در سال 1323ق در زمان حکومت عزیزالله میرزا ظفرالسلطنه بر کرمان شورشی به وقوع پیوست که از جمله جرقه‌های اولیه انقلاب مشروطه به شمار می‌آید. اعتراض به حوادث کرمان زمینه مناسبی برای اتحاد روحانیون تهران فراهم آورد که از آن در جهت تعمیق مبارزه با عین‌الدوله بهره جستند. ریشه‌های این شورش را باید در دوره...
نزاع متشرعه و شیخیه در کرمان
 
در سال 1323ق در زمان حکومت عزیزالله میرزا ظفرالسلطنه بر کرمان شورشی به وقوع پیوست که از جمله جرقه‌های اولیه انقلاب مشروطه به شمار می‌آید. اعتراض به حوادث کرمان زمینه مناسبی برای اتحاد روحانیون تهران فراهم آورد که از آن در جهت تعمیق مبارزه با عین‌الدوله بهره جستند. ریشه‌های این شورش را باید در دوره حکومت علینقی میرزا رکن‌الدوله بر کرمان جست و جو کرد.
 
رکن‌الدوله در سال 1322ق به حکومت کرمان منصوب شد و از همان ابتدا مردم با حکومت او به مخالفت برخاستند. علت اصلی نارضایتی مردم این بود که رکن‌الدوله کارهای مهم شهر را به خوانین ابراهیمیه سپرد و موجب قدرت گیری شیخیه شد. او امیرالامرا را برای وصول مالیات‌ها و مختارالملک را به سمت کلانتر کرمان تعیین کرد، هر دوی آنها از ابراهیمیه بودند.
 
انتصاب این افراد خشم وکیلی‌ها را برانگیخت. ابراهیمیان از بازماندگان ابراهیم خان ظهیرالدوله پسرعموی فتحعلی شاه و پدر حاج کریم خان کرمانی بنیانگذار شیخیهای کریم خانی کرمان بودند، که سالها بر کرمان حکومت کردند و صاحب قدرت و ثروت و نفوذ فراوانی در منطقه بوده اند. وکیلی‌ها نیز از نوادگان میرزا محمداسماعیل خان نوری وکیل‌الملک بودند که او نیز برای مدتی حکومت کرمان را در اختیار داشت. وکیلی‌ها و ابراهیمی‌ها دو خاندان متنفذ کرمان بودند که رقیب یکدیگر به حساب می‌آمدند بنابراین اقدام رکن‌الدوله در تفویض کامل قدرت به یکی از این دو خانواده موجب نارضایی خانواده دیگر شد.
 
خوانین وکیلی از جمله عدل‌السلطنه که سالها نایب‌الحکومه، رئیس نظام و سرتیپ توپخانه بود با همدستی موثق‌الدوله و با حمایت و همراهی سادات میرزا حسین خانی به دسیسه چینی برای حکومت رکن‌الدوله پرداختند. امان‌الله شهاب‌الممالک نایب‌الحکومه کرمان هم که به دلیل ریاست امیرالامرا معزول شده بود در جناح مخالفان قرار داشت و هر روز به تهران تلگراف زده از اوضاع نابسامان کرمان شکایت می‌کرد. آیت‌الله سید محمد طباطبایی شکایات واصله از کرمان را توسط عزیزالله میرزا ظفرالسلطنه که پیش از رکن‌الدوله حاکم کرمان بود نزد محمدعلی میرزا ولیعهد فرستاد که در مدت سفر مظفرالدین شاه به فرنگ اداره مملکت به عهده او بود در نتیجه این شکایات، رکن‌الدوله ناچار امیرالامرا را عزل و نایب الایالگی کرمان را به عین‌الملک برادر خود واگذار کرد اما او هم دو سه روزی بیشتر بر این مسند دوام نیاورد و استعفا داد. قرار شد مجلسی مرکب از عدل‌السلطنه (از وکیلی‌ها)، امیرالامرا (از ابراهیمیه) و دو سه نفر دیگر تشکیل و اداره امور کرمان به آنها واگذار شود، اما این تدبیر هم سودی نبخشید.
 
در این زمان شخصی به نام شیخ بحرینی که واعظی توانمند بود، وارد کرمان شد و در منابر به بدگویی از شیخیه پرداخت. وکیلیها هم از او حمایت کردند. چون سخنان او ایجاد آشوب می کرد رکن‌الدوله دستور تبعید او را صادر کرد. شیخ بحرینی را شبانه دستگیر کردند و به راورد در نزدیکی کرمان فرستادند. با انتشار خبر تبعید او مردم کرمان برآشفتند و حکومت را مجبور کردند شیخ را بازگرداند واین چنین بر اعتبار شیخ بحرینی نیز افزوده شد. در همین هنگام حاج میرزا محمدرضا فرزند آیت‌الله حاج ابوجعفر و نواده آیت‌الله حاج آقا احمد پس از چهارده سال تحصیل در اصفهان و عتبات به کرمان بازگشت. پدر و جد او نزدیک به یک قرن مرجع تقلید مردم کرمان بودند. او نیز در نجف از شاگردان آیت‌الله ملا محمدکاظم خراسانی و آیت‌الله سید محمدکاظم طباطبایی بود و حدود ده مجوز اجتهاد از سوی مراجع عظام معتبر آن روزگار در مورد او صادر شده بود. در بازگشت به کرمان استقبال شایانی از او به عمل آمد. سالخوردگان و جوانان و زنان به استقبالش شتافتند و چند روز دکانهای شهر بسته بود و مردم به زیارت حاج محمدرضا مجتهد می‌رفتند. ورود او با اوج گیری درگیریهای متشرعه و شیخیه همزمان بود.
 
حمایت آیت‌الله حاج محمدرضا از متشرعه و عزل امیرالامرا بر قدرت متشرعه افزود. حاج شیخ محمدرضا از موقعیت استفاده کرد و امامت مسجد مدرسه محمد ابراهیم خانی در بازار قیصریه را که دارای موقوفه بود و سالها در اختیار شیخیه قرار داشت به پسرعمه اش آقای شیخ محمدصادق واگذار کرد، اما شیخی‌ها حاضر نشدند به سادگی مسجد را به شیخ محمدصادق واگذار کنند. میان شیخیه و متشرعه بر سر این مسجد درگیری روی داد و فراشان حکومتی ناچار به مداخله شدند و مردم فرار کردند، در این حین به منزل حاج محمد خان مقتدای شیخیان رسیدند و مستحفظین او گمان کردند مردم قصد حمله به خانه را دارند. از این رو به سوی مردم تیراندازی کردند. چهل نفر در این درگیری به قتل رسیدند.
 
خبر وقایع کرمان در اروپا به مظفرالدین شاه رسید و دستور عزل رکن‌الدوله را صادر کرد. ظفرالسلطنه که پیش از رکن‌الدوله حاکم کرمان بود، دوباره به حکومت آنجا منصوب شد. ظفرالسلطنه یک روز قبل از عزیمت به کرمان نزد آیت‌الله سید محمد طباطبایی رفت و آیت‌الله سید محمد طباطبایی به او یادآور شد که؛ برای خدمت به ملت با هم عهد بسته اند، بنابراین در حکومت کرمان راه عدل و انصاف پیش گیرد و با علمای آنجا خصوصا حاج محمدرضا به طریق دوستی رفتار کند. ظفرالسلطنه با موافقت علمای تهران و رضایت مردم کرمان که از حکومت پیشین او خاطره‌ای خوش داشتند در اواخر رجب 1323ق وارد کرمان شد.
 
ظفرالسلطنه از ابتدای ورودش شیخیه را از کارها برکنار و وکیلی‌ها را جایگزین آنها کرد. مختارالملک را از کلانتری عزل کرد و عدل‌السلطنه را به جای او نشاند و برای حکومت شهرهای کرمان از وکیلی ها استفاده کرد. حکومت رودبار را به رستم خان، جیرفت و جبال بارز را به علی خان محتشم‌الدوله و سیرجان را به علی خان داد، که هر سه از اولاد وکیل‌الملک بودند. نیابت ایالت و ریاست عدالت‌خانه را هم به فرزند خود حشمت‌السلطان تفویض کرد. ظفرالسلطنه در اولین ملاقات با علمای کرمان اعلام کرد که اگر خلاف قاعده از رعیت سر زد مورد مؤاخذه سخت خواهند شد. «من همه جور مأموریت درباره اهل کرمان دارم، از کشتن، از بستن و زنجیر کردن و اخراج بلد نمودن، همه اینها را مأمورم.»
 
آیت‌الله حاج شیخ محمدرضا مجتهد نیز به صراحت در مقابل تهدیدهای ظفرالسلطنه اعلام موضع کرد و گفت: «بنده نه مالی دارم که از جهت مالم بترسم از دولت نه ملکی دارم، نه خانه ای، امروز نه کاری دست کسی دارم، نه از کسی پروا دارم. عبث نه مرا از شاه بترسانید نه از حاکم، بنده از این قجروها نمی‌ترسم.»
 
در این میان واقعه‌ای روی داد که منجر به رویارویی ظفرالسلطنه و آیت‌الله حاج شیخ محمدرضا شد. عده‌ای به محله یهودیان حمله کردند و خمهای شراب آنها را شکستند و اعلام کردند که به حکم حاج شیخ محمدرضا مجتهد این کار را کرده ایم. ظفرالسلطنه برای مذاکره درباره این حکم، عدل‌السلطنه و معتضد دیوان را به نزد آیت‌الله شیخ محمدرضا مجتهد فرستاد، اما نتیجه‌ای حاصل نشد. دو روز بعد آیت‌الله شیخ محمدرضا مجتهد تصمیم گرفت کرمان را به قصد مشهد ترک کند. ولی حدود ده هزار نفر از مردم کرمان جمع شده و مانع خروج ایشان از شهر شدند. عده ای از جمله برادران رکن‌الدوله نزد ظفرالسلطنه چنین وانمود کردند که مردم علیه حکومت شوریده اند و رهبر آنها نیز حاج شیخ محمدرضا مجتهد است. ظفرالسلطنه ابتدا سعی کرد شورش مردم را با مذاکره خاتمه دهد اما نماینده او که برای مذاکره اعزام شده بود نتوانست در انجام مأموریتش موفقیت کسب کند. ظفرالسلطنه به عین‌الملک و عدل‌الدوله برادران رکن‌الدوله اختیار تام داد تا شورش را فرو نشانند. آنها نیز بی محابا به مردم تاختند و آیت‌الله شیخ محمدرضا مجتهد و پسرعمه او شیخ محمد صادق و چند تن از یاران نزدیک آیت‌الله را دستگیر کردند و با وضعی موهن به ارگ دولت بردند و در آنجا آنها را به چوب بستند تا شلاق بزنند، اما چند ضربه بیشتر نزده بودند که با مداخله سران سپاه از این کار منصرف شدند. سپس آیت‌الله حاج محمدرضا و پسرعمه اش را به بم تبعید کردند.
 
با انتشار خبر دستگیری آنها علمای کرمان خصوصا دو عموی آیت‌الله خود را به ظفرالسلطنه رساندند و شرح ماوقع را دادند. ظفرالسلطنه اظهار ندامت کرد و برادران رکن‌الدوله را مقصر این قضیه دانست و دستور داد که آیت‌الله را به کرمان بازگردانند. از فردای ان روز شهر کرمان دچار آشوب شدیدی شد. هیچ یک از علما به منبر و مسجد نرفتند بجز حاج محمدخان مقتدای شیخیه که او هم بر اثر فشار مردم ناچار شد شهر را ترک کند. انعکاس خبر چوب خوردن آیت‌الله حاج محمدرضا مجتهد در تهران موجب خشم علمای تهران شد. آیت‌الله طباطبایی و آیت‌الله بهبهانی با هم عهد بستند که در مقابل چنین توهینی بایستند آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری هم وعده داد که دراین باره با عین‌الدوله مذاکره کند.
 
در تمام ماه رمضان علمای تهران در مساجد درباره واقعه کرمان صحبت کردند و دولت را برای عزل ظفرالسلطنه در فشار قرار دادند. در کرمان مردم اواخر ماه رمضان به خانه ظفرالسلطنه حمله کردند و قصد کشتن او را داشتند که فرار کرد در نتیجه مساعی علمای تهران عین‌الدوله، دستور عزل ظفرالسلطنه را صادر کرد و از آیت الله حاج شیخ محمدرضا مجتهد تقاضا کرد به کرمان بازگردد، اما او راهی مشهد شد و در آنجا مردم استقبال بی نظیری از او به عمل آوردند.
 
واقعه کرمان فرصتی بود برای علمای تهران تا نوک تیز حملاتشان را متوجه عین‌الدوله کرده و از او به دلیل انتصاب حکام ظالم انتقاد کنند. اعضای انجمنهای مخفی نیز در رساندن اخبار کرمان وایجاد ارتباط منظم میان علمای تهران فعال عمل کردند. عزل ظفرالسلطنه نشان داد که با اتحاد و پیگیری می‌توان عین‌الدوله را وادار به عقب نشینی کرد و در نتیجه پیروزی مهمی برای علمای تهران به حساب آمد. https://iichs.ir/vdcd2n0o6yt05.a2y.html
iichs.ir/vdcd2n0o6yt05.a2y.html
نام شما
آدرس ايميل شما