در سالن ورودی هتل هیلتون، »مصطفی علم» را دیدم که داشت برایم پیغامی در جعبه نامههای مسافرین هتل میگذاشت. او که در مقام سفیر ایران در سودان به کشور احضار شده بود، میگفت که: به جرم اختلاس مدتی در زندان بسر برده و فعلاً هم با وثیقهای به مبلغ 30 میلیون ریال از زندان آزاد شده است...
چهارشنبه 2 اوت 1978 [11 مرداد 1357] تهران
"در سالن ورودی هتل هیلتون، »مصطفی علم» را دیدم که داشت برایم پیغامی در جعبه نامههای مسافرین هتل میگذاشت. او که در مقام سفیر ایران در سودان به کشور احضار شده بود، میگفت که: به جرم اختلاس مدتی در زندان بسر برده و فعلاً هم با وثیقهای به مبلغ 30 میلیون ریال از زندان آزاد شده است. مصطفی علم که به شدت افسرده و دلشکسته به نظر میرسید ــ و نیاز فراوانش به محبت و کمک کاملاًمحسوس بود ــ تمام اتهامات وارده به خود را کذب محض میدانست. و من برای آنکه تغییری در روحیهاش داده باشم با لحنی نسبتاً تحکمآمیز خطاب به او گفتم که: بهتر است خود را نبازد، یأس و ناامیدی را از خود دور کند، و ضمن اعتقاد به اجرای عدالت، بکوشد تا از هر آنچه که برای تبرئه خود مفید میداند بهره بگیرد. و بعد هم اضافه کردم: «من بشخصه تصور نمیکنم که حتی اگر تمام قرائن علیه تو باشد باز هم به زندان محکوم شوی، چون الان وضع طوری است که دزدان گردن کلفت در این کشور بیدغدغه زندگی میکنند. ولی فراموش نکن که تو در موقعیتی نیستی که بتوانی این حرف را در جائی بیان کنی. فعلاً تنها کاری که از دستت بر میآید فقط این است که همه جا در مورد بیگناهی خودت پافشاری کنی»."1
مراسم افتتاحیه جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی باحضور محمدرضا پهلوی و جمعی از مهمانهای خارجی و ایرانی
شماره آرشیو: 4164-3ع