انقلاب اسلامی ایران، بیش و پیش از هر امر دیگر، بر فرهنگ و گفتمان تکیه داشت و این، ناشی از تلاشهای رهبران این حرکت عظیم، در دوران حاکمیت رژیم گذشته بود. در گفتوشنود پیآمده، دکتر اسدالله بادامچیان، به بازخوانی شمهای از این فعالیتها پرداخته است
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ یکی از برجستهترین ابعاد انقلاب اسلامی و به تعبیری شاید مهمترین بُعد آن، جنبه فرهنگی این رویداد بود، که بر آموزههای اسلامی اتکا داشت و مآلا، به تغییر سبک زندگی جامعه منجر میشد. ضرورت توجه به وجه فرهنگی و تربیتی نهضت اسلامی، از چه مقطعی احساس شد؟ و اقدامات عملی بزرگان انقلاب، در این زمینه چه بود؟
بسمالله الرحمن الرحیم. به اعتقاد من، پایهگذاران آموزشهای اسلامی و فرهنگی، در دوران پیش از آغاز نهضت امام خمینی، شهیدان آیتالله مطهری، آیتالله بهشتی و شاگردان آنها بودند. شهید بهشتی در خاطراتش، چنین مضمونی را آورده است که: پس از شکست نهضت ملی ایران و وقوع کودتای 28 مرداد، وقتی علل این شکست را بررسی کردیم، دیدیم که جریان مذهبی برای اداره امور کشور، کادرسازی لازم را انجام نداده و لذا همه تلاشهای مرحوم آیتالله کاشانی و فدائیان اسلام، بر باد رفته است!... ایشان معتقد بود که برای تربیت کادرهایی که بتوانند در جامعهای اسلامی، اداره امور را در دست بگیرند، غیر از مباحث دینی، به سبکهای جدید آموزشی هم نیاز هست و جامعه تعلیمات اسلامی برای پرورش چنین افرادی، کافی نیست؛ لذا راهاندازی مدارسی مانند علوی و سپس رفاه، در تمام سطوح، در دستور کار این بزرگان قرار گرفت. در مدرسه علوی، مرحوم آقای نیرزاده با آن سبک خاص آموزشی، آموزش کلاس اول را به عهده گرفت و برای نخستینبار، آموزش به سبک نمایشی را پایهگذاری کرد. از دیگر آموزگاران این مدرسه مرحوم روزبه بود، که حقیقتا انسانسازی میکرد! البته یکی از شرایط تحصیل در مدرسه علوی، عدم گرایش به فعالیتهای سیاسی بود! مرحوم آقای علامه کرباسچیان هم، که بعدها مدیریت این مدرسه را به عهده گرفت، کاملا با دخالت در سیاست مخالف بود و ازآنجاکه با انجمن حجتیه همکاری میکرد و رژیم هم از جانب این انجمن احساس خطر نمیکرد، خیالش از مدرسه علوی هم راحت بود! بههرحال پیرو احساس نیاز به کادرسازی برای حکومت اسلامی در آینده، ضرورت تأسیس مدارس غیرانتفاعی اسلامی، مطرح و در واقع یک جهاد فرهنگی بزرگ آغاز شد.
ظاهرا در همان دوره، یکی از اقدامات فرهنگی این طیف، تدوین رساله توضیح المسائل و نتیجتا سادهسازی رسالههای عملیه بوده است. این ایده توسط چه کسانی عملی شد؟ و منطق مخالفان آن چه بود؟
علاوه بر شخصیتهایی چون شهید آیتالله مطهری و شهید آیتالله بهشتی، که ایده این کار را داده بودند، چهرههایی چون: مرحوم سیدرضا برقعی (که متأسفانه قدرش ناشناخته مانده است)، مرحوم آقای گلزاده غفوری و مرحوم آقای کرباسچیان، این کار را شروع کردند تا مفاهیم رسالههای عملیه، برای عموم مردم قابل استفادهتر باشد.
آیا این طرح، توسط مرجعیت وقت پشتیبانی میشد؟
بله؛ آقایان این کار را، با اجازه آیتالله العظمی بروجردی شروع کرده بودند. بااینهمه تبلیغات منفی زیادی، علیه آن صورت گرفت!
استدلال مخالفان چه بود؟
میگفتند: این کار ضد روحانیت است و میخواهند به این وسیله، مردم را از علما دور کنند و مومنین به جای سؤال مستقیم از علما، با خواندن یک کتاب مسائلشان را بدانند! شهید بهشتی میگفت: باید صبر داشت؛ همه به مرور متوجه مفید بودن این کار میشوند، که همینطور هم شد.
رهاورد این اقدام، در زمینههای آموزشی چه بود؟
این اقدام باعث شد که افرادی چون شهید باهنر، مرحوم برقعی و مرحوم گلزاده غفوری، به آسانسازی آموزش قرآن نیز بپردازند. پس از آن کتابهای تعلیمات دینی مدارس را هم، شهید بهشتی و شهید باهنر نوشتند و شهید مطهری هم، کتاب آشنایی با علوم اسلامی را تألیف کرد. شهید سیدکاظم موسوی و مرحوم روزبه، عربیِ آسان را نوشتند. من هم عربی آسان را نوشتم، که هنوز هم از آن استفاده میشود.
هزینههای تأسیس مدارس دینی و همچنین اینگونه فعالیتهای فرهنگی، چگونه تأمین میشد؟
هزینههای این فعالیتها، بسیار سنگین بودند! یکی از افرادی که در تأمین این هزینهها، نقش زیادی داشت، مرحوم حاج مهدی شالچی بود، که فوقالعاده ثروتمند و درعینحال متدین، متواضع و سادهزیست بود و خدمت عظیمی به آموزش اسلامی کرد. فرد دیگری که در این زمینه بسیار فعال بود، پدر آقای نعمتزاده بود، که در زمینه صادرات و واردات فعالیت میکرد. حاج حسین دستمالچی، حاج عزیزالله علاءالدینی، آقای علاءالدین میرمحمد صادقی و افرادی که توان مالی داشتند، این هزینههای سنگین را تأمین میکردند. مدرسه رفاه با کمکهای ویژه مالی مرحوم حاج حسین اخوان فرشچی راهاندازی شد.
پس از تجربه مدرسه علوی، ضرورتهای تأسیس مدرسه رفاه چه بود؟ و این اقدام چگونه انجام شد؟
تجربه نشان میداد که ساواک، نسبت به فعالیتهای سیاسی افراد بسیار حساس بود، اما زمانی که آنها به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی مشغول بودند، تا مدتها کاری به آنها نداشت! یکی از انگیزههای اصلی تأسیس این مدرسه، همین بود که تحت پوشش فعالیتهای آموزشی و فرهنگی، به فعالیتهای مبارزاتی بپردازند! در عین حال ضعف آموزش دختران نیز، کاملا محسوس بود؛ به همین دلیل برخی از دوستان در هیئتهای مؤتلفه اسلامی، تصمیم گرفتند تا این مدرسه را تأسیس کنند. این مدرسه در اوایل، فقط در مقطع ابتدایی فعالیت داشت، اما بعدها دوره راهنمایی و دبیرستان هم افتتاح شد.
هیئت امنای این مدرسه، از چه کسانی تشکیل میشد؟
شهید باهنر و شهید رجایی، بیش از سایر اعضای هیئت امنای مدرسه رفاه، فعالیت داشتند. از دیگر اعضای این هیئت، میتوان به شهید آیتالله بهشتی، مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی، مرحوم حبیبالله شفیق، مرحوم حسین اخوان فرشچی، آقای ابوالفضل توکلی بینا، آقای محسن رفیقدوست، آقای مهدی غیوران، آقای علاءالدین میرمحمد صادقی و آقای عباس آسیم، اشاره کرد.
آموزگاران این مدرسه، چگونه انتخاب میشدند؟
شهید رجایی و شهید باهنر، برای گزینش اعضای گروه آموزشی مدرسه رفاه، برنامه دقیقی را طراحی کردند. شهید باهنر پنجاه، شصت نفر از دانشجویان مرکز تربیت معلم را که زیر نظر خود ایشان اداره میشد، انتخاب و آنها را برای شرکت در کلاسهای خاصی، آماده میکرد. بخشی از کادر مورد نیاز، به این شکل تأمین شد.
ظاهرا این مدرسه، کلاسهای ویژهای نیز، برای برخی نخبگان داشته است. در این کلاسها، کدام اساتید به تدریس میپرداختند؟
شهید آیتالله بهشتی، شهید رجایی، شهید باهنر، مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی و مرحوم روزبه، جهانیبینی اسلامی را تدریس میکردند. در پایان هر دوره هم، شرکتکنندگان مکلف به ارائه پایاننامه بودند، که تأثیر زیادی در شناخت سطح علمی آنها داشت. بعد از این مدارس، مدارس مشابهی هم تأسیس شدند، از جمله روشنگر، دوشیزگان و... .
انگیزه مبارزان، در آموزش معارف اسلامی در زندان، چه بود؟
چپها و نیز برخی عناصر ملیگرا، در زندانها فعالیت فرهنگی داشتند و علیه مذهب، تبلیغات میکردند؛ لذا برادران مؤتلفه تصمیم گرفتند تا برنامه آموزشی زمانبندیشدهای را برای زندانیان تهیه و اجرا کنند.
در این کلاسها، چه دروسی تدریس میشدند؟
عربی ساده به سبک مرحوم روزبه و بنده، تدریس میشد. اصولالفقه مرحوم مظفر، آشنایی با تفسیر قرآن با استفاده از جلد اول المیزان، آموزش فلسفه براساس جلد اول اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبائی با پاورقیهای آیتالله مطهری، اقتصادنای شهید صدر، از جمله مواد درسی این کلاسها بود.
یکی از ابزارهای مهم آموزشی، استفاده از هنر است. در آن دوره جریانات دینی مبارز، چقدر از هنر بهره میبردند؟
این کار برای نخستینبار، در مجتمع فرهنگی صادقیه، تحت مدیریت مرحوم آیتالله مهدوی کنی انجام شد. در آن دوره، اجرای نمایشهای دینی در اینگونه مراکز و نمایش فیلمهای ارزشی، از فعالیتهای تأثیرگذار مساجد و مجتمعهای فرهنگی اسلامی بودند.
در پایان این گفتوشنود، خاطرهای از این فرآیند فرهنگی و آموزشی گسترده و طولانی، نقل کنید.
نکتهای که به شکل برجسته در ذهنم باقی مانده، شیوه تدریس مرحوم آقای نیرزاده است. ایشان لباس روستایی میپوشید و با شعرخوانی و نمایش، به کودکان کلاس اول ابتدایی، الفبا درس میداد. یک دانشآموز هم نقش دستیار ایشان را داشت، که نامش اکبر بود. یادم هست که ایشان، همیشه روی آدم شدن اکبر تکیه میکرد و میگفت: «اکبر میخواد آدم بشه!». آقای نیرزاده، همیشه کلاسش را با بسمالله و عباراتی عارفانه شروع میکرد و در دورهای که بچهها برای رفتن به مدرسه اشتیاقی نداشتند، حاضر نبودند کلاس مرحوم نیرزاده را ترک کنند و حتی موقعی که وقت کلاس هم تمام میشد، از ایشان میخواستند که باز هم به تدریس ادامه بدهد! امیدوارم بتوانیم از اینگونه معلمان بیشتر داشته باشیم، تا آموزش برای فرزندانمان، تبدیل به مطلوبترین فعالیتها شود.