جریانهای مذهبی که به دنبال اصلاحگری بودند در مقابل فعالیتهای غیردینی حزب توده و نظرات کسروی و از طرفی هم فعالیتهای مذهبیون انقلابی ذیل عنوان فدائیان اسلام، او را در موقعیتی قرار داد تا ضمن همسویی با برخی جریانهای مذهبی، به غیریتسازی با فعالیتهای مذهبیون انقلابی و ماتریالیستمحوریِ حزب توده بپردازد
نهضت خداپرستان سوسیالیست
نخستین جرقههای اندیشیدن در عرصه سیاست و روی آوردن به فعالیتهای سیاسی محمد نخشب را میتوان در راهیابی به دانشگاه تهران و پیوستن وی به انجمن اسلامی ردیابی کرد. انجمن اسلامی از تشکلهایی بود که بلافاصله پس از شهریور 1320 ایجاد شد و بر شکلگیری نهضت خداپرستان سوسیالیست بسیار تأثیرگذار بود؛ بهگونهای که هسته مرکزی نهضت خداپرستان سوسیالیست از انجمن اسلامی امیرکبیر بارور شد.2
در سالهایی که فعالیت سیاسی متأثر از استبدادِ پیش از شهریور 1320 بود، نخشب و جمعی از دانشآموزان ملیگرا، که دوره آخر دبیرستان را سپری میکردند، به دنبال پاسخ به پرسشِ «چه باید کرد؟» برآمدند. در پاسخ به این پرسش بود که نخستین جمعیت فکری ـ سیاسی با مضمون و هویت ملی ـ مذهبی در ایران پس از شهریور 1320 شکل گرفت و دامنه این مضمون تا انقلاب اسلامی و حتی بعدتر نیز کشیده شد.
نخشب در دوران استبداد و خفقان پیش از شهریور 1320 در حالی ضمن تأمین معیشت برای خانواده وارد دارالفنون شد که گروهی از دانشآموزان ملیگرا بهتدریج گرد او جمع میشدند و درباره مسائل جاری کشور بحث میکردند. جمع تحت تأثیر دیدگاههای نخشب به این نتیجه میرسند که برای بسیج مردم و حل معضلات جامعه، باید یک «ساختار تشکیلاتی کارآمد و منظم» را سامان دهند.3 نشریهای دستنویس با نام «روزنامه ما» در همین دوره منتشر شد. در کل نتیجه فعالیتها و همفکریهای این دوره تشکیل یک ساختار تشکیلاتی کارآمد و منظم بود که آغاز راه میانهای را نوید میداد که در آن، آرمان سوسیالیسم و آزادی بر شالوده خداپرستی و اخلاق، استواری مییافت.4 در ادامه از درون همین جمع نهضت خداپرستان سوسیالیست متولد شد. البته باید تأکید کرد که تولد نهضت خداپرستان سوسیالیست و شکلگیری و اوج یافتن فعالیتهای فکری ـ سیاسی و تشکیلاتی نخشب و یارانش، ذیل تحولات اجتماعی ـ سیاسی پس از شهریور 1320 محقق گردید.5 نخشب در همین زمان در کنار آشنایی بیشتر با فعالیتهای سیاسی گروههای گوناگون، بهویژه تکاپوی پیروان حزب توده، به ستیز با رژیم پهلوی تمایل پیدا کرد.
گفته میشود که نخشب در سال 1322 وارد حزب توده شده و به عضویت سازمان جوانان آن درآمده و در سال 1324 از این حزب کنارهگیری کرده است، اما این گزارش نادرست است؛ چرا که شواهد بسیاری وجود دارد که نشان میدهد نخشب در گذر سالهای 1321 تا 1324 با همکاری افرادی همچون حسین راضی، کاظم سامی و جلالالدین آشتیانی، که متمایل به خردگرایی غربی، تجدد و سوسیالیسم بودند، به برپایی هسته نخستین «نهضت خداپرستان سوسیالیست» و کوشش برای گسترش آن دست زد و یکی از نیرومندترین انگیزههای وی در این راه، رویارویی با فعالیتهای حزب توده ایران بوده است. از طرفی رشد جریانهای مذهبی که به دنبال اصلاحگری بودند در مقابل فعالیتهای غیردینی حزب توده و نظرات کسروی و از طرفی هم فعالیتهای مذهبیون انقلابی ذیل عنوان فدائیان اسلام، نخشب و نهضت خداپرستان را در موقعیتی قرار میداد تا ضمن همسویی با برخی جریانهای مذهبی از جمله انجمن اسلامی دانشجویان و کانون نشر حقایق اسلامی، به غیریتسازی با فعالیتهای مذهبیون انقلابی و ماتریالیستمحوریِ حزب توده بپردازد.6
بنمایههای آرایِ فلسفی و سیاسی محمد نخشب
اندیشه سیاسی و نگرش فلسفی محمد نخشب را باید در مبارزه با فقر و محرومیت مسلمانان، ضرورت مبارزه با ظلم و ستم و تلاش برای برقراری عدالت اجتماعی، تساوی، اخلاق، مسئولیت افراد برای رفع ظلم و ستم و تغییر سرنوشت جست. تأکید بر عدالت اجتماعی، برابری و سوسیالیسم، ترویج باورهای دینی و ملی از بنمایههای اصلی نگرش فلسفی و سیاسی نخشب بهشمار میآید. نخشب، که دارای باورهای دینی و گرایشهای ایدئولوژیک بود، در آرای سیاسی خود ضمن تأکید بر مفهوم «عدالت و برابری» به عنوان یک پایه مهم در جامعه، آن را با دموکراسی یکسان میدانست و بر این باور بود که این دو همزمان با هم قابل دستیابی هستند.7 در واقع وی با تأمل در اندیشههای فلسفی و اجتماعی غرب و گزینش بخشهایی از آنها که با باورهای پالایشیافته بومی، همجوشی بیشتری داشتند بر آن شد تا به نیازهای برابریخواهانه جامعه ایرانی پاسخی شایسته دهد.
نخشب در همین زمان با مطالعه آثار کسانی چون کانت، دکارت، روسو و هگل و نیز تأثیرپذیری از آموزشهای جلالالدین آشتیانی در زمینه فلسفه، شیوه تفکری را پی نهاد که بنیاد آن با نگرش رسمی آن روزگار دیگرگون بود. حبیبالله پیمان دراینباره گفته است: «نخشب پس از اقبال، نخستین اندیشمندی بود که مردم را به بازگشت به خویش و به جنبش درآوردن نیروهای خفته خرد و اندیشه بازخواند».8 گروهها و سازمانهای سیاسی زمان او و پس از آن که با پشتوانه اندیشههای وی فعالیت میکردند، نمود اندیشه سهگانه او، یعنی خداپرستی، سوسیالیسم و آزادی، را به نمایش میگذاشتند.
ملیگرایی و حزب مردم ایران
در نیمه دوم دهه 1320 و بهطور دقیق در سال 1326 با اوج گرفتن جنبش مردم ایران به رهبری محمد مصدق و فعالیت چشمگیر سازمانها و گروههای ملی، نهضت خداپرستان سوسیالیست، که به این خیزش مردمی گرایش بسیار داشت و از آن پشتیبانی میکرد، با یک آشفتگی درونی سرنوشتساز روبهرو شد.9 خداپرستان سوسیالیست به دلیل اختلافنظر در راهبرد تشکیلاتی به دو گروه تقسیم شدند. نخشب و حامیان وی به فعالیتهای عینی و سخت سیاست توجه جدی داشتند و پس از جدایی با همان نام سابق، فعالیت آشکار خود را آغاز کردند؛ همچنین روزنامهای را به نام «صبح امید» به راه انداختند و در جریانها و حوادث سیاسی بعدی نقشآفرینی کردند. فعالیت در کنار روحانیانی مانند آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی و آیتالله سیدمحمود طالقانی و برپایی نخستین گردهمایی مردمی در دشمنی با اسرائیل و پشتیبانی از اعراب، پیریزی «سازمان نظارت بر انتخابات» و حمایت از آرای جبهه ملی در آستانه همهپرسی مجلس شانزدهم در سال 1328 از مهمترین فعالیتهای علنی و آشکار نخشب و یارانش در این سالها بود.10
محمد نخشب و دوستانش در ادامه همین فعالیتها و به منظور پراکندن و گسترش باورهایشان (سوسیالیسم بر پایه خداپرستی) در جامعه ائتلاف و پیوستن به یک حزب نیرومند را ضروری دانستند؛ به همین سبب در سال 1329 پیشنهاد همکاری و پیوستن به حزب ایران مطرح شد. گفتوگوها میان سران هر دو گروه انجام شد و اعضای نهضت در اردیبهشتماه 1330 به حزب ایران پیوستند. نخشب و یارانش در پی پیوستن به حزب ایران، همه نیروی خود را برای پیشبرد روند ملی شدن صنعت نفت بهکار گرفتند و در خیزش مردمی 30 تیر 1331 در کنار جبهه ملی به مقاومت روی آوردند، اما پس از مدتی حزب ایران، که دارای گرایشهای سوسیالیستی میانهرو آن هم نه بر پایه خداپرستی، بلکه مبنای مردمگرایی و میهنپرستی بود، با اعضای نهضت دچار اختلاف شد و از پیشرفت و گسترش کار گروه کوچک خداپرستان سوسیالیست احساس هراس و نگرانی کرد. کمکم دستهای از رهبران حزب، گروهی را برای رویارویی با گروه نخشب سازماندهی کردند. سرانجام این رویارویی جدایی خداپرستان سوسیالیست از حزب ایران در سال بهمن 1331 بود. 11
خداپرستان سوسیالیست با جدایی از حزب ایران، بهسرعت با برپایی «جمعیت آزادی مردم ایران» و با همکاری چهرههای نامآشنایی همچون علی شریعتی، کاظم سامی، نظامالدین قهاری و برادران حکیمی به فعالیت خود ادامه دادند. در بحبوحه کودتای 28 مرداد نیز از جنبش مردم ایران حمایت کردند و حتی خواهان برپایی جمهوری و برچیده شدن دستگاه پادشاهی پهلوی شدند.12
دوران پساکودتای 28 مرداد؛ فصلی تازه
پس از کودتای 28 مرداد 1332، «جمعیت» تبدیل به «حزب مردم ایران» شد، اما ماندگاری کودتاگران و برپایی ساواک، آرامآرام حزب مردم ایران را به ناتوانی دچار کرد. نخشب در سال 1337 از سوی سازمان برنامه برای گذراندن یک دوره کارآموزی به آمریکا عزیمت کرد. این رخداد فصل نوینی را در زندگانی نخشب گشود. او در آمریکا، شاخهای از حزب مردم ایران را پی نهاد؛ سپس در روند تحولات سیاسی ـ اجتماعی آن سالها به جبهه ملی دوم و سوم پیوست. در این دوران فعالیت سیاسی نخشب بسیار محدود شد. سرانجام وی پس از یک دوره طولانی فعالیت در عرصه اندیشه و مقاومت در 18 شهریور 1355 در نیویورک درگذشت.