آیتالله در فارس نیز به حمایت از نهضت اسلامی ادامه داد تا جایی که ساواک فارس از اداره کل سوم تقاضای تبعید او را به گنبد کاووس مینماید و پیرو این درخواست مدنی در مرداد همان سال به همراه مأموران ساواک به گنبد کاووس اعزام میشود. گنبد کاووس آخرین تبعیدگاه آیتالله مدنی نبود، بلکه به دلیل فعالیتهای سیاسی در مسجد جامع شهر گنبد در سال 1357ش بار دیگر توسط ساواک به بندر کنگان، اندکی بعد به مهاباد و سرانجام به تهران تبعید میشود
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ سیداسدالله مدنی در سال 1293ش در دهخوارقان (آذرشهر) تبریز دیده به جهان گشود. پدر ایشان، محرم آقا میرعلی در بازارچه آذرشهر، شغل بزازی داشت. شهید مدنی در چهارسالگی، مادر و در شانزدهسالگی، پدر خود را از دست داد و دوران کودکی را با رنج و زحمت و سختی به پایان رساند. در سنین جوانی، برای کسب علوم دینی به حوزه علمیه قم عزیمت کرد و پس از گذراندن مراحل مقدماتی، به قصد تکمیل تحصیلات عالی خویش به نجف اشرف مراجعت نمود. آیتالله مدنی در حوزه علمیه نجف نزد اساتید بزرگی همچون آیتالله سیدعبدالهادی شیرازی، آیتالله حکیم و آیتالله خوئی پرورش یافت و پس از مدتی به عنوان یکی از اساتید برجسته نجف مطرح شد. اندک زمانی بعد نیز از سوی مراجع بزرگی همچون آیتالله حکیم، آیتالله حجت کوهکمری و آیتالله خوانساری اجازه اجتهاد دریافت کرد.
از مبارزه با بهائیت تا کسرویستیزی
آیتالله از جمله عالمان مبارزی است که مبارزه سیاسی و اجتماعی خود را از همان دوران جوانی آغاز نمود و در اولین فعالیتهای خود به ستیز با بهائیت به عنوان ابزار تفرقه و انحراف در منطقه آذرشهر پرداخت.[1] اگرچه پیشینه نفوذ بهائیان در ایران به دوره پهلوی اول بازمیگشت اما در حکومت محمدرضا پهلوی به اوج خود رسید. با روی کار آمدن حسنعلی منصور برای نخستین بار پای بهائیان به کابینه وزیران ایران بازگردید، اما پیوند بهائیت با رژیم پهلوی خصوصا پس از کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش به اوج خود رسید و در دو دهه آخر سلطنت محمدرضا پهلوی، آنان به بالاترین مقامات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی ایران دست یافتند.[2]
این فعالیتهای گسترده حساسیت نیروهای مذهبی را برانگیخت و علمای اسلام مانند آیتالله مدنی از رشد و فعالیت این فرقه احساس خطر کردند و به مبارزه علیه آن پرداختند. کانون اصلی فعالیتهای ایشان در استان آذربایجان شرقی متمرکز بود؛ چرا که سرمایهداران بهائی بهتدریج بر بخشهای مهمی از شهر تبریز از جمله کارخانههای برق مسلط شده بودند. در چنین شرایطی، آیتالله مدنی با سخنرانیهای روشنگرانه، مردم را علیه طرفداران و تبلیغکنندگان مرام بهائیت بسیج کرد و با تحریم مصرف برق آن و خرید و فروش با این فرقه، جو مبارزات ضد بهائیت را تشدید نمود. بر اثر این اقدامات سرانجام بهائیان از شهر مذهبی آذرشهر اخراج شدند.[3] در این هنگام، حوادث پیشآمده از طرف شهربانی وقت پیگیری گردید و مدنی به عنوان تنها عامل تحریکات ضد بهائی شناخته شد و در نتیجه او را به همدان تبعید کردند.
آیتالله مدنی دوباره در سال 1331 به آذرشهر بازگشت و این بار علیه مرکز فساد در این شهر (کارخانه ساخت مشروبات الکلی) اقدام نمود و در یک حرکت انقلابی، نمازگزاران عید فطر را پس از نماز، در یک راهپیمایی به سوی آن هدایت کرد و کارخانه را به تعطیلی کشانید. نتیجه آن بود که باز از آذرشهر تبعید شد و به نجف اشرف بازگشت.[4] در زمان اقامت در نجف، با فدائیان اسلام آشنا شد و از مبارزه این گروه علیه دیدگاههای احمد کسروی حمایت نمود تا جایی که هنگامی که دانست نواب صفوی برای مبارزه با کسروی به حمایت مالی نیاز دارد، اندوخته هزینه ازدواجش را برای تهیه اسلحه به نواب صفوی داد.[5]
همگامی با نهضت امام خمینی(ره)
فعالیتهای مبارزهطلبانه آیتالله مدنی علیه سیاستها و اقدامات حکومت پهلوی در دهه 1340ش که فضای سیاسی و اجتماعی ایران آکنده از رویدادها و تحولات متأثر از برنامههای اصلاحات آمریکایی شاه بود، نیز تداوم یافت. در نیمه دوم سال 1341ش با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در مجلس، که در آن سوگند به قرآن و برخی دیگر از اصول قانون اساسی مشروطیت نادیده گرفته شده بود، موجی از مخالفت و اعتراض گسترده علما و مراجع کشور را فراگرفت. آیتالله مدنی نیز همگام با حرکت منسجم علما و در اعتراض به این اقدام دولت، در سخنرانی خود در مسجد جامع شهر همدان، مردم را به حمایت از علمای مبارز فراخواند.[6]
شهید آیتالله سیداسدالله مدنی
در یکی از منابرِ خویش در شهر همدان
صحنه سیاسی دیگری که نقشآفرینی آیتالله مدنی را به نمایش گذاشت با حمله نیروهای نظامی رژیم پهلوی در روز 2 فروردین سال 1342ش به مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز رقم خورد که سبب خشم و انزجار مردم و علما در سراسر کشور گردید. در همین زمان، آیتالله مدنی از جمله نخستین کسانی بود که با تعطیلی کلاسهای درس خود در نجف، صدور اعلامیه و تشکیل مجالس سخنرانی در حوزه علمیه نجف به حمایت از نهضت اسلامی ایران پرداخت.[7]
بعد از قیام 15 خرداد و تبعید امام، آیتالله مدنی به مبارزات خود شدت بخشید، او در فرصتهای مختلف، با طرح مرجعیت حضرت امام و با سخنرانیهای انقلابی و افشاگرانه، مردم را به هوشیاری دعوت مینمود. وی با هماهنگی روحانیون سرشناس همدان، نیز اقداماتی به منظور رفع توقیف روحانیون بازداشتی به عمل آورد. رژیم که با گسترش نفوذ آیتالله مدنی در میان مردم، به عنوان یکی از سرسختترین طرفداران امام خمینی، روبهرو بود، در سال 1346ش آیتالله مدنی را ممنوعالمنبرکرد.[8] بااینحال، وی به فعالیتهای مبارزاتی خود ادامه داد. ساواک که از نفوذ آیتالله مدنی در میان مردم همدان به طور کامل آگاه بود و آن را خطری بزرگ محسوب میکرد، در مهرماه سال 1354ش وی را بازداشت و به نورآباد ممسنی در استان فارس تبعید نمود.[9]
آیتالله در فارس نیز به حمایت از نهضت اسلامی ادامه داد تا جایی که ساواک فارس از اداره کل سوم تقاضا کرد او را به گنبد کاووس تبعید کنند و پیرو این درخواست مدنی در مرداد همان سال همراه مأموران ساواک به گنبد کاووس اعزام شد. گنبد کاووس آخرین تبعیدگاه آیتالله مدنی نبود، بلکه به دلیل فعالیتهای سیاسی در مسجد جامع شهر گنبد در سال 1357ش بار دیگر توسط ساواک به بندر کنگان، اندکی بعد به مهاباد و سرانجام به تهران تبعید شد. نکته دارای اهمیت این است که وی در تمامی سالهای تبعید پرچم مبارزه را زمین نگذاشت و در تمامی این شهرها در صف مقدم مبارزه و در کنار امام خمینی قدم برمیداشت و در پیروزی انقلاب اسلامی 1357ش نقش مؤثری بازی کرد.
فعالیتهای سیاسی بعد از انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی فصل دیگری از مبارزات آیتالله مدنی اما این بار برای پاسداشت نظام اسلامی آغاز شد. اندکی بعد از انقلاب وی به فرمان امام خمینی وارد تبریز شد. تبریز به عنوان یکی از کانونهای اصلی مبارزه علیه رژیم پهلوی در روزهای بعد از انقلاب نیز صحنه حوادث بسیاری بود. مقارن با ورود آیتالله مدنی، تلاشهای گستردهای از سوی عناصر ضد انقلاب بهویژه حزب خلق مسلمان برای ایجاد اختلاف در صفوف مبارزان و انقلابیون آغاز گردید. هدف عمده نیروهای ضد انقلاب در تبریز رو در رو قرار دادن دو عالم مبارز و حامی امام(ره) یعنی آیتالله قاضی طباطبائی و آیتالله مدنی بود که البته توطئه مذکور به واسطه درایت و آگاهی سیاسی این دو عالم مبارز با شکست مواجه شد.
شهید آیتالله سیداسدالله مدنی در کنار شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی (تبریز؛ سال 1358)
در ادامه و با تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی در مردادماه 1358ش آیتالله مدنی از طرف مردم همدان به نمایندگی در این مجلس انتخاب و به دستور امام با اختیارات کامل به امامت جمعه این شهر منصوب شد.[10] او راهی همدان شد، اما با شهادت آیتالله قاضیطباطبایی ــ امام جمعه و نماینده امام در تبریز ــ در آبان سال 1358ش به دست گروهک فرقان، مدنی با حکم امام به امامت جمعه تبریز منصوب شد.[11] امامت جمعه وی با مخالفت اعضای حزب جمهوریخواه خلق مسلمان روبهرو شد و آنها برای ممانعت از فعالیت آیتالله مدنی چندین مرتبه جایگاه نماز جمعه تبریز را به آتش کشیدند.[12]
شهید آیتالله سیداسدالله مدنی در راهپیمایی تاریخی مردم تبریز علیه حزب خلق مسلمان
با شروع جنگ تحمیلی، آیتالله مدنی در جهت تقویت روحیه رزمندگان اسلام تلاش بسیاری کرد؛ برای مثال وی با پوشیدن لباس رزم و شرکت در جبهههای نبرد، حضور در کنار نیروهای ایرانی و شرکت در مجالس دعا و نیایش به حمایت از آنها میپرداخت.
شهید آیتالله سیداسدالله مدنی در بازدید از جبهههای جنگ (سال 1359)
فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی
فعالیتهای مبارزاتی آیتالله مدنی تنها به عرصه مبارزه سیاسی محدود نبود، بلکه ایشان در تمامی مراحل مبارزه، چه در دوران قبل از انقلاب اسلامی و چه پس از پیروزی انقلاب، به خدمترسانی به مردم نیز توجه خاصی داشت و در این زمینه نیز فعال بود. تأسیس مهدیه، احداث درمانگاه و راهاندازی صندوق قرضالحسنه در همدان، ساخت حمام، حسینیه، مسجد و مدرسه، کتابخانه و صندوق قرضالحسنه در روستای مرادبیگ (همدان)، راهاندازی صندوق قرضالحسنه در قصر شیرین، احداث تعدادی خانه در یکی از روستاهای بویینزهرا و ساخت مسجد در نورآباد ممسنی از جمله خدمات اجتماعی است که در کارنامه آیتالله مدنی به ثبت رسیده است.
آیتالله سیداسدالله مدنی در روز ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ش پس از پایان مراسم نماز جمعه در تبریز توسط سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید و نام وی به عنوان دومین شهید محراب تبریز در تاریخ جاودانه گردید. پیکر شهید آیتالله مدنی در حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
[4] . مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، یاران امام به روایت اسناد ساواک (شهید آیتالله سیداسدالله مدنی)، ج 4، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377.
[5] . آرشیو مرکز انقلاب اسلامی، مصاحبه با محمدمهدی عبدخدایی، 12/ 8/ 1373.
[6] . یاران امام به روایت اسناد ساواک (شهید آیتالله سیداسدالله مدنی)، همان، ص 18.