[هویدا]: "«نهاوندی ممکن است بزودی ریاست دفتر مخصوص شهبانو را رها کند و ریاست بانک مرکزی را بعهده بگیرد. که البته در این مقام، او خواهد توانست جاهطلبیهای سیاسی خود را فارغ از قید و بندهای درباری بمراتب بیشتر از گذشته ارضاء کند...».
[هویدا]: "«نهاوندی ممکن است بزودی ریاست دفتر مخصوص شهبانو را رها کند و ریاست بانک مرکزی را بعهده بگیرد. که البته در این مقام، او خواهد توانست جاهطلبیهای سیاسی خود را فارغ از قید و بندهای درباری بمراتب بیشتر از گذشته ارضاء کند...».
... هویدا موقع صحبت از هوشنگ نهاوندی و دفتر مخصوص شهبانو، ناگهان سکوت کرد و پس از آنکه نگاهی مشتاقانه به من [پرویز راجی] انداخت، پرسید: «... دوست داری ریاست دفتر مخصوص شهبانو را بعهده بگیری؟». در مقابل این سؤال غیره منتظره، بلافاصله مسئله را در ذهنم زیر و رو کردم و جواب دادم: «البته خیلی خوشحال خواهم شد، چون فکر میکنم که شهبانو خیلی دوست داشتنی است. ولی حتم دارم که در چنین صورتی والاحضرت اشرف هرگز مرا نخواهد بخشید...».[!] با شنیدن این جواب، هویدا لبخندی زد و در حالیکه سرش را تکان میداد، گفت: «مقصودت را کاملاً میفهمم. تو هنوز دو سال دیگر وقت داری که در لندن بمانی. و در آن شهر دوست داشتنی هم آنقدر آدم خوب و فهمیده وجود دارد که بتوانی با آنها معاشر باشی».
چون تصورم این بود که هویدا بطور یقین قبلاً راجع به امکان تعیین من بجای نهاوندی با شهبانو صحبت کرده است و حالا هم امکان دارد شهبانو پس از اطلاع بر امتناع من رنجیده خاطر شود، به هویدا گفتم: «اگر مایل هستید با همدیگر اینطور قرار میگذاریم که گوئی هرگز شما چنین پیشنهادی را با من در میان نگذاشتهاید» و هویدا بلافاصله جواب داد: «موافقم»."1