در صفحات 677 و 678 از مدخل، به مقوله جایگزینی نیروهای دولتی توسط شاه و انتخاب نخست‌وزیری بختیار اشاره می‌کند، ولی از سایر کاندیداهای شاه برای تصدی این پست ذکری به میان نمی‌آورد. حال آنکه این موضوع، در بازخوانی کارنامه جریان‌ها و شخصیت‌های سیاسی بسیار مورد اهمیت است...
نخست‌وزیران شاه
در صفحات 677 و 678 از مدخل، به مقوله جایگزینی نیروهای دولتی توسط شاه و انتخاب نخست‌وزیری بختیار اشاره می‌کند، ولی از سایر کاندیداهای شاه برای تصدی این پست ذکری به میان نمی‌آورد. حال آنکه این موضوع، در بازخوانی کارنامه جریان‌ها و شخصیت‌های سیاسی بسیار مورد اهمیت است. چه اینکه اعتماد دربار به برخی از افراد، نشان از فاصله ایشان با نهضت امام خمینی و طمع مخالفان نهضت اسلامی به آنها دارد. در میان احزاب و شخصیت‌های سیاسی مختلف، جریان‌ها و شخصیت‌های به اصطلاح ملی‌گرا، در برهه‌های مختلف، همواره مورد اعتماد دربار و محمدرضاشاه بوده‌اند.

گرایش محمدرضا پهلوی به اعضای جبهه ملی، منحصر به روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی نیست، بلکه وی در بحبوحه تحولات سیاسی سال 1331ش، اللهیار صالح -رهبر جبهه ملی- را به عنوان ناجی سلطنت و دربار برای نخست‌وزیری در نظر می‌گیرد. او در این مورد می‌گوید: «من شخصا اللهیار صالح را که یکی از سران جبهه ملی و مردی منطقی و معتدل بود، برای تصدی نخست‌وزیری مناسب‌تر می‌دانستم اما اکثریت مجلس به احمد قوام ابراز تمایل کرد».1

در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی نیز، شاه دوباره به جبهه ملی روی می‌آورد و از جمله نخستین گزینه‌های وی برای تصدی پست نخست‌وزیری، کسی نیست جز «غلامحسین صدیقی». شاه پهلوی در این زمینه می‌گوید: «به دکتر غلامحسین صدیقی، عضو جبهه ملی مأموریت دادم برای تشکیل کابینه اقدام کند. دکتر صدیقی را مردی وطن‌خواه می‌دانستم و او هیچ شرطی برای قبول این مأموریت قائل نشد».2

«عبدالله انتظام»، شخصیت ملی‌گرای دیگری است که توسط محمدرضا پهلوی برای نخست‌وزیری دعوت شده است. محمدرضا شاه در این باره می‌گوید: «در مقابل بن‌بست سعی کردم یک دولت اتحاد ملی تشکیل شود. آقای عبدالله انتظام شخصی کهنسال و خوش‌نام قبول کرد که با وجود بیماری، ریاست این دولت را به عهده گیرد و بکوشد که اعضای باصطلاح جبهه ملی به عضویت آن درآیند».3

از جمله دیگر کاندیداهای نخست‌وزیری محمدرضا پهلوی، «کریم سنجابی» از رهبران جبهه ملی و از یاران نزدیک مهندس بازرگان بوده است. محمدرضا پهلوی در مورد کریم سنجابی در کتاب پاسخ به تاریخ چنین می‌آورد:
«دکتر سنجابی از زندان به‌وسیله رئیس ساواک سپهبد مقدم تقاضای ملاقات مرا کرد. برای تسهیل مذاکرات و آماده‌سازی محیط، از دولت خواستم سنجابی و بازرگان را آزاد کند. پس از چند روز تقاضای ملاقات سنجابی را پذیرفتم. او با احترام بسیار دست مرا بوسید و نسبت به مقام سلطنت و شخص من، ابراز وفاداری بسیار کرد و گفت که حاضر است مقام نخست‌وزیری را قبول کند، به شرطی که من به بهانه استفاده از تعطیلات، راهی خارج شوم. او نه می‌خواست شورای نیابت سلطنت تشکیل شود، که تشکیل آن قانونا الزامی بود، و نه می‌خواست از مجلسین رأی اعتماد بخواهد. من از قبول توقعات سنجابی سر باز زدم».4

پس از عدم توافق با گزینه‌های پیش‌گفته، نوبت به شاپور بختیار -از سران جبهه ملی- می‌رسد که از شاه درخواست ملاقات می‌کند و در نتیجه توافق او با شاه، به عنوان نخست‌وزیر ایران در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب انتخاب می‌شود. شاهِ پهلوی در این زمینه می‌گوید:
«شاپور بختیار، یکی از اعضای جبهه ملی، به‌وسیله سپهبد مقدم رئیس ساواک، از من تقاضای ملاقات کرد. من قبلاً به‌وسیله جمشید آموزگار، نخست‌وزیر سابق، تماسی با بختیار داشتم و همچنان به کوشش خود برای تشکیل یک دولت ائتلافی ادامه می‌دادم».5

آخرین گزارشی که محمدرضا شاه در مورد چهره‌های ملی ارائه می‌کند، پیرامون مهندس بازرگان است. وی در کتاب پاسخ به تاریخ، در مورد مأموریت ژنرال هایزر سخن به میان می‌آورد و مدعی می‌شود او که برای کودتا به ایران آمده بود، درخواست ملاقات با مهندس بازرگان را داشته است و تیمسار قره‌باغی، گزارش این ماجرا را برای شاه برده است. محمدرضا پهلوی مدعی است: «ژنرال هایزر، از ارتشبد قره‌باغی، رئیس ستاد ارتش خواست که ملاقاتی بین او و مهدی بازرگان ترتیب دهد. ارتشبد قره‌باغی این تقاضا را به من گزارش داد. نمی‌دانم در این ملاقات چه گذشت، می‌دانم که ارتشبد قره‌باغی از تمام قدرت خود استفاده کرد تا فرماندهان ارتش ایران را از هرگونه اقدام و تصمیمی ‌بازدارد... او اکنون تنها کسی است که از جریان این مطلب اطلاع دارد؛ زیرا فرماندهان و امرای ارشد ارتش ایران یکی پس از دیگری به قتل رسیدند و تنها ارتشبد قره‌باغی به‌وسیله مهندس بازرگان از قتل نجات یافت».6
مدعاهای محمدرضا پهلوی گرچه آمیخته با ناراستی و دروغ است، ولی فقرات پیش‌گفته از کتاب او، اذهان خوانندگان را با سؤالاتی درگیر می‌کند که نیازمند بررسی تحلیلی و تحقیقی است. دلیل مانع‌تراشی اعضای دولت موقت در مورد محاکمه سران پهلوی چیست؟ آیا ژنرال هایزر به دیدار بازرگان رفته است؟ در این دیدار چه توافقاتی صورت پذیرفته است؟ چرا اعضای نهضت آزادی از توافقات پنهانی با آمریکایی‌ها به وضوح سخنی به زبان نیاورده‌اند. از چه رو اسم ابراهیم یزدی به عنوان سخنگو و بعد وزیرخارجه دولت موقت در اسناد وزارت خارجه آمریکا به کرات برده شده است؟ چه ظرفیتی در جبهه ملی و نهضت آزادی وجود داشته است که در واپسین روزهای سقوط پهلوی، بارها بین سران آنها و دربار بر سر بقای سلطنت و پذیرش نخست‌وزیری توافق پنهانی صورت پذیرفته است؟
 

شاپور بختیار در جلسه معرفی کابینه خود به مجلس شورای ملی

پی نوشت:
 
منبع: سهراب مقدمی شهیدانی و میثم عبداللهی چیرانی، نقدی بر مدخل «خمینی، روح‌الله» در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، تهران: بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی، 1395، صص 73ـ75.
1. پاسخ به تاریخ، محمدرضا پهلوی، به کوشش: شهریار ماکیان، البرز، ، تهران، دهم، 1388، ص94.
2. همان، ص407-408.
3. همان، ص399.
4. همان، ص409.
5. همان، ص 410.
6. همان، ص419-424.
https://iichs.ir/vdcc.1qpa2bq1xla82.html
iichs.ir/vdcc.1qpa2bq1xla82.html
نام شما
آدرس ايميل شما