[محمدرضا پهلوی]: همه این مشقّات و بحران اقتصادی، به این بهانه به ایران تحمیل شد که مصدق میخواست ایران را از سلطه نفوذ انگلیسها نجات دهد. نتیجه اعمال او این شد که انگلیسها تسلط خود را بر بازارهای نفت ایران همچنان حفظ کردند، حال آنکه از این منابع دیگر حتی یک دینار عاید ایران نمیشد. نفت ما در انبارها باقی ماند و یا استخراج نشد ولی انگلیسها مشکلات خود و مشتریان خود را با افزایش خرید نفت به قیمت ارزانتر از عراق و بخصوص از کویت حل کردند...
[محمدرضا پهلوی]: همه این مشقّات و بحران اقتصادی، به این بهانه به ایران تحمیل شد که مصدق میخواست ایران را از سلطه نفوذ انگلیسها نجات دهد. نتیجه اعمال او این شد که انگلیسها تسلط خود را بر بازارهای نفت ایران همچنان حفظ کردند، حال آنکه از این منابع دیگر حتی یک دینار عاید ایران نمیشد. نفت ما در انبارها باقی ماند و یا استخراج نشد ولی انگلیسها مشکلات خود و مشتریان خود را با افزایش خرید نفت به قیمت ارزانتر از عراق و بخصوص از کویت حل کردند. تصور میکنم در کویت قیمت استخراج هر بشکه نفت در این هنگام نه سنت بوده و در ایران سیزده سنت! بدین ترتیب انگلیسها در همه جبههها پیروز شدند، گوئی هدف واقعی مصدق درست خلاف آنچه بود که اعلام میکرد.
باید اضافه کرد که "دوستان" انگلیسی مصدق هنگامی که احساس کردند که دیگر برای آنها مفید نیست و میتوان بدون دخالت وی راه حلی برای مشکل نفت پیدا کرد، او را به حال خود رها کردند.
در مرداد 1332، پس از حصول اطمینان از پشتیبانی ایالات متحده آمریکا و انگلیس، که سرانجام سیاست مشترکی را آغاز کرده بودند و پس از بررسی اوضاع با کرمیت روزولت نماینده سازمان مرکزی اطلاعات ایالات متحده، بر آن شدم که برای یافتن راه حلی وارد عمل شوم: در 25 مرداد 1332 سرهنگ نعمتالله نصیری فرمانده گارد شاهنشاهی را مأمور کردم که فرمان برکناری مصدق را به وی ابلاغ کند و سپهبد فضلالله زاهدی را که از دوستان پیشین مصدق و وزیر سابق دولت او بود به نخستوزیری برگزیدم.
مصدق برخلاف نص صریح قانون اساسی ایران، به فرمان برکناری خود، اعتنا نکرد و به این هم اکتفا ننموده به یک کودتای نظامی دست زد. مأمور انجام این توطئه کسی جز سرتیپ ریاحی رئیس ستاد ارتش نبود. کودتای نظامی مصدق با شکست مواجه شد. ولی شرکت در این توطئه خلاف قانون اساسی کشور مانع آن نشد که ریاحی در زمان سلطنت مستبدانه!! من ثروتی عظیم از راه فعالیتهای ساختمانی فراهم آورد و اکنون همین شخص وزیر جنگ بازرگان است.
پس از ابلاغ فرمان برکناری مصدق، من که از طرحهای سیاسی و جاهطلبیهای او کاملاً باخبر بودم، تصمیم گرفتم که برای جلوگیری از هرگونه خونریزی کشور را ترک کنم و ایرانیان را در انتخاب راه آینده کشور آزاد بگذارم. این تصمیم بیمخاطره نبود. ولی با تعمق و تأمل و سنجش نتایج، آنرا اختیار کردم. پس از ترک ایران، ابتدا با هواپیمای دو موتوره شخصی خود به بغداد رفتم. سفیر ما در بغداد، حتی در مقام توقیف من برآمد! ولی من به زیارت عتبات عالیات شتافتم و سپس راهی رم شدم و در آنجا بود که از سرنوشت فلاکتبار سیاستمداری که ایران را به ورشکستگی و سقوط کشانده بود، آگاه شدم.1
[با اینکه در این فراز از سخنان محمدرضا پهلوی نکتههای در خور اهمیتی بیان شده است که حکایت از اقرار شاه به دخالت و همکاری دولتهای ایالات متحده و انگلیس با وی در سرنگونی دولت قانونی وقت ـ دولت مصدق ـ میکند ولی در عین حال در همین اندک سطوری که نگاشته شده است حاوی تناقضات بسیاری نیز هست؛ از جمله اینکه در یک جا مصدق را متهم به بی تدبیری و بی سیاستی میکند و میگوید: "همه این مشقّات و بحران اقتصادی که به ایران تحمیل شد بخاطر این بود که مصدق میخواست ایران را از سلطه نفوذ انگلیسها نجات دهد." جای دیگر او را متهم به دوستی با انگلیسها و مرتبط بودن با آنها میکند و نتیجتاً میگوید که وقتی انگلیسها احساس کردند که دیگر برای آنها مفید نیست و میتوانند بدون دخالت وی راه حلی برای مشکل نفت پیدا کنند او را رها کردند؛ سپس با کمال تعجب در ادامه مطلب، خود میگوید که با انگلیسها و آمریکائیها در براندازی و برکناری مصدق هماهنگ شده است؟ یعنی اقرار به همان اتهامی میکند که مصدق را بدان متهم کرده است؟!!! در فراز پایانی نیز میگوید که من بخاطر اینکه خونریزی نشود و مردم هم بتوانند راه آینده کشورشان را آزادانه انتخاب نمایند، از کشور خارج شدم که باز این نیز در تناقض با اقدام وی در همکاری با دولتهای بیگانه انگلیس و آمریکا در براندازی دولت مردمی و قانونی دکتر مصدق میباشد؛ در آخر نیز مصدق را متهم به کودتا میکند حال آنکه خود با همکاری بیگانگان و سرویسهای اطلاعاتی آنان مبادرت به این کار کرده است].
استقرارتانکها و نیروهای نظامی در ایام کودتای 28 مرداد 1332 در یکی از خیابانهای تهران
شماره آرشیو: 734-4ع