تقلیل اهداف ملی شدن صنعت نفت به عامل اقتصادی، نگاهی تک بعدی به این نهضت است. اگر عوامل اقتصادی موتور محرک اصلی نهضت ملی شدن صنعت نفت بود، شاید در جریان مذاکرات نفتی و با گرفتن امتیازاتی همچون تقسیم سود به میزان 50 درصد که در آن سالها بهترین قرارداد نفتی محسوب می‌‌ شد، امکان دستیابی به موفقیت میان دولت ملی و انگلستان به وجود می آمد اما ایرانیها تنها به دنبال سود بیشتر از فروش نفت نبودند.
ملی شدن صنعت نفت؛ جنبشی اقتصادی یا ضداستعماری؟
نهضت ملی شدن نفت را باید یکی از بزنگاههای تاریخی مهم ایران معاصر به حساب آورد که تاثیرات عمیقی بر تحولات سیاسی- اجتماعی ایران در سالهای بعد از خود گذاشت. نیروهای سیاسی با گرایشهای سیاسی مختلف در اواخر دهه 1320 شمسی در کنار یکدیگر قرار گرفتند تا مدیریت صنعت نفت ایران را از دست انگلستان خارج کنند. اما آیا ملی شدن نفت تنها با هدفی اقتصادی یعنی گرفتن حق مردم ایران از عایدی نفت گره خورده بود یا رهبران ملی شدن نفت و مردمی که از این نهضت پیروی کردند به دنبال چیزی فراتر از بازپس گرفتن حقوق مادی خود از انگلستان بودند!؟
 
نگاه اقتصادی به جنبش ملی شدن صنعت نفت
مردم ایران از همان زمان که نخستین چاه نفت در سال 1908 میلادی در خوزستان کشف شد، با حق انحصاری واگذاری امتیاز کشف و صادرات نفت خود به دولتهای استعماری و سلطه طولانی مدت نیروهای بیگانه بر تاسیسات نفتی کشور روبه‌رو شدند. در سالهای بعد عواملی همچون تغییر سوخت نیروی دریایی بریتانیا از زغال سنگ به نفت، فرمانده‌هان نیروی دریایی این کشور را مصمم ساخت تا به این بهانه راهی مناطق نفت خیز جنوب غربی ایران شوند و با تاسیس شرکت نفت انگلیس و ایران هم تامین سوخت کشتیهایشان را تضمین نمایند و هم از طریق کنترل منابع نفت، سوختی که به سرعت به عنوان مهمترین منبع انرژی جهان تبدیل می‌شد، بتوانند خزانه داری بریتانیا را تا سالها از مواهب طلای سیاه بهره مند کنند. از نگاه برخی از تحلیلگران ملی شدن صنعت نفت در ایران واکنشی بود به منافعی که انگلستان به دنبال تسلط بر منابع نفتی کشور و وجود قراردادهایی که بیشترین میزان از سود نفت را به سمت لندن سرازیر می کرد، به دست می آورد و در مقابل سود پایینی که به مردم ایران می رسید. از این منظر افزایش آگاهی مردم ایران و برخی از رهبران سیاسی جامعه همچون دکتر مصدق نسبت به حقوق مالی از دست رفته مردم موجب شد تا نهضتی ملی علیه انگلستان و شرکت نفت ایران و انگلیس پا بگیرد. 
در این تردیدی نیست که انگلستان براساس آمارها درصد بالایی از سود فروش نفت را نصیب خود می کرد و این موضوع به ظاهر عامل اصلی شکل گیری اعتراضات در قالب نهضت ملی شدن نفت بود. رهبران نهضت ملی یعنی محمد مصدق و آیت الله کاشانی نیز بارها نسبت به اجحاف انگلستان به مردم ایران و لزوم در اختیارگرفتن درآمدهای نفتی از سوی مردم ایران تاکید داشتند. با این حال به نظر می رسد تقلیل اهداف ملی شدن صنعت نفت به عامل اقتصادی در واقع نگاهی تک بعدی به این نهضت باشد. اگر عوامل اقتصادی موتور محرک اصلی نهضت ملی شدن صنعت نفت بود، شاید در جریان مذاکرات نفتی و با گرفتن امتیازاتی همچون تقسیم سود به میزان 50 درصد که در آن سالها بهترین قرارداد نفتی محسوب می شد، امکان دستیابی به موفقیت میان دولت ملی و انگلستان به وجود می آمد اما ایرانیها تنها به دنبال سود بیشتر از فروش نفت نبودند. مردم ایران و رهبران نهضت ملی هرچند افزایش درآمدهای کشور از طریق نفت و کنترل منابع نفتی را دنبال می کردند اما نفت در واقع بهانه ای بود برای پایان دادن به حضور انگلستان به عنوان نماینده اصلی استعمار در ایران. 
 
جداسازی تقریباً به طور کامل اعمال می شد چه در امور اساسی و عمده مانند استخدام یا اسکان و چه در استفاده از اتوبوسها و سینماها و باشگاهها. با این طرز رفتار نسبت به ایرانیهایی که اسماً و قانوناً از نظر  اجتماعی با انگلیسیها برابر و برخی می توان گفت بالاتر بودند، تصور اینکه نگاه حاکم در بین انگلیسیها نسبت به کارگران، یعنی آن 50.000 نفر مزدبگیری که هر روز با آنها در تماس بودند، چه نوع نگاهی بود، دشوار نیست.
 
ریشه سیاسی و ضداستعماری جنبش ملی شدن صنعت نفت
آنچه استعمار ایران را برای انگلیسیها ممکن می‌کرد، شرکتی بود که حدفاصل میان دو دولت ایستاده بود. 
شرکت نفت ایران و انگلیس شبیه یک موسسه اقتصادی مستعمراتی نمونه بود. روزنامه هایش کشور میزبان را نادیده می گرفتند، جداسازی تقریباً به طور کامل اعمال می شد چه در امور اساسی و عمده مانند استخدام یا اسکان و چه در استفاده از اتوبوسها و سینماها و باشگاهها. با این طرز رفتار نسبت به ایرانیهایی که اسماً و قانوناً از نظر  اجتماعی با انگلیسیها برابر و برخی می توان گفت بالاتر بودند، تصور اینکه نگاه حاکم در بین انگلیسیها نسبت به کارگران، یعنی آن 50.000 نفر مزدبگیری که هر روز با آنها در تماس بودند، چه نوع نگاهی بود، دشوار نیست. انگار که این کارگران از جنس جداگانه ای بودند، به همین جهت می گفتند تنها راه اداره آنها، تحکم و عتاب و خطاب کردن به آنها، ترساندن آنها است تا از شما اطاعت کنند. اینها گوشه ای از چند دهه ظلم و تبعیض نژادی انگلیس بر مردم ایران است که پرفسور لورنس اِلوِل ساتون، یکی از مقامات شرکت نفت انگلیس و ایران در اثر خود به نام «نفت ایران» به تصویر کشیده است. 1 
به این ترتیب عواملی همچون پایین بودن دستمزد کارگران، نبود مسکن و زندگی در حلبی آبادها و چادرها، رفتارهای تبعیض آمیز با کارگران ایرانی، عدم تساوی در حقوق کارگران و  حق تشکیل اتحادیه های کارگری و در یک کلام تلاش برای احقاق حق و زندگی بهتر، زمینه ساز اعتصابات عمومی کارگران در سالهای 1308 تا سالهای منتهی به ملی شدن صنعت نفت در 29 اسفند 1329 بود. «موارد مشخص شکایت و اعتراض ایرانیان علیه شرکت را نمی توان از خصومت عمومی آنان نسبت به امپراطوری بریتانیا جدا کرد. این احساسات ضدامپریالیستی از سالهای 1820 میلادی به بعد(1260 شمسی به بعد) یعنی از زمانی که ایران از دو سو خود را گرفتار فشار دو امپراطوری در حال توسعه – روسیه تزاری از شمال و انگلیس از جنوب- می دید، به طور مداوم در حال رشد بوده است.»2
عملکرد تبعیض آمیز شرکت نفت ایران و انگلیس و وجود موارد مشابه بسیار در عرصه های دیگر همگی نشان از قدرت استعماری انگلستان در ایران داشت؛ کشوری که همراه با روسیه از دهه ها قبل با تسلط بر دولت مرکزی ضعیف قاجار و حکامی که اراده چندانی از خود نداشتند بر حیات و ممات بسیاری از ایرانیها حاکم بود. این سلطه در سالهای دهه 1320 و بعد از تبعید رضاشاه از ایران و روی کارآمدن فرزندش محمدرضا تشدید شد. بسیاری از فعالان سیاسی- اجتماعی ایران و اقشار مختلف مردم در آن سالها بیش از هر زمان دیگری نسبت به تداوم سلطه دیرپای انگلستان بر کشور و حضور این قدرت استعمارگر اعتراض داشتند. این اعتراضات در نهایت سبب شد تا گروههای سیاسی و طبقات اجتماعی مختلف با باورهای گوناگون سیاسی و اقتصادی در کنار یکدیگر قرار گرفته و علیه انگلستان متحد شوند. این اتحاد در نهایت خود را در قالب ائتلافی گسترده نشان داد که طیف وسیعی از نیروهای اجتماعی از بازاریان و روحانیون گرفته تا طبقه متوسط و حتی نیروهای چپی را که داعیه مبارزه با امپریالیسم جهانی را داشتند شامل می شد. ائتلاف شکل گرفته به واسطه  انگیزه مشترک مبارزه با استعمار و نفوذ قدرتهای بیگانه توانست نهضت ملی شدن نفت را در برابر خواسته انگلستان به پیش ببرد. «آنان با مبارزه ای که بر ضد شرکت نفت برپا کردند، به نوعی احساسات ضد امپریالیستی میدان دادند و از چنان حقانیت اخلاقی برخوردار شدند که بر دل تمام ایرانیان از هر طبقه اجتماعی و اقتصادی تاثیر نهاد. اگرچه ایرانیان خود دچار اختلافات و تفرقه‌های بسیار بودند ولی همگی نسبت به یک برداشت مشترک در رهایی از شر امپریالیسم انگلیس وحدت نظر داشتند و با این احساس بود که همانند جمعی مظلوم، به احقاق حقوق خود از یک قدرت حیله گر و بی‌عاطفه جهانی قد برافراشتند.»3 
در تاریخ معاصر ما بسیار بر این نکته تاکید می‌شود که ایران هرگز مستعمره نبوده است. اما واقعیت این است که «ایران در آستانه نهضت ملی شدن صنعت نفت تا حد زیادی به لحاظ سیاسی و اقتصادی خصوصیات یک کشور مستعمره را دارا بوده است. از لحاظ اجتماعی نیز از نارضایتی مردم، سرخوردگی، نابسامانی اجتماعی، ناامنی و نابهنجاری رنج می برده و آماده پشت سر گذاشتن یک فرایند استعمارزدایی بوده است. از این رو، جنبش ملی شدن صنعت نفت را می توان بخشی از این فرایند به حساب آورد.»4 
ملی شدن صنعت نفت در ایران اگرچه ناکام ماند؛ اما انگیزه‌های بسیار بزرگی را با خود به همراه داشت. «نهضت ملی شدن صنعت نفت به مثابه جنبشی انقلابی در واقع درصدد بود ایران را از مدار وابستگی به غرب و قدرتهای خارجی برهاند و خاصه بندهای وابستگی با بریتانیا را از هم بگسلد... خود ماهیت مساله ملی کردن و مبارزه به منظور ایجاد ائتلافی محکم و مردمی بود که بتواند در برابر انگلستان و شاه بایستد.»5 نهضت ملی شدن نفت با همین هدف یعنی ایستادگی در برابر استعمار کار خود را ادامه داد و هرچند در نهایت به دلیل جدایی رهبران نهضت و انشقاق در صفوف حامیانش  و به دنبال آن انجام کودتای 28 مرداد و زدن تیر خلاص به ملی شدن صنعت نفت نتوانست به حضور قدرتهای استعماری در ایران پایان دهد اما گام بلندی بود در مسیر مبارزه با استعمار که در سالهای بعد الهام بخش جنبشهای ضداستعماری در بسیاری دیگر از کشورهای در حال توسعه شد. کشورهایی که نیروهای سیاسی و مردمانشان همچون ایران خواهان رهایی از استبداد و دستیابی به استقلال در همه سطوح سیاسی و اقتصادی بودند. به این ترتیب نهضت ملی شدن صنعت نفت را باید گامی سیاسی دانست که با ایجاد ائتلافی میان طبقاتی در راه استقلال ملی حرکت کرد.


دکتر مصدق و آیت الله کاشانی، دوران همدلی
شماره آرشیو: 1-113-287م

پی نوشت:
 
1. یرواند آبراهامیان، کودتا، ترجمه ناصر زرافشان، تهران، موسسه انتشارات نگاه، 1393، ص40-41.
2. آبراهامیان، همان، ص 48. 
3. جیمز بیل و ویلیام راجر لویس، مصدق، نفت، ناسیونالیسم ایرانی، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات، تهران، نشر نو، چاپ دوم، 1369، ص 4.
4. علی اصغر مقصودی، تحلیل جامعه­شناختی جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران، فصلنامه علمی- پژوهشی مدیریت و منابع انسانی در صنعت نفت، سال چهارم، شماره 16، 1390، ص 139.
5. جان فوران، مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی)،  ترجمه احمد تدین، تهران، انتشارات موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ چهارم، 1382، ص422. https://iichs.ir/vdcj.vexfuqexhsfzu.html
iichs.ir/vdcj.vexfuqexhsfzu.html
نام شما
آدرس ايميل شما