیل بود که مطمئن بودند حاج آقا هر کاری که می‌کنند، برای رضای خداست.
 
در رفت‌وآمد با اقوام یا رابطه با همسایگان، چه روشی داشتند؟
ایشان به صله ارحام، بسیار توجه داشتند و با اینکه مشغله‌های علمی و مدیریتی، وقت زیادی برایشان باقی نمی‌گذاشت، همیشه حواسشان به اقوام و ارحام دور و نزدیک بود و احوال آنها را می‌پرسیدند و اگر نیازی داشتند، رسیدگی و سفارش می‌کردند. به همسایه‌ها هم، عنایت خاصی داشتند و برای آنها، احترام خاصی قائل بودند. در وصیت‌نامه‌شان هم، صرف بخشی از ثلث مال خود را، برای همسایه‌های نیازمند توصیه کرده‌اند.
 
https://iichs.ir/vdcaamnu.49n6m15kk4.html
iichs.ir/vdcaamnu.49n6m15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما