امروز هم مقاله ناخوشایندی راجع به وضع ناگوار زندانیان سیاسی و ادامه شکنجهگری در ایران بقلم «دیوید وات» در روزنامه تایمز منتشر شده است.
جمعه 19 مه 1978 [29 اردیبهشت 1357]
امروز هم مقاله ناخوشایندی راجع به وضع ناگوار زندانیان سیاسی و ادامه شکنجهگری در ایران بقلم «دیوید وات» در روزنامه تایمز منتشر شده است.
دوشنبه 22 مه 1978 [اول خرداد 1357]
با اینکه دیروز «حسین اشراقی» دو بار از «بوداپست» تلفن کرده بود، ولی من عمداً خود را به بیخبری زدم و علیرغم آگاهی به حضور او و خلعتبری در مجارستان به عنوان همراهان شاه در سفرش به آن کشور، باز هیچ اقدامی برای تماس با بوداپست انجام ندادم. تا اینکه امروز صبح ساعت هفت و نیم اشراقی بار دیگر زنگ زد و با لحنی جدی دستور شاه را در مورد مصاحبه بیبیسی راجع به شکنجه آن افسر ایرانی و مقاله سه روز قبل روزنامه تایمز، به این صورت ابلاغ کرد:
«...چون این مسأله یک ادعای صرف و بهتانی بیش نیست، راجی موظف است در یک مصاحبه مطبوعاتی آنرا تکذیب کند...». در پاسخ اشراقی با حالتی اعتراضآمیز گفتم: «ولی من هیچ اطلاعاتی راجع به شخص مصاحبه کننده و مسأله مورد نظر او ندارم تا بتوانم حقایق را در مصاحبه مطبوعاتی بیان کنم. مگر ممکن است گفتههای کسی را که بصورتی واضح جراحات ناشی از شکنجه را بر بدن خود دارد، تکذیب کرد و مورد تمسخر این و آن قرار نگرفت؟»
«متأسفم! این دستور شاهنشاه است».
«پس لطفاً به وزیر خارجه بگو که: من با کمال احترام از شاهنشاه تقاضا دارم در دستور خودشان تجدید نظر بفرمایند».
«این کار را خواهم کرد، ولی باید بدانی که همین الان به خلعتبری دسترسی ندارم. و ضمناً هم تا چند ساعت دیگر همگی عازم تهران هستیم».
در حالی که واقعاً رنجیده بودم، مدتی همینطور پشت میز نشستم و به فکر فرو رفتم. بعد از آن هم دوباره تلگرافی به تهران مخابره کردم و با تکرار آنچه به اشراقی گفته بودم، این مطلب را نیز خاطر نشان ساختم که برگزاری مصاحبه مطبوعاتی در حال حاضر، نتیجهای جز جلب توجه مردم به مسألهای ناخوشایند ـ که بهتر است فراموش شود ـ ببار نخواهد آورد.
سهشنبه 23 مه 1978 [2 خرداد 1357]
امروز موقعی که فهمیدم شاه دلایل مرا در مورد عدم برگزاری مصاحبه مطبوعاتی قبول کرده، نفس راحتی کشیدم. و البته باید بگویم که بر اساس دستورالعمل واصله از تهران، میبایستی در هر فرصتی که پیش میآید این نکته را در انگلیس به همه گوشزد کنم که مسائل مطرح شده در مصاحبه بیبیسی راجع به شکنجه آن افسر در ایران ادعایی بیاساسی بیش نبوده است.
و من با توجه به این حقیقت که: پافشاری شاه در تکذیب قضیه بیشتر برای ضبط در پرونده بوده، از اینکه به هر حال بار سنگینی از دوشم برداشته شد خوشحالم.1