من به واسطه اینکه اصرار کردند، وارد عدلیه شده اداره تنقیح لوایح را به من و دو نفر دیگر واگذار کردند. من مشغول ترجمه قوانین عدلیه از عثمانی شدم. دو رفیقم، که یکی منصورالسلطنه و جوان باهوشی است، از فرانسه ترجمه میکردند. اساس قانون عدلیه که اکنون معمول است و تطبیق آن با شرع، اول از من شروع شده است...
گفتیم که سالهای نخستین پس از سقوط محمدعلی شاه، اوج رونق کار زنجانی بود و یکی از اشتغالات او در این زمان، کار در عدلیه مشروطه بود. خود مینویسد:
من به واسطه اینکه اصرار کردند، وارد عدلیه شده اداره تنقیح لوایح را به من و دو نفر دیگر واگذار کردند. من مشغول ترجمه قوانین عدلیه از عثمانی شدم. دو رفیقم، که یکی منصورالسلطنه و جوان باهوشی است، از فرانسه ترجمه میکردند. اساس قانون عدلیه که اکنون معمول است و تطبیق آن با شرع، اول از من شروع شده است. 1 چنانکه میبینیم، زنجانی، از دوران مسئولیت خویش در عدلیه مشروطه، با افتخار یاد میکند. اما داوری دیگران ـ حتی بسیاری از مشروطه خواهان ـ نسبت به عدلیه و کارکنان آن در این برهه، چندان مثبت نیست. 2 نمونهای از این داوری منفی را میتوان در کلام ناظمالاسلام کرمانی، از فعالان و پیشگامان مشروطه، دید. وی در ذیل شرح حال سید محمدمهدی طباطبایی (برادرزاده سید محمد طباطبایی پیشوای مشروطه)، ضمن گزارشی از مبارزات مستمرّ سید محمدمهدی در مشروطه اول، مینویسد: جنابش در همه مجالس حاضر و ناظر بود. تا اینکه امرْ منقلب، خواصْ خانهنشین، جوانانِ غیر مجرَّب روی کار آمدند و آنچه که مقصود از مشروطه بود حاصل نشد، بلکه بر عکس نتیجه داد. وکلا در عوض خدمت به موکلین خود، مشغول نزاع مسلکی و جنگ انقلاب و اعتدال... وزرا درخیال جمع مال و اندوخته... عموم رعیت در صدمه و اذیت، مالیات بر همه چیز حتی سفیدی نمک و سیاهی ذغال بسته بلکه افزوده، رؤسای روحانی را خانهنشین، احکامشان را پشت گوش انداخته، صریح گفتند و نوشتند تفکیک قوای روحانی از قوای جسمانی. مرحوم آقای بهبهانی را در ازای آن همه صدمه و اذیت که در طریق مشروطیت متحمل شد مقتول نمودند. آقای طباطبایی را در خانه خود نشاندند و پیغام دادند که اگر مداخله در امور کنید مثل آقای بهبهانی خواهیدشد. اما عدالتخانه، چه عدلیه و چه اشخاص و چه اعضا؟!... ناظمالاسلام، سپس به عنوان «جمله معترضه»، از قول «یکی از موثقین» چنین میآورد که: «روزی رئیس اداره جهانیان، ارباب بهرام که از تجار بزرگ طایفه زردشتی و شخص عاقل بزرگی است در عدلیه بود. رو کرد به یکی از سادات و گفت: مشروطه مانند اسلام شد. چه جدّ شما زحماتی در اسلام کشید ولی نفعش را بنی امیه بردند و اولادش را کشتند. حالا زحمات مشروطه را آقایان علما و طلاب و سادات کشیدند، نتیجه را این جوانان بیاطلاع و غیر مجرّب میبرند و مؤسسین را هم میکشند...»!. 3 زمام امر عدلیه، این زمان، در دست دمکراتها قرار داشت. پس از فتح تهران و استقرار مجدد مشروطیت، عناصر جناح تندرو (که به زودی در قالب «حزب دمکرات» ظاهر شدند) بسیاری از ادارات دولتی، از جمله عدلیه، مالیه و تا حدودی نظمیه را اشغال کردند و اسناد موجود، حتی از تلاش این جناح برای نفوذ در دربار قاجار و بیوت مراجع نجف، حکایت دارد. 4 عمیدالحکماء (عمیدالسلطنه بعدی)، سید عبدالرحیم خلخالی، سید محمد کمرهای، مشیر اکرم، حسین آقا پرویز، میرزا محسنخان، میرزا احمد خان استوار، مختارالملک صبا، مخبر همایون و حبیباللهخان (مفتّش مالیه) از جمله کسانی هستند که تاریخ، نامشان را به عنوان دمکراتهای شاغل در مالیه مشروطه ثبت کرده است. 5 ابوالقاسم محمودزاده، مفتش امنیه، در نامه خود به مستشارالدوله (26 ربیعالاول 1329ق) نمونهای از اِعمال نفوذ و گروه گرایی دمکراتها در دوایر دولتی را به دست داده است. 6 عدلیه مشروطه دوم نیز، همچون مالیه، بلکه شاید بیشتر و آشکارتر، صحنه نفوذ و فعالیت دمکراتها قرار داشت. در یادداشتهای سپهسالار تنکابنی (فاتح تهران و نخستین سر وزیر مشروطه دوم) راجع به آن ایام، میخوانیم که: «دیوانخانه عدلیه... پر از دموکرات بودند». 7 شاهد معاصر دیگر، خاطرنشان میسازد که: «نصف اعظم اعضای عدلیه، دمکرات است... بیشتر [آنها] دمکرات هستند». 8 عدلالملک دادگر (رئیس فراکسیون دمکرات در مجلس سوم، و از عوامل کودتای 1299)، خان باباخان (از خاندان قوامیهای شیراز)، شرفالملک (حاجی آقا حسن حکیم زاده) و رکنالممالک بروجردی، چند تن از دمکراتهای شاغل در عدلیهاند که بعداً در 1330 ق همراه بسیاری از اعضای دمکرات عدلیه (توسط ناصرالملک) اخراج شدند. 9 مهمتر از همه، باید از سید محمدرضا مساوات یاد کرد که معاونت عدلیه را در ابتدای مشروطه دوم بر عهده گرفت؛ همان کسی که فحاشیها و هتاکیهای بیرویّهاش در مشروطه اول (در روزنامه «مساوات») به محمدعلیشاه، چنانکه قبلاً گذشت، از عوامل تشدید بحران در کشور، و شدت و سرعت حرکت شاه به سوی براندازی مشروطیت و انحلال خونین مجلس بود. 10 چنانکه همو، هنگام تحصن علما پیش از مشروطه در حضرت عبدالعظیم علیه السلام بر ضدّ عینالدوله (مشهور به مهاجرت صغری) تصمیم خویش به ترور سیدین (بهبهانی و طباطبایی) را بیپروا با دوستانش در میان گذاشته بود 11 و گویند در صدر مشروطه یک قزاق را نیز به قتل رسانده بود. 12 علاوه بر این، ماسون مآب بود و بر پیشانی روزنامهاش (مساوات) شعار معمول فراماسونها، با همان ترتیب خاص: «آزادی ـ برابری ـ برادری»، نقش بسته بود. 13 در رژیم نوین، که عنوان «مشروطه» و «حکومت قانون» را داشت، قاعدتاً بایستی بر پایه «شایسته سالاری» عمل میشد و بدین منظور ابتدا میبایست یک ارزیابی اصولی و شناسایی دقیق از کارمندان عدلیه صورت گرفته و سپس بر مبنای آن، عناصر امین و کارآمد عدلیه ابقا بلکه مورد تشویق قرار گیرند و عناصر ناشایست (البته پس از تحقیق و محاکمه عادلانه) برکنار شده و جای خود را به افراد شایسته جدید بسپارند، و در قبول عناصر جدید نیز اهلیّت علمی و عملی (و نه بستگیهای حزبی و فامیلی و...) ملاک عمل قرار گیرد. اما در عمل چنین نشد و مساوات و یارانش، در سطحی وسیع دست به اخراج کارکنان عدلیه و جایگزین ساختن هممسلکان خود در آن اداره زدند، و مع الاسف معیار انتصابها نیز نه شایستگی افراد، بلکه وابستگیهای حزبی و گروهی بود، و از همین رو فریاد اعتراض جمع بسیاری از مردم و حتی مشروطهخواهان را برانگیخت. در اعلامیهای که همان دوران بر ضدّ مساوات و همکارانش با عنوان «دادخواهی از وزراء عظام و وکلاء محترم» در تهران منتشر شد خاطر نشان گردید: چرا یک وطن پرست سؤال نمیکند از آقا سید محمدرضا معاون وزارت عدلیه، شما چه خدمتی به مشروطیت کردید که سایرین نکردند، که امروز باید فعّال ما یشاء باشید؟! یعنی هرکس را میخواهید بدون استحقاق وارد عدلیه میکنید و کسانی که سالهای سال به درستی و راستی خدمت کردهاند بدون خیانت و محاکمه خارج میکنید. جز اینکه یک سال قبل روزنامه به اسم روزنامه «مساوات» نوشتید، آن را هم اول خود شما ننوشتید؛ یک هیئتی بود که نوشتند و به اسم مبارک تمام شد. ثانیاً مجاناً به مردم مرحمت نمیفرمودید و در ازای آن، قیمتش را میگرفتید. ثالثاً نتیجه فحشهایی که در آن روزنامه و سایر روزنامههای دیگر نوشتید بهانه به دست اجانب و شاه مخلوع دادید که مجلس مقدس که کعبه آرزوی ایرانیان بود به باد فنا رفت، که هنوز هم گرفتار آن بلیّات هستیم... 14 مساوات به آن عزل و نصبها اکتفا نکرد، بلکه پایش را فراتر نهاده خواستار محاکمه و مجازات علمای بزرگ کشور شد! به روایت تاریخ، وی همراه «جمعی نزد وزیر داخله» رفت «که حکم کنید سید عبدالحسین لاری را طهران بیاورند محاکمه و مجازات شود». وزیر داخله نیز از سر تمسخر، «دستها را به سینه گذاشته، تعظیم طولانی کرده» و به بلوایی در منطقه استراتژیک اردبیل اشاره کرده بود که اعدام یکی از سادات بانفوذ اردبیل (با پافشاری حضرات) در آنجا برپا ساخته و متعاقب آن نیز مشروطه چیان تندرو در تجمع اعتراضآمیز مردم و شاهسونها بمب گذاشته بودند و با این عمل وحشیانه، به آتش خشم ملتْ کبریت زده و موجب حمله نظامی عشایر اطراف به اردبیل، کشتار جمعی از مشروطه خواهان، فرار حاکم و تحصن جمعی از مردم به کنسولگری روسیه شده بودند. وزیر داخله، سپس افزوده بود: «همین رأیی که درباب دارکشیدن سید اردبیلی دادید کافی بود، حاجت به محاکمه و مجازات سید عبدالحسین نیست»! 15 نقش و نفوذ فراماسونری را نیز در جهت دهی عدلیه مشروطه، و عزل و نصب افراد آن، نباید فراموش کرد. 16 ادیبالممالک فراهانی همان سالها خطاب به یکی از هم مسلکان ماسون خود که به وزارت عدلیه رسیده بود، رعایت آموزههای ماسونی: لیبرته (آزادی)، اِگالیته (برابری) و فرهترنیته (برادری) را یادآور میشود. 17 کارنامه دمکراتها در عدلیه، کاستیها و ناراستیهای بسیار دارد. چنانکه، جریان امر در مالیه نیز چنین بود و آنجا هم (چون سایر ادارات) دمکراتها هممسلکان حزبی خویش را (چه بسا بدون شایستگی) در سمتهای مختلف وزارتخانه به کار گمارده بودند. 18 دمکراتها در جمع رؤسای کلانتریها و اعضای نظمیه یپرم نیز حضور داشتند و در توقیف یا آزادی متهمین، «اغراض حزبی» را دخالت میدادند. 19 در خصوص عدلیه باید گفت که، در طول دوران مشروطه دوم (رجب 1327 ق به بعد) بخش عمده شکایات مردم از ادارات دولتی، متوجه عملکرد سوء این وزارتخانه بود، 20 چندانکه این امر در اعلامیه مراجع مشروطه خواه نجف، اعتراض علما و نیز نطق وکلای مجلس و مقامات دولتی بازتاب گسترده داشت و حتی به تشکیل هیئتی در مجلس دوم جهت بررسی شکایات مزبور و استیضاح وکلا از دولت انجامید و نهایتاً عدلیه را برای مدتی در محاق تعطیل برد و آن، خود جنجالهایی تازه از سوی دمکراتها آفرید. فساد عدلیه مشروطه در حدی بود که، مورخان، خاطره نویسان، شاعران، فعالان احزاب، نمایندگان مجلس و حتی دولتمردان رژیم مشروطه را، به رغم تفاوت در مواضع سیاسی، در انتقاد از ضعف و نادرستی عملکرد عدلیه همآوا و همداستان میبینیم. برای نمونه میتوان از محمدمهدی شریف کاشانی و ناظمالاسلام کرمانی (از مورخان و فعالان پیشگام جنبش مشروطیت)، عزیزالسلطان و دوستعلی معیّر (از رجال قاجار)، ادیبالممالک فراهانی (شاعر و روزنامهنگار مشهور عصر مشروطه)، سید علیمحمد دولتآبادی (از سران حزب اعتدال)، حاج شیخ علی و افتخارالواعظین و حاجی آقای شیرازی (وکلای مجلس دوم)، سپهدار تنکابنی و صمصامالسلطنه (نخستوزیران مشروطه) و بالاخره محتشمالسلطنه و مشیرالدوله پیرنیا (وزیران عدلیه در مشروطه دوم) نام برد که این آخری ـ پیرنیا ـ رسماً دست به تعطیل عدلیه، و چالش با دمکراتها زد. عزیزالسلطان، از رجال مطلع آن روزگار، در یادداشت 3 جمادی الاول 1328، ضمن ذکر مواردی از بینظمی و ستم در کار عدلیه، خاطرنشان میسازد که: «علما هم اغلب به صدا درآمدهاند، وزرا هم در اصلاح امور عدلیه کوشش دارند. باری، اجزای عدلیه را گفتند خیال تغییر دارند. خیلی کارهای بد در عدلیه شده است که اگر بخواهم شرح بدهم هفتاد من کاغذ میشود». 21 محمدمهدی شریف کاشانی نیز به انتقاد از سوء عمل بعضی از مسئولان عدلیه، و پارتی بازیها و انتصابات ناروا در آن اداره پرداخته و میافزاید: «تا این ترتیبات در کار است، ابداً عدلیه صلاحپذیر نیست...». 22 همچنین میتوان به گلایهها و نالههای فراوان ادیبالممالک فراهانی از عدلیه مشروطه اشاره کرد که در قصاید متعدد وی که در سالهای 1329ـ1330 در نکوهش و انتقاد شدید از دادگستری مشروطه و ظلم و بیداد و بیدینی اجزای آن (از وزیر عدلیه و معاون وی گرفته تا شورای عالی عدلیه و مدیران آن) سروده، بازتاب یافته است: ...ای باغبان، منال ز رنج دی و خزان بنشین به جای و فاتحه برخوان که باغ رفت ای پاسبان، مخسب که در غارتِ سرای دزد دغل به خانه تو با چراغ رفت... یاران، حذر کنید که در بوستان عدل امروز جوقه جوقه بسی بوم و زاغ رفت 23 نیز: فضا و ساحت عدلیه یا رب از چپ و راست تهی ز مردم دیندار و دین پرست چرا است؟! بنای کژ نشود راست، گفتهاند ولیک به دست کژ منشان این بنای کژ شده راست... ستون داد برآورد و سقف عدل بریخت هنوز سقفش سُتوار و اُستُنش برپا است... به چاه ویل همیماند این سرا که در آن هر آن که افتد در خانمانش واویلا است ز بس که خولی و شمر و سنان در آن بینی صباح نوروز آنجا چو شام عاشورا است... 24 زمان نخست وزیری حسن مستوفی (که رجب 1328 کابینهاش را به مجلس معرفی کرد) سید حسین اردبیلی، وزیر عدلیه (دبیرالملک) را به علت اوضاع ناگوار دستگاه قضایی و سستی وزیر در مجازات ظالمان و احقاق حقوق شاکیان استیضاح کرد و در توجیه مطلب خود چنین گفت: خاطر آقایان محترم مسبوق است چندی قبل شکایت مردم از عدلیه... به اندازهای حواس و اوقات مجلس را مشغول کرد که مجبور شد... هیئتی را... برای تحقیق و تفتیش مواد شکایات [انتخاب کند]. این هیئت... تمام کارهای خودشان را منحصر نمودند به رسیدگی شکایات متظلّمین، و بعد از آنکه کابینه جدید تشکیل شد انتظار داشتیم وزیر عدلیه ماحصل تحقیقات و زحمات این هیئت را... بگذارند مقابل خودش و نواقص عدلیه را... بردارد. متأسفانه برخلاف انتظار مجلس... و ملت، حاصل تحقیقات و زحمات این هیئت منتهی شده به اینکه یک مشت مردمان بدبخت و ستمدیده بیچاره که به اطمینان مجلس... و پشت گرمی آن هیئت آمدند بیپرده شکایات خود را از رؤسای محاکم و اجزای عدلیه و غیره... بیان نمودند و بدون اینکه احقاق حق به عمل آید آن هیئت منحل شد، حالا آن بیچارهها که... تظلم کرده بودند، به جرم اظهار تظلم... گرفتار آنهایی شدهاند که از آنها شکایت کردهاند!... وزیر عدلیه ما هم در عوض اینکه به واسطه مجازات خائنین، اسباب امیدواری و موجبات اعتماد مجلس شورای ملی و ملت را فراهم بیاورند... متأسفانه بر عکس به بعضی از آنها ارتقاء رتبه میدهند! از اثر همان ترتیب رتبه بود که مردم دیدند چند روز قبل، همان کسانی که فریاد شکایت مردم را... به آسمان رسانیده بودند...، همان کسانی که حضرت آیتالله [آخوند خراسانی] را در نجف از سوء اعمال خود بر آن واداشتند که بنویسند عدلیه را اصلاح کنید...، اینجا آمدند برای پرده پوشی اعمال سابقه با متظلمین... من با اینکه با هیچ کس بستگی ندارم، ولی میبینم بعضی مدعیان مسلک عدالت، بعضی حرکات و تعدیات به این مردم بدبخت میکنند که حقیقت ظلم از آن تعدیات شرمسار است! این تعدیات را در کجا میکنند؟ در یک مملکت مشروطه که برای رفع ظلم و بلند کردن لوای عدالت هزارها جوان قربانی داده است... امروز هر قطره خون شهیدان آزادی به صدای بلند فریاد میزند که مجازات خائنین را بدهید! دشمنان عدالت را بر مسند عدالت جای ندهید! دیوان عدالت را که... یگانه ملجأ و مرجعِ عِرض و ناموس و حقوق یک مملکت و... امیدگاه یک ملت مظلوم است آیا ممکن است انسان تحمل نماید که این ترتیبات در آن واقع شده است؟!... از این جهت بنده از اینجا با کمال شدت از آقای وزیر عدلیه سؤال میکنم که با این همه فریادها که از حضرت آیتالله و سایرین بلند شد، چه اقدامی کردید که دشمنان مملکت بفهمند مجازات در کار است؟!... 25 ماجرا به اینجا ختم نشد و 7 شعبان 1328 حاجی شیخ علی طی نطقی در مجلس، خواهان اجرای دستورات مراجع مشروطه خواه نجف (آخوند خراسانی و...) مبنی بر اصلاح ادارات دولتی گردید که یکی از آنها نیز عدلیه بود و به قول او: افراد نالایق در آن وارد شده و اسباب سوء ظنّ مردم به مشروطیت را فراهم آوردهاند. وزیر عدلیه در این زمان، دبیرالملک (از اعضای لژ بیداری و عناصر همسو با دمکراتها) بود و اساساً دولت مستوفی با پشتیبانی حزب دمکرات روی کار آمده بود. 26 در پروگرامی که سپهدار تنکابنی (به عنوان نخست وزیر) ربیعالثانی 1329 به مجلس ارائه داد، «اصلاح عدلیه» یکی از مواد 12گانه آن بود. 27 نیز در لایحهای که صمصامالسلطنه (نخستوزیر) شعبان 29 به ناصرالملک نایبالسلطنه، و سپس با تغییراتی چند در رمضان همان سال به عنوان پروگرام دولت به مجلس شورا تقدیم کرده و از تصویب اکثریت گذراند، به عنوان یکی از مواد 7 گانه که «اجرای آنها ضرورت آنی دارد» از اصلاح عدلیه سخن رفته بود که «تا کنون موجب شکایات عموم و اسباب زحمت اولیاء امور بوده، اصلاح آن یکی از تکالیف اساسی دولت است». 28 جالب است که دهخوارقانی (عضو شاخص فراکسیون دمکرات در مجلس دوم) هدف از درج این ماده را در پروگرام دولت، «بیرون کردن دمکراتان... از عدلیه» میشمارد! 29 نیز زمانی که بین محتشمالسلطنه (وزیر عدلیه وقت) و برخی از نمایندگان مجلس، در 2 ذیقعده 1329 بر سر مجازات قانونی سید ضیاءالدین طباطبایی «مدیر روزنامه برق» بابت توهین وی به وکلا، بحثی درگرفت، وزیر انگشت روی نقطه درد گذاشت: «صریح به شما عرض کنم که عدلیه شما خراب است، عدلیه شما محاکم ندارد، عدلیه شما اداراتش ناصحیح است. عدلیه شما حالش معلوم نیست». 30 به همین نمط، در محرم 1329 جمعی از وکلای مجلس، عملکرد دمکراتها در عدلیه را به باد اعتراض گرفتند و واکنش تند نمایندگان دمکرات در برابر آنان، مجلس را شدیداً به تشنج کشانید. افتخارالواعظین گفت: خبر دارد که آصفالممالک در خراسان قریب 3 هزار تومان دخل عدلیه را برداشته به فرنگ گریخته و رئیس عدلیه نیشابور نیز 60 هزار تومان از مردم گرفته و خورده است. حاجی آقا شیرازی، وکیل مبرّز شیراز و عضو فراکسیون «هیئت علمیه» مجلس، نیز افزود: عدلیه مملکت را جمعی به اسم دمکراسی خراب کردند، به قسمی که فریاد مردم به آسمان رسیده و همه را آتش زده است. 31
وضع ناگوار عدلیه، و شکایات مردم از آن، کار را بدانجا کشانید که دولت از اواخر سال 1328 چند ماه حقوق کارمندان عدلیه را معوّق ساخته و نهایتاً در جمادیالثانیه 1329 عدلیه را (به عنوان امتحان علمی اجزاء عدلیه) موقتاً تعطیل کرد. 32
وزیری که بر تعطیل موقت عدلیه پای فشرده و افزون بر این، طرح امتحان اعضا برای تشخیص سره از ناسره را به میان افکند و با این کار، خود را آماج ستیزه و حتی «تهدید مسلّحانه» دمکراتها ساخت، 33 مشیرالدوله پیرنیا بود. دوستعلی معیّر، از رجال مطلع وقت، در یادداشت اوایل رجب 1329، ضمن گلایه شدید از هرج و مرج اوضاع کشور، بویژه بلبشوی حاکم بر پایتخت، و گفتگوی بازگشت محمدعلی شاه مخلوع به ایران در بین مردم تهران، خاطرنشان میسازد که: اگر شاه مخلوع، «قدری مآل اندیش» بود در چنین «دوره درهم [ و] مغشوشی که هیچ کس با هیچ کس نیست، در کمال خوبی میتوانست بر تخت خود قرار بگیرد». آنگاه سخن را به انتقاد از «وضع عدلیه اعظم و خرابکاریهای آن مقام منیع»! کشانده و مینویسد: تقریباً پنج ماه متجاوز است که وزارت عدلیه را به مشیرالدوله دادهاند، تا این ساعت قدم به عدلیه نگذارده و ایراد صحیحی هم دارد، میگوید: «تجربه یک مرتبه کردیم، بس است. تا وضع عدلیه این قسم باشد با این اجزاء، هرکس داخل شود برای وزارت، خراب و ضایع است. دولت پولی به من بدهد که من پس افتاد[ ه] حقوقات اجزا را بدهم، بعدها امتحانی بدهم از اجزا، هرکس را خواستم نگاه میدارم و هر کس را نخواستم بیرون نموده، آن وقت در عدلیه قرار میگیرم. 34 نخستوزیر کشور در آن ایام، سپهدار اعظم تنکابنی، و وزیر عدلیه آن، شخص مشیرالدوله بود. کابینه سپهدار در 22 رجب 1329 ترمیم یافته و مشیرالدوله از کار کنارهگیری کرد و جای خود را به قوامالسلطنه سپرد. 35 چنانکه او نیز دیر نپایید و جای خود را به ممتازالدوله و دیگران وانهاد. دوستعلی معیر در یادداشت هفتم شعبان 1329 ق با ذکر این نکته که: «در دنیا بامزهتر از بساط امروزه عدلیه چیزی نیست. هیچ همچه لوطی بازی و مسخره بازاری نمیشود»، پیش بینی میکند که روزی آیندگان، از «حکایات هرج و مرج و تقلبات وکلا و وزرا و ادارات این دوره، خصوصاً عدلیه اعظم» تآتری بامزه ساخته و به مردم نشان دهند و به بینندگان این نمایش توصیه میکند که وقت تماشا، او را «به دعای خیری یاد» کرده و با تصور «روزگار حالیه»، «لذت راحتی خود را... قدر بدانند»! 36 به باور او: «آنچه بر سر این مملکت آورد عدلیه بود. تمام قلوب مردم را این، منزجر نمود. این بساط امروزه خدا میداند برپا نشد مگر برای بیاعتدالیهای عدلیه و گوش ندادن مردم و وزرا و وکلا به آه مظلومانه اشخاصی که دچار عدلیه، یعنی مار خوش خط و خال میشدند». 37 چه، «حقیقتاً امروز در اغلب محافل، نقلِ [ اشکالات و ایرادات] عدلیه، نُقل آن مجالس است». 38 و بالاخره در یادداشت 21 ذیحجه 1329 به طنز چنین میآورد: دو... [ کارخانه] در تهران دایر شده... که در هر انقلاب و اغتشاش و زیر و رویی، در کمال سختی و خوبی، کار میکند؛ واقع باید امیدوار بود. یکی از آنها چرخِ ماهی 10000 تومان گیری والا حضرت اقدس ناصرالملک است که... ماه به ماه دقیقهای برای اخذْ کوتاهی نمیکند 39 و دیگری عدلیه اعظم است که... مشغول رواج عدالت است، در شب و روز. خداوند این دو را از ما نگیرد، که واقع، امور مملکت خراب میشود. حقیقتاً اگر سایر امورمان هم به این نظم بود، هرگز خللی وارد نمیشد! 40 از اسناد و مدارک تاریخی برمیآید که مشیرالدوله، کار اصلاح و تکمیل عدلیه را، بهرغم دمکراتها، و با همکاری شخصیتی چون آیتالله مدرس، پیش برده است. محمدمهدی شریف کاشانی، در ماه رجب و شعبان 1330 (که مشیرالدوله جای خود را به ممتازالدوله داده بود) از انتشار شبنامههایی سخن میگوید که با دیدی انتقادی راجع به اوضاع کشور و عملکرد ادارات دولتی (همچون عدلیه) نوشته شده بود. در یکی از شبنامهها، مورخ 25 شعبان 1330، راجع به عدلیه چنین میخوانیم: مشیرالدوله برحسب اغراض شخصی و ضدیت با فرقه دمکرات، به مستمسک زیادی بودجه عدلیه و دخالت بعضی متقلبین در محاکم، به اطلاع هیئت وزرا جماعتی از بندگان خدا و مردم صحیح و ناصحیح، متقلب و متدین را از عدلیه خارج نموده و بودجه عدلیه را خیلی خیلی کسر نموده... 41 در شبنامه دیگر (مورّخ همان ایام) ضمن انتقاد از جانشین مشیرالدوله (ممتازالدوله) چنین آمده بود: سبحان الله! اگر قانونی که مشیرالدوله به امضای امام جمعه خویی و آقا سید حسن اصفهانی [مدرس] اهل کمیسیون [قضایی مجلس شورا] نوشتند و چاپ کردند صحیح است، چرا ممتازالدوله عمل نمیکند؟ و اگر ناصحیح است چرا قانون صحیح به دست مردم نمیدهند؟ مردم را آلت معطّله داشتن تا کی؟ از خدا بترسید! 42 گزارشهای تاریخی حاکی است که مشکل عدلیه با دولت و مردم، با وجود تغییر پیدرپی وزرا، همچنان به قوّت خود باقی ماند و همچون دملی چرکین، هر از گاه سر باز میکرد و درگیریهای تازه میآفرید. محمدعلی تهرانی «کاتوزیان» (از مطلعان آن روزگار) در بخش مربوط به حوادث ذیقعده 1331 (زمان نخست وزیری علاءالسلطنه، وزارت عدلیه ممتازالدوله، و خزانهداری کلّ مرنارد مستشار بلژیکی) از تعویق حقوق کارکنان عدلیه (به رغم پرداخت حقوق دیگر کارمندان دولت در وزارتخانهها) خبر میدهد که به اعتصاب اجزای عدلیه بر ضدّ اولیای امور و متقابلاً تعطیل دوائر عدلیه (به توسط دولت انجامیده است. به نوشته او: اتکای مرنارد (خزانهدار کل) در تعویق حقوق اجزای عدلیه، بر «تنفر» مردم از عملکرد آنان، و این نکته کلی بود که «عدلیه روی خوشی نشان به ملت نداده است». 43 بدین سان دمکراتها بنای کجی را در عدلیه مشروطه پی ریختند که نارضایی مردم از آن، سالها پس از فتح تهران و تجدید مشروطیت ادامه داشت، 44 چندانکه 13 سال پس از تجدید مشروطه، ضیاءالدین طباطبایی (نخست وزیر کودتا) در بیانیه فریبندهاش نوشت: «لازم است بنیان عدلیه ما که مرکز فجایع و جنایات است واژگون و معدوم گشته، بر روی خرابههای آن یک عدالتخانه حقیقی که ارکانش مبنی بر عدل و انصاف باشد بنا گردد...» 45 و سپس نیز عدلیه را در کشور (با وعده اصلاح و بازسازی آن) تعطیل کرد. 46 همچنین معاضدالسلطنه (وزیر دادگستری کابینه رضاخان) زمانی که دست به برخی اصلاحات و عزل و نصبها در عدلیه زد، در پاسخ به نمایندگان معترض گفت: «عدلیه، مِنَ الباب الی المحراب خراب است»! 47 نیز زمانی که ملکالتجار در مجلس پنجم (بهمن 1303) سخنانی در انتقاد از عدلیه بر زبان آورده و ضمن آن اظهار داشت: از ابتدای تأسیس این عدلیه قانونی تا امروز، اگر دقت فرموده باشید، محکومٌ له ناراضی، محکومٌ علیه ناراضی، وکیل ناراضی، دولت ناراضی... شهید مدرس بلافاصله بر گفته او تکمله زد که: «موکل ناراضی»! 48 و بالاخره زمانی که علیاکبر داور، وزیر عدلیه دولت مستوفی در 1305ـ1306، از مجلس ششم اختیارات گرفته و به عنوان انجام اصلاحات، درب «عدلیه را... بست»، یکی از معاصران نوشت: عموم مردم از این قضیه خوشوقت هستند، از بس از عدلیه متنفر بودند. 49
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. زندگی و زمانه شیخ ابراهیم زنجانی...، شهبازی، همان، مندرج در: زمانه، سال 2، ش 12، ص 15.
2. در خصوص قوانین عدلیه، عینالسلطنه (رجل مطلع آن عصر، که با عدلیه آن روز نیز مکرر سر و کار داشته است) قوانین عدلیه را ترجمه قوانین فرانسه و بلژیک شمرده و «با مزاج مملکت و اهل این ولایت» ناسازگار میداند (روزنامه خاطرات عینالسلطنه، 8 /6251 ).
3. تاریخ بیداری ایرانیان، بخش 1، 2/468.
4. اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند شماره 5167 ـ ق. برای دستورالعملهای تقیزاده به دمکراتها جهت نفوذ در دوایر دولتی مشروطه ر.ک، نامه مهمّ او در جریان تبعید از تبریز به یکی از دمکراتها، مورخ 28 رمضان 1328 ق، مندرج در: اوراق تازهیاب مشروطیت...، صص 222ـ224 .
5. ر.ک، شرح زندگانی من...، عبدالله مستوفی، 3/298؛ اوراق تازهیاب مشروطیت...، ص 220 نامه تقیزاده به یکی از دمکراتها؛ رجال عصر مشروطیت، ابوالحسن علوی، ص 142؛ روزنامه خاطرات سید محمد کمرهای، 1/396؛ خاطرات و اسناد مستشارالدوله صادق، مجموعه دوم: اسناد مشروطیت، ص 328 .
6. برای متن نامه، ر.ک، خاطرات و اسناد مستشارالدوله صادق، همان، صص 328ـ329 .
9. ر.ک، رجال عصر مشروطیت، ابوالحسن علوی، ص 137، 46ـ47، 65 و 141؛ خاطرات سید علیمحمد دولتآبادی، ص 122 .
10. ر.ک، بخش سوم کتاب حاضر، فصل «تندروی جناح سکولار، و آثار زیانبار آن بر مشروطیت».
11. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ملکزاده، 2/293.
12. کسروی ضمن اشاره به این امر، وی را مورد نکوهش قرار میدهد تاریخ مشروطه ایران، صص 101ـ102 .
13. دولتهای ایران در عصر مشروطیت، ح.م. زاوش، ج اول، ص 28 .
14. روزنامه خاطرات عینالسلطنه، 4 /2889 .
15. روزنامه خاطرات عینالسلطنه، 4/2911. آیتالله سید عبدالحسین لاری، شاگرد برجسته میرزای شیرازی، و فقیه متنفذ خطه فارس در عصر قاجار است که مبارزاتش در راه مشروطه البته مشروطه منطبق با موازین اسلامی مشهور است و آن گاه مساوات و یارانش در پی محاکمه و لابد اعدام چنین شخصیت بزرگی بودند!
16. ر.ک، ضرورت توجه به نقش پنهان فراماسونری در تحولات تاریخ معاصر ایران، موسی فقیه حقانی، مندرج در: تاریخ معاصر ایران، سال 1، ش 2، تابستان 76، صص 19-21 .
18. عبدالله مستوفی که خود در مالیه آن روز خدمت میکرده و در مقام «رئیس دفتر آن وزارتخانه» از نزدیک شاهد اعمال و رفتار دمکراتها بوده، با اشاره به سیاست هو و جنجال و ترور دمکراتها مینویسد: «دمکراتها در این یک سال و چند ماهه، به واسطه ترس بیموردی که بر اثر این قبیل عملیات و هو و جنجال خود در دلها جاداده بودند، توانسته بودند افراد خود را به کارهای نسبتاً مهم برسانند. مثلاً عمیدالحکما... سمنانی را که در دار الفنون آخری یک مبادی از طب تحصیل کرده بود و هیچ وقت ادعایی حتی در این فن هم نداشت و در کار اداری تقریباً عامی بحت بود، به ریاست دیوان محاسبات گماشته و سید عبدالرحیم خلخالی از او بیسوادتر را معاون او قرار داده بودند. این آقای رئیس دیوان محاسبات همان است که در دوره قبل وکیل سمنان بود و دخو در " چرند و پرند" به صور اسرافیل نذر چلوکباب برای حرف زدن او بسته و با وجود این نتوانسته بود او را به حرف بیاورد. عمیدالحکماء، که بعدها عمیدالسلطنه و به مقام وزارت هم رسید، البته در اواخر دوره زندگی خود مرد زرنگ کار آزموده باثروتی شده بود. ولی دراین وقت که باید کارهای محاسباتی پنج شش سال اخیر حل و تسویه و به قول خود دمکراتها حیف و میلهای گذشته از عاملین آن دوره پس گرفته شود، این آقای رئیس محاسبات و این معاونش چه کاری میتوانستند صورت بدهند؟ مسلّماً هیچ! باز هم اگر کاری پیش میرفت، از همان مستوفیهای سابق بود که به عضویت دیوان محاسبات برقرار شده بودند. آقای رئیس به متانت و کم حرفی خود و آقای معاون باخشونت و سوء ظنّ بیجای خویش، جز خارج کردن عمل مستوفیها از جریان طبیعی، کاری نمیکردند... به هر اداره نظر میانداختی، از این باغچه رویهای آقایان دمکراتها که مردم را مرعوب کرده و پارتی بیسواد خود را در آنجا چپانده بودند، یافت میشد» شرح زندگانی من؛ تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، 2/319ـ320. به اعتقاد مستوفی: «در این دو ساله تجدید آزادی کاری برای اصلاح اساس وزارت مالیه نکرده و آنچه هم ساخته بودند غلط بود...» (همان: ص 334).
19. برای نفوذ و همچنین پارتیبازی دمکراتها در نظمیه یپرم ر.ک، خاطرات سید علیمحمد دولتآبادی، صص 59 ـ61 .
20. که چنانکه دیدیم، زمام آن را عمدتاً دمکراتها در اختیار داشتند.
23. دیوان کامل ادیبالممالک فراهانی قائم مقامی، تصحیح و حواشی و اهتمام وحید دستگردی، ص 123 .
24. در ادامه، گزارشی جانسوز از دیدار خود با کارکنان عدلیه، و سوء اخلاق و عملکرد آنان به دست میدهد که تفصیل آن را باید از دیوان وی همان: صص 89 ـ94 جستجو کرد. نیز ر.ک، همان: صص 61ـ63 و 103ـ104 و 109 و 409ـ412 و 466ـ467 و 489ـ490 و 697ـ 698 .
26. در طول مشروطه دوم، به ترتیب، اشخاص زیر بر مسند وزارت عدلیه تکیه زدند: فرمانفرما، وثوقالدوله، مشیرالدوله، سردار منصور، دبیرالملک، محتشمالسلطنه، قوامالسلطنه، مشیرالدوله، محتشمالسلطنه، ارفعالدوله، ذکاءالملک فروغی، علاءالدوله، علاءالملک، نصرتالدوله، ممتازالدوله، مخبرالسلطنه هدایت، نصرالملک، ممتازالملک، و... برای لیست وزرای عدلیه، و آغاز و انجام دوران وزارت آنها ر.ک، تاریخ معاصر ایران، سال 8 ، ش 29، بهار 83 ، صص 306ـ307 .
27. روزنامه خاطرات عینالسلطنه، 5/3366.
28. وقایع ناصری و توضیح مرام، شیخ رضا دهخوارقانی، صص 57-58 . نیز ر.ک، خاطرات و اسناد مستشارالدوله صادق، مجموعه دوم: اسناد مشروطیت، به کوشش ایرج افشار، ص 315. برای برخورد جنجالانگیز دمکراتها با لایحه مزبور، و بحرانی که پیش آمد، همچنین ر.ک، خاطرات سید علیمحمد دولتآبادی، صص 135ـ137 .
29. همان: صص 74ـ 75 .
30. مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره دوم تقنینیه، شنبه 2 ذیقعده 1328 قمری.
31. روزنامه خاطرات عینالسلطنه، 5 /3278-3279 .
32. ر.ک، همان: 5 / 3455ـ3456 .
33. به نوشته یکی از معاصران، روز 4 جمادی الاول «در عدلیه هنگامه شده بود، چون بنا بود پانزده روز عدلیه را توقیف تعطیل بکنند تا برای عدلیه اجزایی معین بشود. اجزای عدلیه گفتند اگر بخواهید عدلیه را توقیف نمایید ماها جنگ خواهیم کرد، کار به مَوزِر خواهد کشید...». ر.ک، روزنامه خاطرات...عزیزالسلطان، 3/1785 .
34. ر.ک، وقایعالزمان خاطرات شکاریه، دوستعلیخان معیرالممالک، به کوشش خدیجه نظاممافی، صص 25ـ27. برای شرح ماجرا، و کنشها و واکنشهای مربوط به آن، ر.ک، واقعات اتفاقیه در روزگار، محمدمهدی شریف کاشانی، 3/648 ـ649 و 657 ـ 658 و 661 ؛ خاطرات سید علیمحمد دولتآبادی، ص 121ـ122؛ روزنامه خاطرات عینالسلطنه، 5/3455ـ3456. روزنامه خاطرات... عزیزالسلطان...، 3/1785 و 2030 .
35. ر.ک، دولتهای ایران در عصر مشروطیت، ح.م. زاوش، صص 101ـ102 .
36. وقایعالزمان...، صص 53 .
37. وقایعالزمان...، ص 56 . نیز ر.ک، یادداشت 29 شعبان 1329، که ضمن گزارشی از هجوم زننده و حشیانه مأموران عدلیه به منزل خویش، مینویسد: «اگر تمام این کتاب را بخواهم شرح بیعدالتیهای عدلیه و حیله گری بعضی از مخلوق این زمانه را بنویسم کم میآید؛ پس باید کوتاه کرد» (همان: ص 72).
38. وقایعالزمان...، صص 123 .
39. تعریض به پیگیری مستمر و منظّمِ ناصرالملک، نایبالسلطنه مشروطه، جهت اخذ حقوق ماهانه خویش.
40. همان: ص 129 .
41. واقعات اتفاقیه در روزگار، 3/753ـ754.
42. همان: ص 757.
43. مشاهدات و تحلیل اجتماعی و سیاسی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، محمدعلی تهرانی «کاتوزیان»، با مقدمه دکتر ناصر کاتوزیان، صص 958-959 .
44. برای مواردی از رشوت ستانی اجزای عدلیه در دهه 1330 ق ر.ک، خاطرات سید محمد کمرهای که در شوال 1336 مینویسد: آقا شیخ محمدتقی کمرهای «اظهار داشت اجزای عدلیه غیر از اجزای تمیز، بدون استثنا همه مرتشی و غیر تمیز هستند. آقا میرزا محمد گلپایگانی سنه ماضیه [ 1335 ق] ساعت هشت آقا شیخ رضای وکیل با موکل خودش، پانصد تومان درب خانهاش برده داده و یک حکم در موضوع پنجاه هزار تومان گذراندند و همچنین شرحی از ارتشای آقا میرزا محمدعلی کمرهای... و دادن ناسخ به امیر حشمت در چند سال قبل که آقا میرزا محمدعلی در سفر مشهدش از طرف امیر حشمت درشکه [ برای او فرستاده] و با احترام وارد شهر طهرانش کرده بودند با قالیچه و کلههای قند و مخارج راه، قاصد زیارت مأمون و هارون الرشید شدند» روزنامه خاطرات سید محمد کمرهای، 1/322ـ323. تعریض به پیروی عملی آنان از هارون و مأمون، که اولی قاتل حضرت رضا علیه السلام و دومی در پایین پای حضرت دفن است!
45. روزنامه خاطرات عینالسلطنه، 8 /5893 .
46. خاطرات سردار اسعد بختیاری جعفرقلی خان امیربهادر، به کوشش ایرج افشار، ص 36 .
47. رهبران مشروطه، ابراهیم صفایی، دوره اول، ص 641 .
48. نیز ر.ک، مکتوب آقا علی طباطبایی حائری ـ از یاران آیت الله مدرس ـ به رئیس مجلس چهارم، مورخ دی 1300، در انتقاد از عدلیه مدرس و مجلس؛ نامهها و اسناد، صص 78ـ80 .