حوزه علمیه در دهه چهل و پنجاه، به بازسازی ساختار درونی و کادرسازی برای تربیت طلاب و دانشجویان خود ــ آنچه که میتوان ذخیره انقلاب نامید ــ دست زد. این امر توسط شاگردان برجسته امام، نظیر آیات عظام مطهری، بهشتی و مفتح انجام گرفت.
اصولا برای پیروزی یک راه و یا آرمان سیاسی، وجود تشکیلات، اتاق فکر، رهبری، و انضباط و منابع مالی امر لازمی است و فقدان چنین عواملی، به انشعاب، پراکندگی و تشتت آراء منتهی میشود و یا در بدترین حالت، ناکامی، فرجام آن است. بنابراین، در جریان تکوین انقلاب اسلامی نیز، حوزه علمیه قم و گروهی از شاگردان امام خمینی، به عنوان بازو و سخنگوی وی، در صحنه ظاهر شدند و آوای سخنانش را با کمترین سرعت در اقصی نقاط کشور به گوش مخاطبین و علاقهمندان به انقلاب و اسلام رسانیدند.
در این میان نیز، بازار به عنوان یک یاری دهنده مالی، ارتباط خود را با اکثریت روحانیت انقلابی افزایش داد و توانست از این رهاورد، به اهداف خود دست پیدا کند. این مقاله درصدد است، فعالیتهای حوزه علمیه قم را به عنوان یکی از این نیروهای اصلی تاثیرگذار در انقلاب، در دو بند سیاسی و اقتصادی تقسیمبندی نماید و به واکاوی آنها بپردازد. بدین منظور به تاریخچهای مختصر از تکوین و رشد حوزه علمیه خواهیم پرداخت و سپس به تبیین هر کدام از بندها اشاره خواهیم کرد.
تاسیس و تکوین حوزه علمیه قم
شهر قم، به عنوان یکی از شهرهای زیارتی و مقدس، فاقد حوزه علمیه برای آقایان طلاب و روحانیون بود و محصلین علوم دینی از تمام شهرهای ایران برای کسب تحصیل رهسپار نجف میشدند و دور از وطن رحل اقامت مینمودند. با مراجعت آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی از عتبات عالیات به اراک و سپس درخواست از ایشان برای اقامت دائم در قم، تمهیدات اولیه برای تاسیس حوزه علمیه برداشته شد. در سال 1300 ش، با حمایت تجار و مقلدین ایشان، وجوه بریه و سهم امام را به ایشان تادیه میکردند و ایشان هم به طلاب میرساندند و تکفل هزینههای تحصیلی همه طلاب را طی 15 سالی که به عنوان سرپرست اولیه حوزه بودند تعهد مینمودند. 1
با تاسیس حوزه علمیه، که هدفی جز تربیت روحانیان و مستحکم نمودن پایههای دینی نداشت، کانونی پدید آمد که سالها بعد، نقش و کارکرد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی برعهده گرفت و با ساختار منسجم اما انعطافپذیر خود، به سازمانی خودبنیاد برای تقویت پایگاه تشیع و نیرویی سیاسی در جهت مخالفت با سیاستهای حکومت دستنشانده پهلوی در ابعاد مختلف آن مبدل گشت. حوزه، با کادرسازی نیروهای خود برای آینده به یکسری اقداماتی دست زد که بدون کمک بازار و هیئتهای مؤتلفه و دیگر مقلدان مراجع تشیع نمیتوانست به سرانجام برسد.2 برای تبیین بهتر موضوع، نویسنده قصد دارد کارکرد حوزه علمیه را به دو بخش سیاسی و اقتصادی تقسیم کند و به توضیح آن بپردازد.
حوزه علمیه و سیاست
یکی از بارزترین ویژگیهای انقلاب اسلامی، بسیج سیاسی تودهای آن است که توانست طیف عظیمی از گروههای سیاسی، با عقاید و آراء مختلف، به رهبریت امام خمینی، گردهم آورد و موضع اکثریت مردم را در مخالفت با اقدامات شاه، متحد سازد. بیشک، این بسیج سیاسی نمیتوانست، بدون سازماندهی توسط روحانیون و نظریهپردازان حوزه علمیه موفقیتی کسب کند. شاگردانی که توسط امام خمینی در طول دهه چهل و پنجاه، آموزش لازم و کافی را در طرح و برنامهریزی برای بنیادنهادن جامعهای نوین بر پایه اسلام و اجرای شریعت دیده بودند، در این میان نقشی اساسی داشتند. امام خمینی و سازمان روحانیون در قالب حوزههای علمیه، در گسترش مبانی نظری حکومتمندی جدید، و طراحی آن تئوری که نظریه ولایت فقیه خوانده میشود، سعی وافر و تلاش فراوانی داشتند.
طلاب و اساتید فعال حوزه علمیه که با پیروزی اصولیون بر اخباریون، دیگر قائل به جدایی اسلام از سیاست نبودند بنا بر رهنمودهای امام، (در کتابهای ولایت فقیه و البیع گفته شده) 3 بیش از پیش این هر دو را همراه و همگام با هم، توامان میخواستند. آنچه به نام اسلام سیاسی خوانده میشود، بنا بر دلایل فوق، به تشکیلاتی نیاز داشت که حوزه علمیه آن را برآورده میساخت و در راس آن متفکرینی چون آیتالله مطهری، آیتالله بهشتی و آیتالله مفتح قرار داشتند که به دگرگونسازی محتوای دروس و سازمان علمیه پرداختند.
گفتمان سیاسی حوزه
حوزه علمیه در گذار از تاریخ، از نقاط پررنگی تشکیل یافته است که مؤثرترین آن، و شاید عملگرایانهترین آن در قبال اقلیتی کوچک از فقها و مراجع تقلید، علیالاطلاق خطاب نمودن مرجعیت امام خمینی به جهان تشیع است که شاه قصد داشت با نامیدن کسان دیگری، این مرجعیت را از قم به خارج از ایران ــ نجف ــ منتقل کند. این عمل، جامعه مدرسین قم را که از ابتدای تاسیس آن (1340 ش)، به صورت یک تشکیلات کاملا مخفی بود و پنهانی فعالیت میکرد به متن سیاست کشاند. 4
آیتالله مفتح نقش وحدتبخش را میان حوزه و دانشگاه که عمدهترین مخالفین رژیم شاه بودند ایفا نمود. وی پس از از بسته شدن «مسجد جاوید»، در «مسجد قبا» به تشکیل کلاسهای ایدئولوژیک و سخنرانیهای روشنگرانه پرداخت و گستره ارتباطات خود را گسترش داد.
سیاسی شدن حوزه علمیه و رویکرد جدید روحانیت به امور کشور آنان را از رویکردهای گذشته جدا میکرد. تا پیش از این به دلیل فضای خفقان ناشی از کودتای 28 مرداد 1332، حوزه با سیاست و رژیم شاه با مراعات رفتار مینمود و سعی میکرد که میان مرجعیت و سلطنت روابط و مناسبات دوستانه برقرار باشد که با این رویکرد جدید حوزه در دهههای 1340 و 1350، گفتمان اسلام سیاسی، بر اقلیت خاموش توفق پیدا کرد و توانست با شاگردان سرآمد امام خمینی به دگرگونسازی ماهیت دروس نظری و عملکرد عملی حوزه منتهی شود. این اشخاص را میتوان سازماندهندگان عملی آراء و عقاید امام در متن صحنه داخلی ایران دانست.
سازماندهندگان حوزه و روحانیت
حوزه علمیه در دهههای 1340 و 1350، به بازسازی ساختار درونی و کادرسازی برای تربیت طلاب و دانشجویان خود ــ آنچه که میتوان ذخیره انقلاب نامید ــ دست زد. این امر توسط شاگردان برجسته امام، نظیر آیات عظام، مطهری، بهشتی و مفتح انجام گرفت. آیت الله مطهری، توانست به ارائه چارچوب نظری بر مبنای اصول اعتقادی اسلام، رفع شبهه و نقد سایر ایدئولوژیهای غیر اسلامی دست زند و در کتابها و سخنرانیهای خود به تغذیه فکری و ایدئولوژیکی گروههای انقلابی بپردازد. 5
آیتالله بهشتی نیز برای نظم بخشیدن به علوم حوزوی و روزآمد کردن آنها و در نهایت تاسیس مدرسه «حقانی» توانست علاوه بر آگاهی طلاب و دانشجویان، با برگزاری نشستهای هفتگی به نام «مکتب قرآن»، این موج را گسترش دهد.
تشکیل هستههایی برای کادرسازی در سال 1355، سازماندهی نیروها در تشکیلات جامعه روحانیت مبارز در سال 1356 و در نهایت تشکیل شورای انقلاب به دستور امام، از جمله اقداماتی است که در راستای سیاسی شدن حوزه علمیه و گفتمان انقلابی و سیاسی، انجام شد. و سرانجام آیتالله مفتح نقش وحدتبخش را میان حوزه و دانشگاه که عمدهترین مخالفین رژیم شاه بودند ایفا نمود. وی پس از از بسته شدن «مسجد جاوید»، در «مسجد قبا» به تشکیل کلاسهای ایدئولوژیک و سخنرانیهای روشنگرانه پرداخت و ارتباطات خود را گسترش داد.6 با همه این احوال، حوزه و انقلابیون حوزوی نیاز به یک منبع مالی داشتند که آن هم توسط تجار مسلمان و بازاریان متعهد به امام و انقلاب قابل دستیابی بود.
حوزه علمیه و بازار: دو نیرو با یک هدف
دو نیروی اجتماعی، بازار و روحانیت، از مشروطه تاکنون، ارتباط ارگانیکی نسبت به یکدیگر دارند و هر کدام نفع خود را در یاری رساندن به دیگری میبینند. استقلال مالی و وابسته نبودن به نهادهای دولتی، از جمله مؤلفههای پررنگی است که پتانسیل نقدکنندگی حاکمیت را در اختیار این دو نیرو قرار میدهد. تامین مایحتاج خانوادههای دستگیرشدگان، تامین مالی در چاپ و نشر مجلات مذهبی و انقلابی (مثلا مؤتلفه اسلامی در توزیع و حمایت مالی نشریات «بعثت» و «انتقام» در دهه 40؛ کمک در انتشار کتاب «ولایت فقیه» و... نقش داشت)، از جمله اقداماتی است که تجار و بازار به آن اقدام مینمودند.
از طرف دیگر، خمس و زکاتهای دریافتی از تاجران، و دیگر اصناف بازار، منابعی را در اختیار حوزه و مراکز مذهبی روحانیون قرار میداد که آن را صرف مراسم عزاداری و تکایا در ایام محرم و صفر قرار میکردند. این تریبون عمومی، که حاکمیت جرئت تجاوز به آن را به خود نمیدید، فرصتی را مهیا میساخت که با بیان مفاهیم «شهادت»، «ظلمستیزی» و قیام امام حسین(ع) برضد یزید، تداعیگر مبارزه امام خمینی برضد شاه را در بود.
نتیجهگیری
حوزه و بازار، در فضای سیاسی دهه 1340 به بعد، با ارتباط ارگانیک با هم و دو مؤلفه استقلال مالی و ناوابستگی سیاسی و با سازماندهی شاگردان برجسته امام، از فرصتهایی چون قیام پانزده خرداد، واکنش به مقاله توهینآمیز اطلاعات، مراسمهای متوالی چهلم شهدا در شهرهای بزرگ، راهپیمایی روز تاسوعا و عاشورا، کمک مالی به اعتصابکنندگان شرکت نفت و سرانجام برپایی تظاهرات هر روزه ماههای منتهی به انقلاب، استفاده کردند. در واقع، حوزه علمیه، نظر را به عمل تبدیل کرد و بازوی انقلاب در آینده شد.
آبان 1357.نمایی از مواجهه یگان ارتش با دانشجویان معترض در برابر دانشگاه تهران
پی نوشت:
1.خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، [مصاحبه گر ضیاء صدقی]؛ به کوشش حبیب لاجوردی، چاپ سوم، 1387، تهران: نشر کتاب نادر / انتشارات بازتاب نگار، ص 16-17.
2.داود امینی، "روند شکلگیری مبارزات طلاب و روحانیون مدرسه فیضیه قم"، از خرداد 42 ش، تا انقلاب اسلامی، به کوشش مجتبی سلطانی احمدی و رحیم نیکبخت میرکوهی، در پژوهشنامه انقلاب اسلامی، دفتر اول، 1392، تهران: خانه کتاب، ص 38.
3.احمدنقیب زاده و وحید امانی زوارم، نقش روحانیت شیعه در پیروزی انقلاب، 1382، تهران، مرکز اسناد و انقلاب اسلامی، ص 113.
4.علی دارابی، جریان شناسی سیاسی در ایران، چاپ هفتم، تهران: سازمان انتشارات فرهنگ و اندیشه اسلامی، ص 206.
5.نقیب زاده، همان، ص 169.
6.همان، 178. https://iichs.ir/vdcf.cdtiw6d01giaw.html