پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ به دنبال اصلاحات ارضی که قرار بود روستانشینان رعیت را صاحب زمین سازد و در نتیجه کار آنان نیاز کشور به محصولات کشاورزی از جمله گندم کاهش پیدا و به صفر برسد، صاحبان جدید زمین به دلیل نداشتن وسایل کار به شهرها سرازیر شده و علاوه بر رشد حاشیه شهرها بیکاری نیز گسترش یافت. البته این تنها کشاورزان متأثر از «اصلاحات ارضی» نبودند که بر اثر سیاستهای پهلوی بیکاری را تجربه میکردند بلکه نخبگان نیز چنین بودند؛ برنامه نوسازی شاه بخش بزرگی از طبقات متوسط را غربیمآب کرده بود. با همکاری دولت ایالات متحده (و سایر کشورهای غربی، بهویژه فرانسه)، دهها هزار ایرانی در دانشگاههای غربی تحصیل و روشهای مدرن علمی، نظامی و بازرگانی را در خارجه آموخته بودند. آنان در ایران به موقعیتهایی که متناسب با انتظاراتشان باشد دست نیافته و بسیاری از آنان بیکار بودند، و بسیاری دیگر مجبور بودند مشاغلی را بپذیرند که پایینتر از سطح معلوماتشان بود. اسناد لانه جاسوسی به خوبی بیکاری روزافزون در دوره پهلوی را روایت و آن را به تصویر میکشد:
«ایران علیرغم بزرگترین رشد و توسعه اقتصاد خود، با بیکاری روزافزون روبهروست. در شهرها، که افراد از مناطق روستایی برای یافتن کار به آنها هجوم میآورند، میزان بیکاری به 12درصد نیروی کار بالغ میشود. در اثر توسعه اقتصاد٬ تواناییهای عدهای برای تحرک اجتماعی رو به افزایش است، ولی هیچ نشانی از کمتر شدن شکاف میان طبقه ثروتمند و فقیر به چشم نمیخورد. ایران ضرورتا به خاطر تولید ناخالص ملی سرانه آن (در حدود 400 دلار در سال) باید هنوز در جرگه کشورهای توسعهنیافته درنظر گرفته شود».
[1]