بازتاب تهدیدهای آیتالله چنان بود که روزنامه لوموند فرانسه نقش رهبری مذهبی ایران را با نفوذ پاپ مقایسه کرد و اعلام جهاد از سوی او را یک خطر بزرگ برای غرب نامید.
پس از تبعید رضاخان در سال 1320، یکبار دیگر قدرتهای خارجی موجب شکلگیری حکومتی دیکتاتور و هم راستا با منافع خود در ایران شدند. به موجب آن، افراد و جنبشهایی در اعتراض به سلطه استعمارگران پدید آمدند که یکی از سرآمدان آن مرحوم آیتالله کاشانی بود. ایشان از سال 1320 وارد صحنه سیاسی ایران شد و با تجربه مبارزاتی که در کنار پدر خود در انقلاب عراق علیه استعمار انگلیس آموخته بود، از این سال رهبری مبارزات روحانیت را در ایران برعهده گرفت. اهمیت مبارزات مرحوم آیتالله کاشانی در آن سالها این بود که روح مقاومت و مبارزه را در برابر استعمار خارجی در میان مردم مسلمان ایران احیا نمود و وجه تمایز ایشان با دیگر مبارزان آن دوران نیز دقیقا در این روحیه و مشی بیگانهستیزی تجلی مییافت. در واقع هدف نهایی آیتالله، قطع سلطه قدرتهای امپریالیستی و آزادی از استبداد و وابستگی بود و در راه رسیدن به این هدف گام برمیداشت. حال برای نشان دادن این خط مشی اصولی آیتالله کاشانی، میتوانیم زندگی مبارزاتی ایشان را به سه دوره تقسیم کنیم: 1. دوران پیش از نهضت ملی شدن صنعت نفت؛ 2. دوران ملی شدن صنعت نفت و کودتا؛ 3. دوران پس از کودتا. حال در ادامه این نوشتار قصد داریم برای شناخت بهتر آیتالله کاشانی، دیدگاههای ایشان درباره بیگانگان را در این سه دوره مبارزاتی بیان کنیم.
1. دوران مبارزاتی پیش از نهضت ملی شدن صنعت نفت
آیتالله کاشانی بر مبنای تفکر استعمارستیزی نسبت به مسائل جهان اسلام حساسیت نشان میدادند و تلاش میکردند این حساسیت را به مردم ایران و جهان نیز انتقال دهند، به گونهای که در مواقع مختلف، نسبت به مبارزه مردم مصر علیه انگلیس، تونس و الجزایر و مراکش علیه فرانسه، اطلاعیه صادر کردند و با آنها همدردی نمودند. این بیانهها فقط به دول استعمارگر خارجی محدود نمیشد و گاهی نهادهای تشکیلشده توسط کشورهای سلطهگر نیز هدف انتقادهای آیتالله کاشانی قرار میگرفت؛ برای مثال، ایشان در سال 1326 اعلامیهای در محکومیت سازمان ملل صادر و در آن بیان کردند: «سازمان ملل بعد از جنگ جهانی تشکیل شد تا برای ایجاد عدل و داد و کندن ریشههای ظلم و فساد و جلوگیری از جنگ جهانی دیگر اقدام نماید، ولی متاسفانه از رفتار برخلاف انصاف و مروّت سازمان ملل درباره اندونزی، مصر و فلسطین خلاف آن ظاهر شد و امید ملل ضعیف، مبدل به یاس گردید». بر همین اساس ایشان معتقد بودند که در مقابل دو قدرت جهانی شوروی و آمریکا و همچنین نهادها و اقمار دستنشانده آنان، باید یک بلوک مستقل و بیطرف اسلامی ایجاد کرد. وی مدعی بود اگر یک بلوک اسلامی تشکیل گردد، «کشورهای آسیایی دیگر هم در تشکیل این جبهه بیطرف شرکت خواهند کرد».1
علاوه بر این موارد، آیتالله کاشانی در تعقیب سیاست ضد استعماری، در رابطه با خیانت در فلسطین و تجزیه آن کشور توسط قدرتهای بزرگ جهانی، در سالهای 1326 و 1327 اعلامیههای تندی صادر نمودند و به همه مسلمانان جهان هشدار دادند: «تشکیل دولت یهودی در آتیه، کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه، بلکه تمام دنیا خواهد بود». ایشان در ادامه حتی به اعلامیه و بیانیهها اکتفا نکردند و اجتماعات و راهپیماییهای بزرگی در محکومیت آنچه در فلسطین رخ میداد برپا نمودند2 و از مسلمانان ایران و جهان خواستند که جبهه مبارزه ضد استعماری خود را فشرده و متحدتر نمایند.
2. دوران مبارزاتی ملی شدن صنعت نفت و کودتا
یکی از فعالیتهای عمده مرحوم کاشانی در تداوم نهضت مبارزه با بیگانگان سلطهطلب، در قضیه ملی شدن صنعت نفت به وقوع پیوست. ایشان بارها اعلام کردند نفت ایران متعلق به ملت ایران است و قراردادهای تحمیلی ارزش حقوقی ندارد. در این راه تمام تلاش ایشان تشویق و ایجاد تحرک در کلیه افرادی بود که به نحوی در پیشبرد نهضت صنعت نفت موثر بودند؛ به همین جهت جبهه ملی را تایید کردند و نیروهای انبوه مذهبی را به صفوف نهضت ملی ایران پیوند دادند. در واقع همین فشارهای سیاسی و حمایتهای مکرر آیتالله کاشانی با پشتوانه حمایت تودههای وسیع مردم سبب شد برخلاف خواست قلبی دربار و انگلستان، موضع دکتر مصدق در مقام نخستوزیری تحکیم و استقرار پیدا کند؛ برای نمونه، اعلامیه آیتالله کاشانی برای برپایی میتینگ بزرگ 29 اردیبهشتماه 1329 با عنوان «اظهار تنفر از مداخلات استقلالشکنانه و تهدیدات دولت انگلیس و اعلامیه تهدیدآمیز امریکا در زمینه نفت»، که مخالف حق حاکمیت ملت ایران و برخلاف تعهدات ملل بود، موجب گردید اجتماع عظیمی از مردم تهران در روز نیمه شعبان در بهارستان گرد هم آیند. بازتاب تهدیدهای آیتالله چنان بود که روزنامه لوموند فرانسه نقش رهبری مذهبی ایران را با نفوذ پاپ مقایسه کرد و اعلام جهاد از سوی او را یک خطر بزرگ برای غرب نامید.
آیتالله در این اعلامیه گفتند: «من تذکرات خودم را در مورد تجدید رابطه با انگلستان و مسئله نفت و ستمهایی که به حقوق مردم و سلب آزادی و اختناق مطبوعات از طرف دولت وارد آمده، دادهام، معالأسف مشاهده میشود که هیچ وقت وضعیات مملکت تا این اندازه اسفانگیز و دلخراش نبوده و آزادی جز برای عمال انگلیس نیست»
در بحبوجه دوران ملی شدن صنعت نفت، آیتالله کاشانی، از هاریمن، نماینده دولت امریکا، به خاطر سیاست استعماری آن کشور انتقاد کردند و به او هشدار دادند؛ همچنین در انتقاد از استوکس، وزیر مشاور دولت انگلستان، که به ملاقات آیتالله کاشانی رفته بود، شیوه استعماری انگلستان در ایران را جنایت نامیدند و به او نیز هشدار دادند که حتی اگر بتوانند دولت دکتر مصدق را به سازش بکشانند، او نیز به سرنوشت رزمآرا دچار خواهد شد و اعتماد ایران را از دست خواهد داد.3 همچنین هنگامی که بحث میانجیگری امریکا بین ایران و انگلستان و اعتماد به آن در قضیه ملی شدن نفت پیش آمد، آیتالله کاشانی معتقد بودند که نباید از چاله درآمد و به چاه افتاد؛ چرا که ایشان متوجه این مطلب شده بودند که امریکا فقط به منافع خود مینگرد و به فکر آزادی و استقلال نیست. ایشان در مصاحبهای با خبرنگار امریکایی آژانس انترنشنال گفتند: «امریکا تا به حال آنچه وعده به ایران داده است انجام نداده؛ زیرا از یک طرف نمیخواهد کاری به مخالفت با انگلیس انجام دهد و از طرف دیگر بیم دارد که همراهی با ایران در مشکلات نفت موجب لطمه به منافع او در عربستان سعودی و سایر نقاط خاورمیانه بشود»4.
جالب این بود که آیتالله عمیقا درک میکردند که طمع امریکا نسبت به ایران به خاطر بهدست آوردن پایگاهی در مقابل شوروی است. ایشان در تیر 1329، وقتی بحث در مورد درخواست یک وام 25 میلیون دلاری از امریکا پیش آمد، طوماری برای تحریم کمک مالی امریکا به ایران تهیه و اعلام کردند: «دولت امریکا با کمک نظامی خود میخواهد کشور ما را برای دفاع در مقابل شوروی آماده کند، ولی ما از جنگ بیزاریم و به هر وسیله شده باید از آن جلوگیری کنیم».5 در انتها برمبنای همین روحیه استعمارستیز آیتالله بود که لوی هندرسن، سفیر کبیر امریکا در تهران، به وزارت امور خارجه امریکا اعلام کرد: «فقط یک عامل مزاحم در این جریان، مداخله کرده و مانع از حل قضیه نفت به نفع امریکا شده است. این عامل مزاحم که مانع تسلیم ایران به نظریات بانک بینالمللی و ادامه همکاری بین ایران و امریکا شده است، آیتالله کاشانی است»6 که به عقیده او، برای منافع امریکا و دول غرب در ایران عنصر خطرناکی است.
3. دوران مبارزاتی پس از کودتا
پس از کودتا انگلیس و امریکا مطابق طرح عملیاتی تی.پی. آژاکس علیه دولت مصدق، قرار بر این بود که دولتهای امریکا و انگلیس، دولت کودتا را کمک مالی نمایند و متعهد شدند که «دولت جانشین را به تعجیل در راه حل مورد قبول نفتی» وادار نکنند.7 با روی کار آمدن عامل کودتا، یعنی زاهدی، دولت امریکا طبق وعده، یک وام 45 میلیون دلاری در اختیار او گذاشت و در مورد قرار داد نفتی در روزهای اولیه هیچ صحبتی به عمل نیاورد. آیتالله کاشانی در مقابله با سیاست فریبکارانه امریکا (که در کودتای 28 مرداد روشن شد) خواهان سیاست مستقل و عزتمدارانه و نه سیاست مستعمرگی بودند و بر همین اساس بهشدت به زاهدی حمله کردند. ایشان در اعلامیهای که به این منظور منتشر نمودند گفتند: «من تذکرات خودم را در مورد تجدید رابطه با انگلستان و مسئله نفت و ستمهایی که به حقوق مردم و سلب آزادی و اختناق مطبوعات از طرف دولت وارد آمده، دادهام، معالأسف مشاهده میشود که هیچ وقت وضعیات مملکت تا این اندازه اسفانگیز و دلخراش نبوده و آزادی جز برای عمال انگلیس نیست».8 آیتالله کاشانی طی بیانیه دیگری، نهایت تاسف و تعجب خود را اعلام کردند و پس از ذکر مصایبی که از انگلیس متوجه ایران شده است، از امریکا انتقاد کردند. ایشان همچنین هدف وامهای امریکایی را بازستانی چندین برابر دانستند و رفتار امریکا در جهان را موجب رشد کمونیسم اعلام کردند. آیتالله در ادامه با تحلیل کنسرسیوم نفتی و اعتراض به تحمیل پرداخت غرامت از سوی ایران اعلام نمودند: «به خاطر صیانت و حراست نهضت پرافتخار ملی، خود را برای استقبال مرگ آماده کردهام».9
فرجام
آیتالله کاشانی فردی بود با ماهیت ضد امپریالیستی. ایشان هرگز معتقد نبودند برای رهایی از یک ابرقدرت باید در دامان ابرقدرت دیگر افتاد. آیتالله تمام قدرتهای سلطهگر را دارای یک ماهیت میدانستند و به تمام آنها با دیده احتیاط مینگریستند. درواقع میتوان گفت هدف از مبارزات آیتالله کاشانی، پایان دادن به سلطه قدرتهای امپریالیستی و آزادی از استبداد و وابستگی بود و ایشان برای رسیدن به این اهداف تمام همّ خویش را در دوران مبارزه به خدمت گرفتند.
دیدارآیت الله ابوالقاسم کاشانی با محمد مصدق نخست وزیر در حضور احمد رضوی و حسین فاطمی در منزل وی
شماره آرشیو: 1151-4ع
پی نوشت:
1. روحالله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (1320 تا 1340)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، صص 276-277.
2. عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشههای آن، تهران، نشر کتاب سیاسی، 1369، ص 409.
3. همان، صص 410- 414.
4. روحالله حسینیان، همان، ص 283.
5. مرتضی صادقکار، روحانی مبارز آیتالله کاشانی به روایت اسناد، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1379، ص 214.
6. روحالله حسینیان، همان، ص 285.
7. محمد دهنوی، مجموعهای از مکتوبات، سخنرانیها و پیامهای آیتالله کاشانی، تهران، چاپخش، ج 4، 1361، ص 121.
8. روحانیت و اسرار فاشنشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، دارالفکر، ص 192.
9. همان، ص 198. https://iichs.ir/vdcg.t9trak9uzpr4a.html