انگلیسیها موافقت نمودند تا قسمتی از داراییهای رضاشاه را که در بانکهای سوئیس مسدود کرده بودند، به محمدرضا مسترد نمایند، البتّه به شرط آنکه دولت ایران، معادل آن مبلغ را از کالاهای انگلیسی خریداری کند.
اگرچه تضعیف بریتانیا طی جنگ دوّم جهانی سبب گردید تا این کشور در دهههای بعد از جنگ، گوی سبقت را به رقیب نوظهور و تازهنفس خود یعنی ایالات متحده باخته و مِنبعد نقش کمرنگی در عرصه سیاسی و نظامی کشورهای جهان سوّم مِنجمله ایران بازی کند، با اینحال، این استعمار پیر، زیرکتر از آن بود که به یکباره از منافع اقتصادی خود در کشورهایی مانند ایران چشمپوشی نموده، و صحنه را کاملاً برای امریکاییها خالی کند. در این مقاله کوتاه، نظری بر رابطه اقتصادی بریتانیا با ایران طی سه دهه پایانی سلطنت پهلوی دوّم میافکنیم، رابطهای که عمدتاً سبقه رخنه اقتصادی از سوی بریتانیاییها در سرزمین ایران داشت.
در مورد نفوذ اقتصادی-اجتماعی انگلیس در ایران طی دوره پهلوی دوم، باید از همان نخستین سال سلطنت محمدرضا پهلوی آغاز نمود. انگلیسیها که در این مقطع زمانی، در کنار شوروی، بر ایران مسلط بودند، سعی میکردند با کمکهایی جزئی در زمینه معیشت مردم ایران، موجب ایجاد وجهه مثبتی از کشور خود در جامعه ایران شوند. برای نمونه، عنوان شده که در اسفند1321ش، کنسولگری انگلیس در کرمانشاه، برای کمک به فقرای شهر مذکور، با صاحبان سه مغازه دیزیپزی، قراردادی امضا نموده، که بر مبنای آن، از سوی انگلیسیها به این مغازهها، موادغذایی اولیه داده شود تا «روزانه دویست ظرف آبگوشت تهیه و به فقرا با قیمت کم بفروشند. دکّاکین مزبور را به اسم رستوران خیریه انگلیس و ایران می نامند»1.
اگرچه انگلستان طی سالهای جنگ اول جهانی، نفوذ قابلتوجهی در ساختار اقتصادی ایران داشته، و سود سرشاری از این رابطه میبرد2، اما از نیمه دوم دهه1320ش به بعد، که نفوذ سیاسی انگلستان در ایران، تحت الشعاع حضور ایالات متحده قرار گرفت، تکاپوی آنان برای گرفتن امتیازات اقتصادی، بیشتر گردید. مسافرت محمدرضا پهلوی به انگلیس در تیرماه 1327ش، و توافقاتی که در این راستا به عمل آمد، دالِّ بر این مدّعا میتواند باشد. از یکسو، انگلیسیها موافقت نمودند تا قسمتی از داراییهای رضاشاه را که در بانکهای سوئیس مسدود کرده بودند، به محمدرضا مسترد نمایند، البتّه به شرط آنکه دولت ایران، معادل آن مبلغ را از کالاهای انگلیسی خریداری کند. از طرف دیگر، براساس مذاکرات طرفین، قرار گردید راجع به مسئله نفت(که برجسته ترین نمونه اقتصادی استثمار ایران به وسیله بریتانیا محسوب میشد)توافقات جدیدی به عمل آید، که پیامد آن، انجام پیمان نفتی گس-گلشاییان در تیر1328ش بود3.
با روی کارآمدن دولت دکتر مصدّق، گرچه نفوذ اقتصادی انگلیس در ایران تنزّل شدید پیدا کرد، تا آنجا که مهمترین بُعد استثمار اقتصادیاش در سرزمین ایران یعنی نفت را هم از دست داد، اما این وضعیت، چندان به طول نینجامید چرا که با وقوع کودتا، وابستگی اقتصادی رژیم پهلوی به این امپریالیسم باتجربه احیا گردید. جدای از سود سرشاری که بابت تشکیل کنسرسیوم نفتی نصیب انگلستان شده و بر مبنای آن، 25میلیون پوند غرامت از بابت ملیشدن نفت به شرکت انگلیسی واگذار گردیده، ضمن اینکه، 40 درصد از نفت ایران در کنسرسیوم به آن شرکت داده شد4، بریتانیا در بخشهای دیگر اقتصاد ایران بهخصوص در صنعت، پُرتکاپو ظاهر گردید. اعطای24 دستگاه لوکوموتیو به راه آهن دولتی ایران در اواخر سال1332ش5، یک نمونه آن است. بنابر گزارش سفیر انگلیس در تهران مورخ اردیبهشت1333ش، این کشور علی رغم رقابت آلمانها و فرانسویها، قرارداد فروش ده هزار تن ریل فولادی به ایران را امضا نمود که ارزش آن، پنج میلیون پوند بود6. همچنین در خرداد ماه گزارش شده است که صادرکنندگان انگلیسی، ده قرارداد بزرگ تأمین تجهیزات به ایران امضاء نمودند که فقط ارزش یکی از این قراردادها، یک میلیون و ششصد هزار پوند بوده، و بر اساس این قرارداد، هزار دستگاه تراکتور و تجهیزات کشاورزی به ایران فروخته میشد7.
در این میان، فعالیّت انگلیسیها در زمینه اقتصادی، خالی از نواقص نبود، گاهی این عیوب و ناکارآمدی به حدّی بود که حتّی واکنش برخی عناصر حکومت پهلوی را نیز بر میانگیخت. برای نمونه، بزرگترین شرکت انگلیسیِ فعّال در ایران به نام «مولمز» که به عنوان یک شرکت مهندسین مشاور در زمینه راهسازی، قراردادی در سال1334ش با سازمان برنامه ایران امضاء نمود، کفایت، شایستگی و کارایی لازم را از خود نشان نداد، تا آنجا که حتّی سفیر وقتِ انگلیس اینطور گزارش میدهد: «متأسّفانه عملکرد شرکت مولمز باعث تیرگی وجهه انگلیس در نزد مردم ایران شد»8. سرانجام، کار به جایی رسید که قرارداد شرکت مذبور طی اواسط سال1336ش، از سوی سازمان برنامه فسخ گردید9. با اینحال، طی همان برهه زمانی، نفوذ اقتصادی انگلیسیها در قالب فعالیّتهایی همچون انعقاد قرارداد در زمینه احداث خط لوله نفت در جنوب از سوی شرکت «کاستین براون» و فروختن دویست و پنجاه دستگاه اتوبوس از طرف شرکت «ای سی وی» به شهرداری تهران تداوم داشت10.
رخنه اقتصادی انگلستان در ایران طی آن زمان، فقط به عرصه صنعت محدود نمیشد، بلکه ابعاد دیگری را هم دربر میگرفت که یکی از آن، در زمینه تجارت و بازرگانی بود. انگلیسیها طی اواسط دهه1330ش شورای تجارت خاورمیانه را ایجاد کرده بودند، که طبیعتاً، یکی از قسمتهای مهمِّ فعالیت آن در سرزمین ایران بود. بهطوریکه وزیر تجارت کشور مذکور به همراه رئیس شورای تجارت آن، در خرداد1337ش به ایران آمده، علاوه بر تهران، سفرهایی به شهرستانهای ایران داشتند و در آنجا با شخصیتهای ایرانی و تجّار انگلیسی برجسته در نقاط مختلف ایران، در راستای آنچه که تقویت فعالیتهای تجاری انگلیس در ایرن عنوان میشد، دیدار و گفتگو کردند11. سفیر انگلیس در اواخر سال1337ش طی گزارشی به لندن عنوان نمود که: «حجم مبادلات تجاری ایران و انگلیس به میزان چشمگیری افزایش یافت»12. در اسفند همان سال، عهدنامه «بازرگانی و اقامت و دریانوردی میان ایران و انگلیس» منعقد گردید13 که میتوانست، بیش از پیش راه رسوخ بریتانیا در اقتصاد ایران را هموار نماید. در گزارش سفیر انگلیس مورخ اواخر سال1339ش از ایران به عنوان «بهترین بازار صادراتی بریتانیا در خاورمیانه» نام برده شده است، با اینحال، سفیر مزبور اشاره میکند که کشور متبوع او بعد از امریکا و آلمان، در رده سوم کشورهای صادرکننده کالا به ایران قرار دارد14. یادآوری این نکته ضروری است که این، علیرغم فشار امریکا به ایران در راستای کاستن از مناسبات اقتصادی با انگلیس در این زمان بود، فشاری که گاهی اوقات، کاملاً مستقیم و مشهود به نظر میرسید، برای نمونه در فروردین1339ش، هنگامیکه دولت اقبال درصدد تأمین اعتبار «پروژه فولاد ازنا» به وسیله دول انگلیس و آلمان بود، سفارت ایالات متحده، به طور مستقیم، اثرات منفی موافقت ایران با تأمین چنین اعتباری را متذکر گردید و ضمن یادآوری وام دریافتی ایران از امریکا، انجام چنین اقدامی را مانع ادامه کمکهای دفاعی کشور متبوع خود به ایران عنوان نمود15.
این نفوذ بریتانیا در ساختار اقتصادی ایران در دوره پهلوی دوم، طی دهه1340ش نیز داوم پیدا کرد، تا آنجا که گفته شده است، در مجموع تا سال1350ش، 618 شرکت خارجی در ایران به ثبت رسیده بود که انگلستان با 106 شرکت و سرمایهای معادل 67 میلیارد ریال، در رده سوم قرار داشت16. این نفوذ، از آغاز دهه1350ش، به نوعی پُررنگتر گردید، به خصوص آنکه وابستگی رژیم وقت ایران به این امپریالیسم استعمارگر در زمینه اقتصادی طی دهه مذکور، از زوایای صنایع اتومبیلسازی و بهخصوص تجهیزات نظامی، کاملاً مُحرز بوده است. در اواسط سال1349ش، محمدرضاشاه پیشنهادی مبنی بر معامله پایاپای 500 میلیون لیره نفت طی ده سال در ازاء دریافت تجهیزات نظامی و کارخانهای بهمنظور ساختن تانک نظامی را به انگلیسیها ارائه نمود، ولی نکته جالب این بود که انگلیسیها آن را نپذیرفتند17.
انگلیس پس از امریکا، مقام دوم را در فروش جنگ افزار به ایران داشت، چنانکه در دهه پایانی حکومت پهلوی، معادل ده میلیارد دلار اسلحه به ایران فروخته بود که شامل دهها فروند هوورکرافت، صدها تانک چیفتن و اسکوربین، سه ناوشکن و مقدار قابلتوجهی موشکهای راپیِر بود.
علیرغم این، یکسال بعد از آن، بودجه قابلتوجّهی از کشور، صرف خرید تجهیزات نظامی از انگلستان گردید. بهتدریج، قراردادهای مهمّی بهمنظور ایجاد کارخانههای مونتاژ هلیکوپتر، موشکهای ضدِّتانک، سلاحهای الکترونیک و همچنین تانکهای چیفتن، در مناطقی مانند شیراز و پارچین، با دول انگلیس و ایالات متحده به امضاء رسید18. این سیر صعودی معاملات ایران با بریتانیا در زمینه خرید تجهیزات نظامی ادامه پیدا کرد تا آنجا که بریتانیا طی دهه1350ش، فروشنده عمده جنگ افزار بهخصوص تانک در ایران محسوب میشد، تا آنجا که، بخش عمده 971میلیون دلار صادرات انگلیس به ایران در سال1356ش را جنگ افزارها تشکیل میداد19. وزیر دفاع انگلیس در اوایل سال1357ش، طی یک سخنرانی در مجلس عوام کشورش، از فروش600میلیون لیره اسلحه به ایران صحبت به میان آورد20. حتی در ماههای منتهی به انقلاب نیز پهلوی دوم درصدد ایجاد یک مجتمع اسلحهسازی در اصفهان برآمد21. در مجموع، انگلیس پس از امریکا، مقام دوم را در فروش جنگ افزار به ایران داشت، چنانکه در دهه پایانی حکومت پهلوی، معادل ده میلیارد دلار اسلحه به ایران فروخته بود که شامل دهها فروند هوورکرافت، صدها تانک چیفتن و اسکوربین، سه ناوشکن و مقدار قابلتوجهی موشکهای راپیِر بود22.
هزینه کلانی که از بودجه ملت ایران برای خرید تجهیزات نظامی صرف میگردید از یکسو، و میزان پولی که به بهانه خرید این تجهیزات، بهوسیله دلّالان به جیب زده میشد از طرف دیگر، حیرتآور بود. چنانکه گفته شده همراه با سرازیر شدن سیل اسلحه و مهمّات امریکایی و انگلیسی به ایران، فساد و رشوهخواری نیز ابعاد گستردهتری پیدا کرد23. برای نمونه، یکی از اشخاصی که نقش چشمگیر و حائز اهمیّتی در این مبادلات بازی نمود، شاپور ریپورتر نام داشت. این شخص که به دلیل خدمات خود به بریتانیا، در سال1352ش از سوی ملکه کشور مذکور به لقب «سِر» نایل گردید، فقط در یک فقره از دلّالیهای معاملاتی خود، به خاطر ایفای نقش در فروش تانک از انگلستان به ایران معادل100میلیون لیره، یک میلیون لیره حقالعمل دریافت نمود24. علاوه بر تجهیزات نظامی، بریتانیا در صنعت نوپای خودروسازی در ایران نیز نقش بسیار برجستهای داشته، طی دهه آخر حکومت پهلوی، سود اقتصادی فراوانی ازین راه، بهدست آورد25.
واقعه مهمّی که در گسترش رابطه اقتصادی انگلیس با ایران طی دهه آخر حکومت پهلوی، نقش مهمّی ایفا نمود، ایجاد کمیسیون مشترک اقتصادی بود که توسط وزرای اقتصاد بریتانیا-ایران در سال1351ش تشکیل گردید26، و پیامد آن، بسط مناسبات و امضاء قراردادهای متعدّد در زمینه اقتصادی میان دو طرف در دهه پنجاه شمسی بود27. این قرارداد طبیعتاً بیش از اینکه به سود ایران باشد، به نفع انگلستان بود زیرا بریتانیا از ایرانِ دوره پهلوی، دارای بنیان اقتصادی نیرومندتری بود و بدین ترتیب، میتوانست از موضع قدرت در این زمینه، بهره اقتصادی کافی ببرد. برای نمونه، در حالیکه ارزش صادرات ایران(بدون نفت) به انگلیس در نه ماهه اول سال1354ش، در حدود 600میلیارد ریال بود، درست در همان برهه زمانی، انگلیسیها چیزی معادل بیش از 47 میلیارد و800 میلیون ریال کالا وارد ایران نمودند28.
گفته شده، در سالهای آخر رژیم پهلوی، کشور ایران، وسیعترین بازار صادرات کالاهای انگلیسی در خاورمیانه به شمار آمده، این بازار، سالی یک میلیارد ارز موردنیاز خزانهداری بریتانیا را تأمین مینمود29. این رخنه اقتصادی بریتانیا در ایران طی دوره زمانی موردبحث، در ابعاد و زوایای مختلف مشهود بود. از حضور شرکتهای انگلیسی در برنامههای بهداشتی و عمرانی(مثلاً، قرارداد ایجاد100هزار واحد مسکونی طی 5 سال) گرفته30، تا مشارکت انگلیسیها در ایجاد مجتمع مرغداری، همچنین همکاری در زمینه صنعت ذوب آهن31، افزون بر این، ایجاد کارخانجاتی در زمینه ماشینسازی و صنایع سنگین در برخی شهرهای ایران همچون اصفهان، تبریز و اهواز32 و حتی در بُعد انرژی اتمی نیز انگلیسیها در ایران رخنه کرده بودند33.
این نفوذ عمیق اقتصادی بریتانیا در ایران طی دهه آخر حکومت پهلوی، تا آنجا برجسته و پُررنگ بود که، سفیر وقتِ این کشور در ایران ضمن خاطراتش عنوان کرد: «مهمترین اولویت ما در آن زمان، افزایش صادرات انگلیس به ایران و ترتیب مسافرت و ملاقات هیئت بازرگانی انگلیس با مقامات ایرانی بود... قسمت بازرگانی سفارت، به مغز و کانون اصلی فعالیتهای سفارت انگلیس در ایران تبدیل شد»34. ازینرو، بود که مقامات انگلستان، تمایلی به تحوّل سیاسی در ایران و اضمحلال حکومت پهلوی نداشته باشند: «قدر مسلّم این بود که دوام رژیم شاه و توفیق او در اجرای برنامههایش بسود ما بود. بعید بنظر میرسید که رژیم دیگری در ایران منافع اقتصادی و بازرگانی و هدف های سیاسی و استراتژیک ما را در ایران بهتر از رژیم شاه تأمین نماید»35.
علی سهیلی سفیر ایران در انگلستان به اتفاق منوچهر ظلی دبیر دوم سفارت و حسن کوروس و چند تن از مقامات انگلیس پس از بازدید از شرکت متروپولیتان ـ وایکرز درشهر منچستر در دهه 30
شماره آرشیو: 3125-1ع
پی نوشت:
1.بهناز زرینکلک، اسنادی از روابط ایران و انگلیس(1320-1325ش)، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 1382ش، ص128.
2.برای اطلاع کامل از روابط اقتصادی طرفین طی سالهای1320-1325ش،بنگرید به: اسنادی از روابط ایران و انگلیس(1320-1325ش).
3.عبدالرضا هوشنگمهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، بیجا: هوشنگمهدوی، 1368ش، ص259.
4.جان فوران،مقاومت شکننده، ترجمه:احمد تدیّن، تهران:رسا، 1377ش، ص513.
5.بارل، یاداشت های سیاسی ایران، جلد14، ترجمه: افشار امیری، تهران: مرکز اسناد انقلاب، 1389ش، ص426؛ پیتر آوری، تاریخ معاصر ایران، ترجمه: محمد رفیعی مهرآبادی، تهران: عطائی، 1382ش، ص57.
6.بارل، همان، ص444.
7.همان، ص457.
8.همان، ص724.
9.همان، ص730.
10.همان، ص725.
11.همان، ص759.
12.همان، ص764.
13.واحد نشر اسناد وزارت امور خارجه، اسناد معاهدات دو جانبه ایران با سایر دول، جلد 3، تهران:دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی،1370ش، صص335-360.
14.بارل، همان، ص819.
15.آرشیو اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر،شماره راهنما 3321پ.
16.محمدرضا سوداگر،رشد روابط سرمایه داری در ایران(1342-1357ش)، تهران: شعله اندیشه، 1369ش، ص508.
17.اسدالله علم، گفتگوهای من با شاه، جلد1، ترجمه: گروه مترجمان انتشارات طرح نو، تهران: طرح نو، ص262.
18.سوداگر، همان، ص126.
19.فوران، همان، ص513.
20.عبدالرضا هوشنگمهدوی، در حاشیه سیاست خارجی، تهران: آسیم، 1385ش، ص310.
21.همان، ص311.
22.همان، ص308؛ نکته قابل ذکر اینجاست که بنابر اعتراف برخی از دولتمردان انگلیسی، این تجهیزات نظامی، علیرغم هزینه هنگفت، هیچ کارایی برای ایران نداشت. بنگرید به: اسدالله علم، همان، جلد2، ص468؛ طلوعی، ترس از انگلیس، بی جا: انتشارات هفته،1369ش،ص204.
23.سوداگر، همان، ص124.
24.طلوعی، همان، ص204.
25.بنگرید به: گزارش سالیانه وزارت امور خارجه، روابط خارجی ایران در سال2534شاهنشاهی، بیجا: بینا، بیتا، ص193؛ واحد نشر اسناد وزارت امور خارجه، همان، جلد 3، صص464-465؛ فوران، همان، ص513؛ هوشنگمهدوی، در حاشیه سیاست خارجی، ص309.
26.گزارش سالیانه وزارت امور خارجه، روابط خارجی ایران در سال1351، بیجا: بینا، 1351ش، ص152؛ واحد نشر اسناد وزارت امور خارجه، همان، جلد3، صص394-397.
27.بنگرید به: واحد نشر اسناد وزارت امور خارجه، همان، جلد 3،صص 256-465.
28.گزارش سالیانه وزارت امور خارجه، روابط خارجی ایران در سال2534شاهنشاهی، ص195.
29.هوشنگمهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، ص311؛ هوشنگمهدوی، در حاشیه سیاست خارجی، ص309؛ غارتگری شرکتها و موسسات خارجی، تهران: مرکز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1377ش، ص33.
30.گزارش سالیانه وزارت امور خارجه، روابط خارجی ایران در سال 1353، بیجا: بینا، ص162؛همچنین بنگرید به: پال هنت، کشیشهای انگلیسی در دوران انقلاب اسلامی ایران، ترجمه:حسین ابوترابیان، تهران:اطلاعات، 1365ش، ص46.
31.واحد نشر اسناد وزارت امور خارجه، همان، جلد3، صص406-407.
32.بنگرید به: گزارش سالیانه وزرا امور خارجه، روابط خارجی ایران در سال1352ش، بیجا: بینا، 1352ش ، ص135.
33.گزارش سالیانه وزرات امور خارجه، روابط خارجی ایران در سال1353ش، ص192؛ همچنین، بنگرید به: ویلیام سولیوان وآنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، مترجم: محمود طلوعی، بیجا: علم، 1372ش، صص306-309.
34.سولیوان و پارسونز، همان، ص306.
35.همان، صص 283و 310. https://iichs.ir/vdcg.n9nrak9qtpr4a.html