پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در این دوران، همه قدرتها در دست شاه بود، توسعه و پیشرفت، تمایل و امر شخصی شمرده میشد و «رسالت» یک فرد بود. طرحها و برنامهها، تابع خواستهها و هوسهای او قرار داشت. مشاورانش تکنوکراتهایی بودند که اوامر «ارباب» را بیچون و چرا اجرا میکردند. به نظر «شاهنشاه آریامهر» جامعه ایران ابزاری بود که باید در دستهای او، به عنوان «یک شخصیت تاریخی» شکل میگرفت و در جهت «تمدن بزرگ» برای او و رژیمش، افتخار ابدی تضمین میکرد. خواسته و نظر مردم و مشارکت آنها در امور مملکت و برنامه توسعه و پیشرفت، اهمیت نداشت. ملت را باید به «زور» در جهتی که او انتخاب کرده بود، پیش راند.
1