مردم و علمای اراک به قم آمدند و از آیتالله حائری درخواست کردند ایشان را برای اداره امور دینی و تأسیس حوزه علمیه ارک اعزام نمایند، اما آیتالله حائری در پاسخ فرمودند: من میخواهم او را آقای دنیا بکنم، شما میخواهید او را آقای اراک کنید!
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ آیتالله گلپایگانی در روز دوشنبه 8 ذیالقعده 1316ق در روستای گوگو از توابع گلپایگان دیده به جهان گشود. تولد او پدر را بسیار شادمان کرد از آن رو که پدر 64 ساله بود و هنوز فرزند پسری نداشت. نکته جالب اینجاست که پدر آیتالله گلپایگانی برای داشتن پسر به مشهد مقدس سفر میکند و از امام رضا میخواهد که به او پسری دهد تا به عنوان باقیات و صالحات برایش بماند. از قضا تولدش با تولد امام رضا(ع) در یک روز اتفاق میافتد و پدر به همین واسطه نام او را محمدرضا انتخاب میکند.[1]
آیتالله محمدرضا گلپایگانی هنوز به دهسالگی نرسیده است که هم پدر و هم مادر خود را از دست میدهد. پس از سپری کردن دوران کودکی و گذراندن تحصیلات مکتبی، شور و شوق فراگیری علوم اسلامی در او بهوجود میآید و بدون فوت وقت نزد یکی از علمای محلی با نام آیتالله محمدتقی گوگدی به خواندن کتاب «نصابالصبیان» مشغول میشود. پس از مدتی محمدرضا، که عزم و اراده تحصیل علوم دینی دارد، راهی گلپایگان میشود و نزد علمای این شهر به فراگیری دانش و علوم اسلامی میپردازد.[2]
دوران جوانی آیتالله
بعد از گذشت چند سال، ایشان راهی خوانسار میشود و قریب یک سال در آنجا توقف میکند و به تکمیل مبانی علمی خود مشغول میشود. بیشتر وقت ایشان در خوانسار به بهرهگیری علوم دینی نزد سیدمحمدحسن خوانساری میگذرد و یادگیری علوم دینی در خوانسار نیز علاقه ایشان برای فراگیری علوم دینی را جوابگو نیست. در نتیجه در نوزدهسالگی راهی اراک میشود تا از حضور آیتالله حائری بهره ببرد. با نقل مکان کردن آیتالله حائری به قم ایشان نیز همراه استاد در 24 سالگی به قم مهاجرت میکند و در آنجا سکنی میگزیند. استاد نیز که هوش سرشار و علاقه وافر محمدرضا را مشاهده میکند او را از نزدیکان خویش قرار میدهد و توجه ویژهای به ایشان میکند.[3]
جالب توجه است که مردم و علمای اراک به قم میآیند و از آیتالله حائری میخواهند آیتالله گلپایگانی را برای اداره امور دینی و تأسیس حوزه علمیه اراک اعزام نماید. آیتالله حائری در پاسخ میفرمایند من میخواهم آیتالله گلپایگانی را آقای دنیا بکنم، شما میخواهید او را آقای اراک کنید. بدینترتیب ایشان اجازه رفتن آیتالله گلپایگانی را نمیدهند. کوشش در امر تحصیل علوم دینی و شدت علاقه استاد به او باعث شده بود آیتالله حائری، ایشان را جزء اصحاب استفتاء قرار دهند و در عین حال تصحیح کتاب «صلوه» خود را به ایشان و آیتالله اراکی محول کنند. ایشان همچنین به تأکید استاد خود بعد از مهاجرت علما و زعمای حوزه علمیه نجف به قم، که هشت ماه به طول انجامید، در درس حضرات آیتالله میرزای نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی حاضر شده و مدتها از حضور آنها در قم بهره برده است. این مرجع عالیقدر و بزرگوار همچنین از محضر محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی نیز، که برای مدت شش ماه به قم مهاجرت کرده و در مدرسه فیضیه مشغول تدریس بودند، استفاده بردند و مراتب و درجات علمی خود را ارتقا بخشیدند.[4]
پس از این دوره، ایشان خود به مدت سه ماه به نجف مهاجرت کردند و از حضور استادانی چون شیخ محمدحسین غروی اصفهانی بهره بردند و از درس ایشان در تعالی و تکامل فقاهت و اجتهاد استفاده نمودند. آیتالله گلپایگانی در مدت حضور در نجف مورد علاقه استادان نجف قرار گرفتند و دیدگان همه را به طرف خویش جلب کردند. تسلط ایشان به علوم فقهی به حدی بود که در مدت حضور ایشان در نجف، آیتالله اصفهانی به مرحوم حاج میرزا بروجردی فرموده بودند: این آقا از نوابغ فقه است و از ایشان خواسته بودند که در «وسیلهالنجاه» نظر اندازند و مواردی که نیاز به اصلاح دارد به سید تذکر دهند. چنین برداشتی از آیتالله گلپایگانی، آن هم از سوی یکی از مراجع دینی عالیقدر، نشاندهنده مرتبه علمی ایشان بود.[5]
آیتالله العظمی حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی، آیتالله حاج میرزا مهدی بروجردی و آیتالله العظمی سیدصدرالدین صدر
اساتید همدوره
همچنین اگر بخواهیم از استادان نامدار حوزه که همدوره آیتالله گلپایگانی بودند نام ببریم میتوان به مرحوم آیتالله سیدحسن فرید محسنی اراکی و مرحوم شیخ احمد وافی یزدی اشاره کنیم. علاوه بر این، در مورد کسانی که بر اجتهاد ایشان صحه گذاشتند میتوان به آیتالله حاج شیخ عبدالکریم یزدی و آیتالله شیخ عباس قمی اشاره کرد که هر دو ایشان بر مجتهد بودن ایشان صحه گذاشتند و آن را تأیید کردند.[6]
اما رسیدن به این مرتبه علمی به راحتی میسر نبود. در واقع برای پیشرفت و فراگیری علوم دینی به در پیش گرفتن شیوه زیست خاصی نیاز بود. خود ایشان در جایی فرمودند: من در ابتدای تحصیل یک لحاف داشتم که نیمه آن را زیر خود و نیمه دیگر را روی خود میانداختم. عشق و علاقه ایشان به علوم دینی به حدی بود که در روزگار بیماری نیز تلاش میکردند از محضر استادان حوزه بهره ببرند و درس آیتالله حائری را از دست نمیدادند. همین پشتکار و جدیت و عزم راسخ بود که باعث شد در عصر مراجع بزرگی همچون آیتالله حائری ایشان یکی از برترین مدرسان سطوح عالیه و درس خارج فقه بهشمار آیند و نظر بسیاری از طلاب و علمای دینی را به خود جلب کنند. همچنین در دوره مرحوم آیتالله بروجردی نیز حوزه درس ایشان از بهترین و پررونقترین حوزههای درس خارج فقه بود و بسیاری از علما و پژوهشگران علوم دینی در طول همین مدت از محضر این مرجع عالیقدر بهره بردند. ایشان در هفتاد سال فقهات و تدریس علوم دینی روح فقاهت را در کالبد شاگردان بسیاری دمیدند و تربیت بسیاری از علمای دینی را بر عهده گرفتند.[7]
آیتالله العظمی حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی در دوران میانسالی
شاگردان برجسته سیاسی و علمی
ثمره این مجاهدت تربیت شاگردانی بود که بعدا در تحولات انقلابی در ایران تأثیرگذار بودند و هر یک در پیروزی انقلاب اسلامی نقش بهسزایی داشتند. از جمله این شاگردان میتوان به استاد شهید مرتضی مطهری، سیدمحمد حسینی بهشتی، شهید دکتر محمد مفتح، اکبر هاشمی رفسنجانی و محسن قرائتی اشاره کرد. مهمتر از آن این است که برخی از شاگردان ایشان همچون آیتالله ناصر مکارم شیرازی و حسن حسنزاده آملی توانستند به مرتبه مرجعیت برسند و نتیجه سالها تدریس و ممارست ایشان در کار را به نتیجه مطلوب رسانند.
آثار و تألیفات
در مورد آثار آیتالله گلپایگانی باید گفت که در مجموع آثار ایشان به چند دسته تقسیم میشود: دسته اول شامل کتابها و رسالههایی است که خود ایشان آنها را نگاشتهاند؛ دسته دوم شامل آثاری است که با نظارت ایشان و به وسیله شاگردان آیتالله نگاشته شده است؛ دسته سوم شامل تقریرات درسهای ایشان است که به وسیله برخی از علما و فضلا نوشته شده است. از جمله این آثار میتوان به «حاشیه بر عروهالوثقی» اشاره کرد که هنگامی که به حوزه نجف رسید بسیاری از علما خواستار نسخههای بیشتری از آن شدند؛ همچنین میتوان «حاشیه بر وسیلهالنجاه» را نام برد که یک بار در ایران و چندین بار در لبنان به چاپ رسید.[8]
از کتابهای دیگر میتوان به «رساله صلواهالجمعه» اشاره کرد که درباره نماز جمعه و عیدهای مختلف بود و همراه با حاشیه به چاپ رسیده است. کتاب دیگر ایشان که مورد توجه بسیار قرار گرفت «مسائل الحج» بود که هنگام تدریس بحث حج، به قلم شخص ایشان نگاشته شده بود. در نهایت میتوان به «افاضه العوائد» اشاره کرد که بیانگر آرای اصولی ایشان است. در این میان، کتبی نیز بودند همچون کتاب «الطهارت» و کتاب «الحدود» و «تقریرات درس فقه آیتالله حائری» که به چاپ نرسیدند. در پایان باید به توضیحالمسائل ایشان اشاره کرد که بیش از هشتاد بار به چاپ رسیده و به زبانهای اردو، چینی، ترکی، لاتین و آذری ترجمه شده و برای استفاده عموم در دسترس قرار گرفته است.[9]
اهتمام به قرائت قرآن
یکی از ویژگیهای آیتالله گلپایگانی که بر آن تأکید بسیار داشتند اهتمام به قرائت قرآن بود. ایشان خود به قرائت قرآن بسیار مقیّد بودند و هنگام صبح و در پایان شب تلاوت آیاتی چند از قرآن کریم جزء برنامههای اصلی ایشان بود که ترک نمیشد. در واقع ایشان روزشان را با تلاوت قرآن آغاز میکردند و شب را نیز با همین کار به پایان میرساندند تا بیداری و خواب خود را با قرآن درآمیزند. همچنین هیچگاه مطالعه و رسیدگی به کارهای روزمره باعث نمیشد ایشان قرائت قرآن را ترک کنند و به اطرافیان خود که قصد حضور داشتند با صراحت تمام اعلام میکردند که میخواهم قرآن بخوانم. ایشان این برنامه خود را که از دوران کودکی آغاز کرده بودند در دوران جوانی و تا سالهای آخر عمر خود ادامه دادند و وقفهای در آن ایجاد نکردند. به واسطه تکرار تلاوت قرآن، ایشان بسیاری از آیات و سورههای قرآن را حفظ بودند و در موارد گوناگون حتی مطالبی که جنبه عرفی و عمومی داشت به ذکر آیههای قرآن میپرداختند.[10]
دوران انقلاب
آیتالله گلپایگانی در دوران انقلاب نیز و حتی پیش از آن از نهضت امام خمینی حمایت همهجانبه به عمل آوردند و در این راه با محرومیتها و محدودیتهای بسیاری روبهرو شدند. این حمایت در دوران بعد از انقلاب نیز ادامه پیدا کرد و روابط ایشان با امام و انقلاب بسیار حسنه بود. ایشان در نهایت در شامگاه 18 آذرماه سال 1372 در 96 سالگی دار فانی را وداع گفتند و میراث گرانبهایی از علوم دینی را برای دیگران به جا گذاشتند.[11]
حضور امام خمینی در بیت آیتالله العظمی گلپایگانی برای تسلیت گفتن به ایشان به مناسبت درگذشت حجتالاسلام والمسلمین سیدمهدی گلپایگانی (قم؛ اسفند 1357)