گفتاورد پیآمده، نگاشته و ویراسته بیاناتی است که آیتالله مهدی شب زندهدار جهرمی، در مراسم بزرگداشت زندهیاد آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، ایراد کردهاند. ایشان در این سخنرانی، به بسط سه جنبه در کارنامه آن بزرگ پرداختهاند. امید آنکه مفید آید
آیتالله مهدی شب زندهدار جهرمی
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛
بسم الله الرحمن الرحیم
ابعاد وجودی حضرت آیتالله مصباح یزدی (رضوانالله علیه) فراوان است، اما در سه بعد، عرایض مختصری را تقدیم میکنم: بعد اخلاقی، معنوی و سلوکی آن بزرگوار، بعد علمی و فرهیختگی ایشان در مباحث نظری و بعد سوم در خدمات مختلف حوزوی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن بزرگوار.
اول: جنبه اخلاقی آیتالله مصباح یزدی
از نظر بعد معنوی، سلوکی و اخلاقی، باید گفت: موفقیتهای ایشان در ابعاد مختلف از همین بعد معنوی، سلوکی و اخلاقی ایشان ناشی میشود. در نظام طلبگی، خدمتگزاری به اسلام و سربازی حضرت بقیهاللهالاعظم (ارواحنافداء)، مسئله تقوا، معنویت و تهذیب نفس، بعد اهم و اصلی کار است. اگر عالم بخواهد در جامعه مؤثر باشد و وظایفی را که بر عهده اوست، به نحو شایستهای انجام بدهد، شرط اصلی و اساسی آن، عبارت است از بعد معنوی، تقوایی و الهی او. شما میبینید درباره اولیای بزرگ اسلام و معصومین (علیهمالسلام)، وارد شده است: «بعد آن شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه»، بعد از اینکه خدای متعال این شرط را با آنها گذاشت، آنوقت آن مناصب و مراتب و وظایف را برعهده آنها گذاشته و لذا این بخش را مقدم داشته است.
من از ابتدای نوجوانی و تحصیلات حوزوی، با آیتالله مصباح یزدی آشنا شدم. وقتی وارد حوزه و مشغول تحصیل ادبیات بودم، استاد ما در بخش تفسیر، این بزرگوار بودند. از آن زمان و بعد از آن هم، که در مؤسسه در راه حق، فعالیت تحصیلی را شروع کردیم، آیتالله مصباح در آنجا مسئولیت داشتند. ما آنجا، در کلاس تفسیر و فلسفتنای شهید صدر ــ که ایشان تدریس میکردند ــ شرکت میکردیم. در تمام این دورانها و بعدها ــ که من کمتر سعادت تشرف حضوری خدمت ایشان را داشتم ــ شاهد فعالیتهای ایشان در حوزه مبارکه علمیه قم بودیم. آنچه در ایشان بسیار بسیار آشکار بود، تهذیب نفس بود و توجه ایشان به اینکه: رابطه او با خدای متعال، رابطه صحیحی باشد. از باب نمونه، منزل ایشان با مسجد فاطمیه، که حضرت آیتاللهالعظمی بهجت (رضوانالله علیه)، نماز جماعت اقامه میفرمودند، فاصله داشت، اما ما مشاهده میکردیم که ایشان مقیّد بودند تا در نمازهای ظهر و عصر حضرت آیتالله بهجت، شرکت کنند. گاهی ما هم توفیق داشتیم و در نماز آقای بهجت، شرکت میکردیم. واقعا آن خشوع و خضوع ایشان، درسآموز بود. آن حالت ایشان برای انسان الگو بود، که چگونه با خدای متعال مناجات میکند و نماز میخواند.
جهت دیگری که باز آیتالله مصباح در آن موفق بود و خدای متعال، این نعمت را به ایشان ارزانی کرده بود، مسئله تهذیب نفس بود. ایشان میتوانستند بر خواستههای نفسانی خود مسلط باشد؛ لذا بهرغم مراتب علمی بالایی که داشتند، خیلی متواضع بودند و در مقابل کسانی که میدیدند دارند به اسلام و مکتب تشیع و اهلبیت (علیهمالسلام) خدمت خالصانه میکنند، خضوع به خرج میدادند و حتی دست آنها را میبوسیدند! من یادم هست که در مدینه منوره و به اتفاق ایشان، خدمت عالم بزرگوار شیعی، مرحوم آقای عُمری (رضوانالله علیه) رسیدیم. با وجود اینکه فاصله علمی آیتالله مصباح، با مرحوم آیتالله عمری فراوان بود، ولی من مشاهده کردم که آیتالله مصباح، خم شدند و دست مرحوم آقای عمری را بوسیدند! چرا؟ برای اینکه آقای عمری در آن محیط، چراغ تشیع را روشن نگاه داشتند و خادم اسلام بودند. موارد دیگری را خودم شاهد بودم، که بزرگانی با ایشان همتراز بودند و گاهی به نظر میرسید که از ایشان کمتر هم بودند، اما اگر این جهت را در آنها مشاهده میکردند، دست آنها را میبوسیدند!
من شاهد بودم که در مجالس متعدد، که آیتالله مصباح از روی وفاداری به افراد و امثال ذلک شرکت میکردند، ایشان هیچگاه در آن بخشهایی که مربوط به شخصیتها و بزرگان است، مستقر نشدند! معمولا میدیدیم که در میان جمعیت، یا آن آخر جمعیت جلوس میفرمودند! ایشان از دوره نوجوانی تا پایان عمر، این جهات برجسته اخلاقی، معنوی و سلوکی را داشتند.
ایشان اهل بُکاء بودند. من یادم میآید که یک وقتی، به منزل ایشان میرفتیم و کتاب بحارالانوار خوانده میشد. وقتی روایات بحار را میخواندند، ایشان بهشدت میگریستند! شاید در علن، چندان بکاء از ایشان دیده نمیشد، اما در خفا و مکانهای خاص، که برخی از طلاب و خواص در خدمت ایشان بودند، این رفتار مشاهده میشد. اینها نشان میداد که معارف دینی، چگونه در جان ایشان اثر گذارده بود و موجب میشد ایشان منقلب شوند. اخیرا از عزیزی شنیدم که ایشان یک روضه خصوصی در منزل خود داشتند. خود ایشان به همراه خانواده مینشستند. آن عزیز نقل میکرد: من هم میرفتم و برای ایشان روضه میخواندم! ایشان در آن مجالس، خیلی منقلب میشدند و اشک میریختند. من یادم میآید، یکی از اساتید بزرگ حوزه که از نجف تشریف آورده بودند، مرحوم آیتالله فانی بودند. شخصیت بزرگی بودند، مرجع تقلید بودند، آیتالله فانی رساله علمیه داشتند. ما هم مدتی، در درس اصول ایشان شرکت میکردیم. مرحوم آیتالله مصباح در نجف اشرف، خدمت آیتالله فانی، مقداری درس خوانده بودند؛ چون بخش محدودی از زمان تحصیلی آیتالله مصباح، در نجف اشرف گذشته بود. یک بار از ایشان، در مورد آیتالله مصباح سؤال کردیم، تعبیر آیتالله فانی در مورد علامه مصباح، این بود: «مصباح نور بود» ! این نشان میدهد که از همان ابتدا، ایشان به حدی در اخلاق، تهذیب نفس و معنویت رشد کرده بودند که استادی مثل آن بزگوار تعبیر میکردند: آیتالله مصباح نور بود! این مختصری از بعد معنوی، اخلاقی و سلوکی آن بزرگوار است که بر همه ما حوزویان، دانشپژوهان و همه اصناف درسآموز، دانستن آن لازم است. بالاخره این مسیر، مسیری است که پایان آن، لقاءالله و رفتن از این جهان است. بنابراین چه خوب، که انسان این زندگی زودگذر دنیا را، به گونهای بگذراند که وقتی به لقای خدای متعال نائل شد، در پیشگاه خدای متعال و محمد و آل محمد (صلواتالله علیهم اجمعین) روسفید باشد.
دوم: جنبه علمی آیتالله مصباح یزدی
در بعد علمی آن بزرگوار، باید عرض کنم که ایشان در علوم مختلف حوزوی، از افراد تراز اول بودند. هرچند که هیچوقت، در مقام اظهار این امور نبودند، اما کسانی که با ایشان آشنایی داشتند، به این شهادت میدادند که ایشان مردی خوشفکر، دقیقالنظر، قویالحجه و دارای منطق و استدلال قوی و متین است. من یادم میآید که یک وقت، خدمت یکی از مراجع بزرگوار معاصر، که از دوستان و همدرسان آیتالله مصباح بودند، رسیده بودم. در مورد ایشان سؤال کردم، آن بزرگوار فرمودند: «از بین عدیدی از فضلای بنام، آقای مصباح از نظر استدلال، براهین عقلی و موشکافیها، ترجیح دارند!...». ایشان خوب درس خوانده بودند، ادبیات قوی و خوبی داشتند، در علوم عقلی واقعا زحمت کشیده بودند و بحثهای کلامی، فلسفی و عقلی را به طور شایستهای مسلط بودند. ایشان اینگونه نبودند که فقط خزانهای از گفتههای دیگران باشند! یکی از نقایصی که در تدریس علوم عقلی مشاهده میشود، این است که معمولا اساتیدی که متکفل این دروس هستند، در میان آنها، مسئله نقد، اشکال، نقض و ابرام، کمتر دیده میشود! آیتالله مصباح نقادانه وارد این مباحث میشدند و موشکافانه مسائل را بحث میکردند. ایشان یک انسان نظریهپرداز در این حوزه بودند. در بعد فقاهت، ایشان تلاش زیادی کرده بودند. من خودم شاهد بودم که ایشان و بزرگانی از همترازان ایشان، در مسجد آبشار در محله آبشار قم، مباحثه چند نفری داشتند و هر روز در آنجا، ایشان و حضرات آیات: مظاهری، یزدی و بعضی از فضلای نامدار دیگر، جلسه مباحثه کمپانی فقه داشتند. آنها در سالیان متمادی، این جلسات فقهی را برگزار میکردند. ایشان به مدت پانزده سال، در درس خارج مکاسب محرمه، بیع و خیارات مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت شرکت میکردند؛ علاوه بر درسهای مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی و مرحوم آیتاللهالعظمی امام خمینی (اعلی الله مقامهما). ایشان شخصیتی بودند که در فقه، هم استادان برجستهای را دیده و هم خودشان در این عرصه، زحمت فراوانی کشیده بودند و مطالعات و مباحثات فراوانی داشتند. ایشان در باب علوم قرآنی، تلمذ شایستهای در خدمت آیتالله علامه طباطبائی داشتند، ولی با این مرتبه بالای علمی، هیچ حالت تظاهر، خودنمایی و اینکه بخواهد خود را یک شخصیت علمی معرفی کنند و «انا رجل» داشته باشند، نداشتند! با آن همه اندوخته ارزشمند علمی، بسیار متواضع بودند. در مقام اشکال، نقد و بررسی، بسیار متواضانه برخورد میکردند. ایشان هرگز با مسائل، با حالت غرور و اغترار و... برخورد نمیکردند.
سوم: خدمات دینی و فرهنگی آیتالله مصباح یزدی
اما درباره خدمات فرهنگی، تربیتی، اجتماعی و سیاسی آیتالله مصباح یزدی، باید عرض کنم که ایشان، با کوشش فراوان و با تحمل همه مشکلاتی که ورود به این عرصه داشت، خالصانه در این میدان وارد شدند. من یادم هست از همان دوران نوجوانی و جوانی، ایشان واقعا دلسوزانه در برابر انحرافاتی که آن را حس میکردند، مقابله میکردند. در مباحث اخلاق، عقاید و امثال ذلک، مردانه وارد میدان میشدند و لومه هیچ لائمی، مانع و رادع ایشان نبود، که در میدان مبارزه با افکار نادرست و کج، وارد شوند و روشنگری کنند. واقعا همانطوری که نام شریف ایشان مصباح هست، «مصباح» بودند. ایشان نوری در آن تاریکیها، ظلمتها و انحرافاتی که در مباحث فرهنگی اعتقادی و امثال ذلک وجود داشت، بودند. ایشان جلساتی در عصرهای جمعه، شبهای ماه مبارک و در مراکز مختلف داشتند، که آثار فراوانی داشت و عدهای در این جلسات، پرورده میشدند.
ویژگیای که در ایشان بسیار مهم مینمود، زمانشناسی بود. ایشان به موقع و عمیق، نیازهای فکری و فرهنگی جامعه را تشخیص میدادند و برآورده میکردند. خاطرم هست که در سنه 1350 و 1351، ایشان و مرحوم والد ما، برای پاسخ به شبهات و روشنگریهایی که باید برای نسل جوان، فرهنگیان و دانشجویان میداشتند، حس کرده بودند که به اطلاعاتی جدید، از قبیل مسائل: جامعهشناسی، روانشناسی و...، که در دانشگاهها تدریس میشود، احتیاج دارند و باید درباره آن آگاهی پیدا کنند. ایشان و مرحوم والد، کتابهای مربوطه را تهیه کرده بودند و استادی که در دانشگاه این مباحث را گذرانده بود، دعوت کرده بودند و هفتهای چند روز یا هر روز، آن استاد به منزل والد ما میآمد و آیتالله مصباح و مرحوم والد، نزد او این مباحث را تلمذ میکردند. آنها قصد داشتند همان گونه که اساتید و دانشجویان، این مباحث را تلقی میکنند، همانگونه نیز آنها فرا بگیرند و بعد در مقام دفاع و پاسخ، بتوانند به نحو شایسته عمل کنند. البته با توجه به اینکه مرزی برای مباحث علمی وجود ندارد، اگر در میان این مطالب نکات صحیح و درستی هم مطرح میشد، قطعا آنها را میپذیرفتند.
ایشان در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، بر اثر همین دیدگاه صحیح، عمیق و ژرف، در حدود سی نفر از طلاب شایسته را، به کشورهایی از قبیل کانادا و غیرکانادا، اعزام کردند تا این مباحث را از نزدیک آموزش ببینند و برگردند. این خدماتی که ایشان در مقطع حاضر، در مؤسسه با برکت امام خمینی (قدسسره) دارند، قبلا از مؤسسه در راه حق، مدرسه حقانی و...، بر اثر آن روشنبینیای که همیشه داشتند، آغاز شده بود و بعد از انقلاب و امروز، برای رسیدن نظام اسلامی به آن اهداف بالای خود، مفید واقع شده است. بحمدالله ایشان در این باب هم، سختکوشانه و خالصانه وارد میدان شدند.
امیدواریم که انشاءالله، آن پایههایی را که ایشان بنا نهادهاند، با آن اخلاصی که داشتند و دوستانی که با ایشان همکاری میکردند، که همه آنها شایسته و مخلص هستند، به نتایج بسیار خوبی برسد و اهداف ایشان تحقق یابد. بنده شاید زیادهگویی کردم، ولی آنچه که گفتم، ذرهای بود از بسیار، که باید در شأن این استاد بزرگ گفته شود! حشرهالله تعالی مع اولیائه، و انشاءالله خدای متعال، ثلمه فقدان ایشان را برای جامعه اسلامی، به نحو احسن جبران بفرماید. انشاءالله آن بزرگوار در پیشگاه معصومین(ع)، برای همه ما دعا و شفاعت خواهند فرمود.