گزارشهای موجود حاکی از این بود که اوضاع بیشتر شهرهای دیگر ایران، کمابیش مانند پایتخت بوده و مردم اکثر نقاط ایران در وضعیت بحرانی قرار داشتند. در قزوین، تعداد قابل توجهی از ساکنان اش، به خاطر گرسنگی تلف می‌شدند. در همدان، علاوه بر قحطی که بنابر روایت عین‌السلطنه، سبب مرگ بیش از صد نفر در هر روز می‌شد، فقدان امنیت نیز یک چالش بسیار جدّی به شمار می‌رفت. همچنانکه اوضاع در دیگر مناطق...
اوضاع اجتماعی ـ اقتصادی مردم ایران در اواخر سال 1296ش (به روایت عین السلطنه)؛ (گزارش یک فاجعه انسانی کم نظیر)

با توجه به بی ثباتی سیاسی در درون کشور و تجاوز نیروهای خارجی به ایران در دهه1290ش، که توام با اختلالات اجتماعی و رکود اقتصادی گردید، دور از واقعیت نخواهد بود که دهه مذکور را یکی از اسفناک ترین و هولناک ترین ادوار تاریخ ایران در چند قرن اخیر، برای مردم این مرز و بوم معرفی نمود. در همین دهه، نقطه اوج فلاکت اکثریت مردم ایران که تبدیل به یک فاجعه انسانی شد، ماههای پایانی سال 1296ش و اوایل سال 1297ش بود. در این مقاله کوتاه، سعی بر آن است تا بر اساس نوشته‌های عین‌السلطنه (قهرمان میرزا سالور)، که خود در آن برهه شرایط تاثّربرانگیز مردم را مشاهده نموده است، قسمتی از این سیمای ناخوشایند و تکان دهنده جامعه ایران، ترسیم گردد.

عین السلطنه در خاطرات اش مقارن با اسفند 1296ش، چنین روایت می کند: « قحط و غلا در ایران شدت کرده، عدم وسایل حمل و نقل خیلی کمتر از سابق است به این واسطه اگر نقطه‌ای هم فراوانی است، حمل آن غیرمقدور شده است. در اغلب شهرها فریاد الجوع الجوع بلند است و خلق خدا تلف می شوند. مرض وبا هم در بنادر تا کازرون که شیوع داشت اینک در بارفروش و ساری هم بروز نموده». 1
 
این شخص، در ارتباط با میزان گسترده تلفات مردم حتی در پایتخت ایران نیز گزارشهای تکان دهنده‌ای ارائه داده، که نشان از عمق فاجعه می تواند باشد. بنابر اظهار او در اواخر اسفندماه: «در طهران به طور تحقیق و ثبت اداره نظمیه تا پنج روز به عید نورورز مانده چهل و هشت  هزار آدم تلف شده، حالیه هم روزی یک هزار نفر چه از گرسنگی، چه به واسطه ناخوشی حصبه تلف می شود». 2
 
گزارشهای موجود حاکی از این بود که اوضاع بیشتر شهرهای دیگر ایران، کمابیش مانند پایتخت بوده و و مردم اکثر نقاط ایران در وضعیت بحرانی قرار داشتند. در قزوین، تعداد قابل توجهی از ساکنان اش، به خاطر گرسنگی تلف می شدند. 3 در همدان، علاوه بر قحطی که بنابر روایت عین‌السلطنه، سبب مرگ بیش از صد نفر در هر روز می شد، فقدان امنیت نیز یک چالش بسیار جدّی به شمار می‌رفت. همچنانکه اوضاع در دیگر مناطق غربی ایران همچون بروجرد، کرمانشاه و کردستان نیز وخیم بود. 4 بنابر گزارش منابع، مرگ ومیر ناشی از قحطی و گرسنگی، با شیوع بیماریهای مسری مختلف، ابعاد هولناکی به خود گرفت.
 
عین‌السلطنه در خاطرات خود از تلفات انسانی ناشی از بیماریهای مسری نیز به نقل گزارشهای مختلفی پرداخته است. چنانکه عنوان می کند: «انواع ناخوشی ها از قبیل وبا و حصبه، محرقه و غیره و غیره حمله به ایران آورده بقیه السیف قحط زدگان را مثل داس درو می نماید». 5 او در چند جا به نقل از منابع موثق، به ذکر آمار تلفات مردم در تهران و شهرهای دیگر مبادرت ورزید. آماری که از ابعاد هولناک مرگ و میر دسته جمعی مردم بی پناه حکایت می کند:
در طهران مطابق آنچه نظمیه صورت برداشته بود یکصدو هشتادو شش هزار نفر آدم از گرسنگی و از ناخوشی که نتیجه همان گرسنگی بود تلف شده است. درست در طهران قلت جمعیت محسوس است. در کاشان سی هزار نفر آدم مرده، در قم که غالب خانه ها همانطور درش قفل است که تمام ساکنین آن بدرود زندگی گفته اند. 6
 
دقیقا در هنگامی که قحطی و بیماریهای مسری، خیل عظیمی از مردم ایران را به کام مرگ می فرستاد، در آن سو، واقعه دیگری روی داد که بر عمق ادبار و بیچارگی این مردم نگون بخت افزود. اوضاع از این قرار بود که با وقوع انقلاب کمونیستی در همسایه شمالی ایران، سربازان روس، راهی دیار خود شدند. تا اینجا، همه چیز به نفع ایران تصوّر می گردد، اما معضل هنگامی بروز نمود که سپاهیان افسار گسیخته روس، در زمان بازگشت به کشورشان، تعدادی از شهرهای غرب ایران را در معرض تاراج و چپاول قرار داده، حتی بعضا به کُشتار ساکنان آن قسمت از خاک ایران مبادرت ورزیدند.
 
عین السلطنه در خاطرات اش می نویسد: «در ایران، اوضاع جز گرسنگی، سرقت و غارت، آتش زدن شهر و قصبات و دهات توسط قشون افسارگسیخته روس نیست». 7 او در موارد متعدد به یکایک شهرهای قتل و غارت شده نیز اشاره می کند. برای نمونه: «اردبیل را به کل روس ها غارت کردند. قصبه بیجار و گروس را به کلی چاپیدند و بعد اتش زدند». 8 در جای دیگر می نویسد: «روس ها قصرشیرین، پاطاق کرند را تخلیه کردند. به جای آنها  تا قصرشیرین از سپاه انگلیس آمده است. اینان در مراجعت از آن جایی که حرکت می کنند می سوزانند، می چاپند، غارت می کنند تا برسند به رشت». 9
 
سربازان روسی، فقط به غارت و کُشتار بسنده ننمودند، بلکه حرکات شنیع و غیراخلاقی در راستای تجاوزات جنسی را نیز در دستور کار قرار دادند. آخرین روایت از عین‌السلطنه در این مقاله، در راستای شرایط بسیار تکان دهنده و رقّت آور مردم مفلوک و بی پناه ایران در دوره زمانی موردنظر، چنین می‌باشد: «روس ها مجددا ساویج بلاغ را غارت کردند. فراری ها تا زنجان گرسنه و لخت و عور آمده اند. در شهر و دهات خمسه پنج هزار نفر روس مشغول حرکات شنیع هستند. سوای قتل، غارت، دزدی. اینک به زن های دهات دست اندازی می کنند». 10

پی نوشت:
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. روزنامه خاطرات عین‌السلطنه (قهرمان میرزا سالور)، به کوشش: مسعود سالور و ایرج افشار، تهران: اساطیر، 1377ش، جلد7، ص5055.
2. همان، ص5195.
3. همان، ص5227.
4. همان، ص5171.
5. همان، ص5280.
6. همان، ص5373.
7. همان، ص5008.
8. همان، ص4991.
9. همان، ص5009.
10. همان،ص5113. https://iichs.ir/vdcebo8xijh8o.9bj.html
iichs.ir/vdcebo8xijh8o.9bj.html
نام شما
آدرس ايميل شما