حوالی غروب در میهمانی شام سفیر مکزیک هنگامی که با «لرد بارنتسون» (صاحب روزنامه آبزرور) گفتگو میکردم، از او شنیدم که عنقریب عازم آمریکا خواهد شد تا بار دیگر در کنفرانس سالانه «انستیتو بینالمللی اسپن» کلرادو، جزء مستمعین سخنرانی شهبانو فرح باشد.
سهشنبه 16 مه 1978 [26 اردیبهشت 1357]
حوالی غروب در میهمانی شام سفیر مکزیک هنگامی که با «لرد بارنتسون» (صاحب روزنامه آبزرور) گفتگو میکردم، از او شنیدم که عنقریب عازم آمریکا خواهد شد تا بار دیگر در کنفرانس سالانه «انستیتو بینالمللی اسپن» کلرادو، جزء مستمعین سخنرانی شهبانو فرح باشد.
لرد بارنتسون میگفت: «در گردهمائی قبلی اسپن، اردشیر زاهدی در سخنانش خود را چاکر و نوکر جان نثار شاه معرفی کرد و در پایان نیز دولت ایران را به بیلیاقتی متهم ساخت.
در این موقع شهبانو فرح ــ که به نظر میرسد از گفتههای توهینآمیز زاهدی نسبت به دولت ایران در میان جمع ــ خوشش نیامده، صحبت او را قطع کرد و پرسید: نکند اردشیر بخاطر آنکه خودش میخواسته نخستوزیر بشود اینطور علیه دولت صحبت میکند؟! و زاهدی بلافاصله پس از شنیدن این حرف از جایش برخاست، به کنار شهبانو آمد، موی دم اسبی او را به کناری زد و پشت گردنش را بوسید. با دیدن این صحنه، من و کیسینجر نگاهی که حکایت از شگفتزدگی هردویمان داشت بهم انداختیم...».1