یکی از مجروحین می‌گفت: من گلوله به پایم خورده و مجروح بودم، اما مرا هم جزء مقتولین در کامیون انداختند و هر چه داد و فریاد کردم بابا من زنده هستم کسی به حرفم گوش نداد
من زنده هستم مرا دفن نکنید
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ شکرالله صفاپور در خاطرات خود درباره واقعه مسجد گوهرشاد آورده است:
«شلیک جدی با تفنگ حقیقی شروع و جمعیت را متزلزل ساخت و عده‌ای نمی‌دانم چند نفر کشته شدند و عده‌ای از مردم که شاید گناهی هم نداشتند مقتول و مجروح و اسیر و دستگیر شدند و کم‌کم تیر و تفنگ خاتمه یافت و ناله مجروحین از گوشه و کنار به گوش می‌رسید. یکی از مجروحین می‌گفت: من گلوله به پایم خورده و مجروح بودم، اما مرا هم جزء مقتولین در کامیون انداختند و هر چه داد و  فریاد کردم بابا من زنده هستم کسی به حرفم گوش نداد چون شلوغ بود. عاقبت درحالی‌که می‌خواستند مقتولین را در خاک و در گودال دفن کنند، من فریاد زدم و گفتم: من زنده هستم؛ مرا دفن نکنید.1
 
شکرالله صفاپور، قیام مسجد گوهرشاد

پی‌نوشت:
--------------------------------------------
1. آرشیو پژوهشکده تاریخ معاصر، سند شماره 43776-0-0-پ
https://iichs.ir/vdcba9b5.rhbfapiuur.html
iichs.ir/vdcba9b5.rhbfapiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما