امروز که «کاخی» مشاور سیاسی سفارتخانه برای مذاکره پیرامون امور جاری به دیدارم آمد، احساس کردم مطلبی دارد که برای بیانش دو دل است. ولی بعداً در پایان ملاقات، او بالاخره دل به دریا زد و با حالتی نگران گفت: «روز شنبه موقعی که در خیابان پورتوبلو قدم میزدم، شاهد جمعآوری اعانه برای کمک به سازمان عفو بینالمللی بودم. و باید بگویم که منم جلو رفتم و به سهم خود مقداری پول در صندوق اعانه ریختم...».
دوشنبه 17 اکتبر 1977 [25 مهر 1356]
امروز که «کاخی» مشاور سیاسی سفارتخانه برای مذاکره پیرامون امور جاری به دیدارم آمد، احساس کردم مطلبی دارد که برای بیانش دو دل است. ولی بعداً در پایان ملاقات، او بالاخره دل به دریا زد و با حالتی نگران گفت: «روز شنبه موقعی که در خیابان پورتوبلو قدم میزدم، شاهد جمعآوری اعانه برای کمک به سازمان عفو بینالمللی بودم. و باید بگویم که منم جلو رفتم و به سهم خود مقداری پول در صندوق اعانه ریختم...».
کاخی در توجیه عمل خود نیز گفت: «... احساس میکردم که اگر یک روز به خاطر عقایدم در کنج یک زندان تنگ و تاریک افتاده باشم، به کسی نیاز دارم که اگر کاری از دستش بر نمیآید حداقل به فکر من باشد...» و بعد از لحظهای سکوت از من پرسید: «به نظر شما این کار من اشتباه بوده؟» که در جوابش با لحنی فیلسوف مأبانه گفتم: «اگر کسی از ندای وجدانش تبعیت کند هرگز نمیتوان گفت که اشتباه کرده است. و به هر حال بیان یک چنین مطلبی بخوبی نشان میدهد که شحص بیریائی هستید...» و بعد هم قول دادم که رازش را هرگز بر ملا نکنم.1
اشرف پهلوی رئیس کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد!
شماره آرشیو: 5181-4ع