موقعی که هویدا با من به طرف در خروجی اطاقش میآمد تا برای خداحافظی دستم را بفشارد، لبخندی زد و گفت: «... به هر حال سرنوشت همه ما این است که یا در نهایت کپسول زهری را که در دهان داریم ببلعیم، و یا اگر خوششانس باشیم در موقع مقتضی فرار را برقرار ترجیح دهیم...
یکشنبه 13 اوت 1978 [22 مرداد 1357] تهران
"موقعی که هویدا با من به طرف در خروجی اطاقش میآمد تا برای خداحافظی دستم را بفشارد، لبخندی زد و گفت: «... به هر حال سرنوشت همه ما این است که یا در نهایت کپسول زهری را که در دهان داریم ببلعیم، و یا اگر خوششانس باشیم در موقع مقتضی فرار را برقرار ترجیح دهیم...»"1
محاکمه امیر عباس هویدا نخستوزیر در دادگاه انقلاب اسلامی ایران
شماره آرشیو: 7-418م