تأسیس فرهنگستان انعکاس عملی سیاست ایرانگرایی این دوره است. ضرورت ایجاد وحدت ملی و مقابله با تشتت اجتماعی زمینه ظهور چنین سازمانی را فراهم آورد. در نزد متجددان وجود زبانها و لهجههای اقوام مختلف مانع جدی نظام متمرکز و واحد ملی در ایران بود که امحای این زبانها و لهجهها در کنار ادغام بیولوژیک...
تأسیس فرهنگستان انعکاس عملی سیاست ایرانگرایی این دوره است. ضرورت ایجاد وحدت ملی و مقابله با تشتت اجتماعی زمینه ظهور چنین سازمانی را فراهم آورد. در نزد متجددان وجود زبانها و لهجههای اقوام مختلف مانع جدی نظام متمرکز و واحد ملی در ایران بود که امحای این زبانها و لهجهها در کنار ادغام بیولوژیک اقوام، بهزعم آنها خود سببساز وحدت ملی میشد. از سوی دیگر، از نظر آنها زبان قدیم مانع جدی تجدد مطلوب بود. مسئولیت این مهم (: یکپارچگی زبانی) به عهده فرهنگستان بود؛ و وجود زبانهای قومی مطابق با سنتهای دیرینه اقوام ایرانی در خود ضدیت با روح تجددخواهی را نیز در برداشت، به گونهای که تجددخواهی این دوره چنین توجهات گذشتهگرا را برنمیتافت. لذا سازمانی برای از بین بردن این خصلت کهنه لازم میآمد. گذشته از تجددخواهی، ایرانگرایی در هیئت ناسیونالیسم افراطی این دوره، که در خود ضدیت دینی و عربی داشت، زمینههای بسط و ظهور مؤسساتی با عنوان پالایش زبان فارسی را به وجود آورد. احسان طبری میگوید: شوینیسم به زبان سرایت کرده و شوینیسم زبانی1 را به وجود آورده بود. شاه ابتداتحت تأثیر ذبیح بهروز معلم ریاضیات دانشکده افسری، تغییر یک سلسله واژههای عربی به فارسی را پذیرفت2. در ابتدا وضع لغات جدید فارسی در دستگاه نظامی آن دوره مورد نظر واقع شد. آن دستگاه مأموریت یافت با تشکیل جمعی از نظامیان و افراد غیرنظامی دست به وضع واژگان جدیدی بزند. جهت خلق اصطلاحات مربوط به رستهها و شئون نظامی انجمنی مرکب از وزارتخانههای جنگ، معارف، صنایع مستظرفه و اوقاف در سال 1303ه . ش به وجود آمد. یحیی دولتآبادی، غلامحسین رهنما و عیسی صدیقاعلم به نمایندگی وزارت معارف و جمعی از امرای ارتش به نمایندگی از وزارت جنگ در آن عضویت داشتند. واژگان مصوب بیشتر حول موضوعات نظامی و سازمان ارتش از قبیل هواپیما، خلبان، هواسنج و... بود. مجمع دیگری با عنوان «انجمن وضع لغات و اصطلاحات علمی» به توسط عیسی صدیقاعلم و به شیوه دانشگاههای آمریکایی در سال 1311ه . ش تأسیس شد که تا سال 1319ه . ش، پنج سال بعد از تأسیس فرهنگستان، به امر وضع لغات فارسی اشتغال داشت که برخی از آن لغات به تصویب فرهنگستان نیز رسید. یکی از تأثیرات سفر شاه به ترکیه احساس نیاز به تشکیلاتی برای ساماندهی به زبان فارسی بود. اصلاح در حیطه زبان به توسط ترکهای جوان به صورت افراطی صورت پذیرفته بود و شاه ایران را سخت تحت تأثیر قرار داد. لذا پس از بازگشت از آن سفر، علاوه بر اقداماتی نظیر کشف حجاب که این نیز با الهام از اقدامات کمال آتاتورک صورت پذیرفت، هیئت حاکمه را به تأسیس سازمانی منسجم و تحت کنترل سوق داد. شاه این مسئولیت را به عهده نخست وزیر فرهنگیاش محمدعلی فروغی محول ساخت. فروغی کسی بود که پس از معرفی کابینه خود، زمینه مسافرت یکماهه شاه را به ترکیه فراهم آورده بود و در طول سفر سعی میکرد شاه را مفتون اقدامات اجتماعی و فرهنگی کمال پاشا کند. او با همکاری وزیر معارف خود، علیاصغر حکمت، با گردآوری جمعی از اندیشمندان حوزه فرهنگ و لغت، فرهنگستان را تأسیس کرد. رعدی آذرخشی اقدامات عجولانه برخی از اشخاص در مؤسسات دولتی و غیردولتی را در وضع اصطلاحات بیمورد در زبان فارسی از قبیل انجمنی که در وزارت جنگ فعالیت میکرد علت اصلی این تصمیم میداند.3 منظور رعدیآذرخشی، اقدامات افراطیونی است که مصمم بودند به جای واژگان مصطلح عربی از اصطلاحات ثقیل و نامأنوس زبان اوستایی استفاده کنند. او میگوید: «فروغی فرهنگستان را به قصد جلوگیری از اقدامات خودسرانه و شتابزده چند تن از معتقدان متعصب فارسی سره که در دستگاههای دولتی نفوذ داشتند، ایجاد کرد.4 پورداوود وجهه همت فروغی را در این زمینه مهار جریان ناسالم تحمیل لغات نابهنجار تازه از ناحیه عناصر کممایه و پرتعصب و بیرون کشیدن زمام کار لغتسازی از دست آنان میداند. واژههای ساخته بهروز و دوستانش، اقتباس نادرستی از ریشههای اوستایی و پهلوی و غالبا از لحاظ زبانشناسی، چنانکه پورداوود در یک سلسله مقالات خود نشان میدهد، مخدوش است؛ مثلاً واژه «ارتشتار» را ساختند و حال آنکه در اصل این واژه «ارتهه» (ارده، عرّاده) و «شتار» (ستاد ـ ایستاد) است، یعنی کسی که بر عرّاده میایستد و نمیتوان «ش» واژه «شتار» را به «ارتهه» چسباند و از آن «ارتش» ساخت!! ولی رضاشاه در این امور وارد نبود و فهرست واژههای برساخته را چپ و راست امضا میکرد. در اثر نگرانی جمعی ادبا، فروغی مطلب را به شاه توضیح داد و، در نتیجه، «فرهنگستان» تشکیل شد.5 علیاصغر حکمت میگوید فروغی در این زمینه از من خواست از روی اساسنامه آکادمیهای اروپا، اساسنامهای برای تأسیس چیزی نظیر آن در ایران تهیه کنم.6 عیسی صدیق نیز از تهیه اساسنامهای ابتدایی به این منظور برای فروغی اشاره میکند، و در پایان میافزاید که کمیسیونی به دستور فروغی با ریاست وزیر معارف و چند تن از استادان دانشگاه تشکیل و اساسنامه مورد نظر فراهم آمد. این اساسنامه در 26 اردیبهشت 1314ه . ش به تصویب هیئت دولت رسید و در پنجم خرداد همان سال برای اجرا به وزارت معارف ابلاغ شد.7 غلامعلی رعدیآذرخشی میگوید مواد اول و دوم این اساسنامه را که راهنما و الهامبخش فرهنگستان است خود فروغی نوشته است، دو مادهای که اصول عقاید فروغی را درباره زبان فارسی در بر دارد. ماده اول ـ برای حفظ و توسعه و ترقی زبان فارسی انجمنی به نام «فرهنگستان ایران» تشکیل میشود. ماده دوم ـ وظائف فرهنگستان به قرار ذیل است: 1. ترتیب فرهنگ به قصد رد و قبول اصطلاحات در زبان فارسی؛ 2. اختیار الفاظ و اصطلاحات هر رشته از رشتههای زندگانی با سعی در اینکه حتیالامکان فارسی باشد؛ 3. پیراستن زبان فارسی از الفاظ نامتناسب خارجی؛ 4. تهیه دستور زبان و استخراج و تعیین قواعد برای وضع لغات فارسی و اخذ یا رد لغات خارجی؛ 5. جمعآوری الفاظ و اصطلاحات پیشهوران و صنعتگران؛ 6. جمعآوری لغات و اصطلاحات از کتب قدیم؛ 7. جمعآوری لغات و اصطلاحات و اشعار و امثال و قصص و نوادر و ترانهها و آهنگهای ولایتی؛ 8. جست و جو و شناساندن کتب قدیم و تشویق به طبع و نشر آنها؛ 9. هدایت افکار به حقیقت ادبیات و چگونگی نظم و نثر و اختیار آنچه از ادبیات گذشته پسندیده است و رد آنچه منحرف میباشد و راهنمایی برای آینده؛ 10. تشویق شعرا و نویسندگان در ایجاد شاهکارهای ادبی؛ 11. تشویق دانشمندان به تألیف و ترجمه کتب سودمند به فارسی فصیح و مأنوس؛ 12. مطالعه در اصلاح خط فارسی.8 شخصیتهای برجسته فرهنگی آن زمان از قبیل محمدتقی بهار، علیاکبر دهخدا، سعید نفیسی، رضازاده شفقو بدیعالزمان فروزانفر از جمله بیست و چهار عضو پیوسته آن بودند. در این تشکیلات اعضای وابستهای چون هانری ماسه از فرانسه و آرتور کریستینسن از دانمارک، آرتور پوپ از آمریکا و نیکلسن از انگلستان همکاری میکردند. هدف اصلی این مؤسسه عبارت بود از تعریف، حفظ و توسعه و ترقی زبان و ادبیات فارسی و وضع لغات علمی و خارج کردن لغات بیگانه از این زبان. از 1314ه . ش تا 1320ه . ش به عنوان اولین دوره فعالیت این تشکیلات که به آن فرهنگستان اول مینامند فعالیت آن بیشتر جنبه بازدارندگی و مهارکنندگی داشت تا جنبه ایجابی و سازندگی. منظور از بازدارندگی، کوتاه کردن دست رقیبان و تندروها در این زمینه بود. فروغی در سال 1314ه . ش برای روشن ساختن اذهان درباره اهمیت وظائف فرهنگستان خطابهای تحت عنوان «فرهنگستان چیست؟» ایراد کرد،9که در حقیقت خطمشی فرهنگستان را ضمن آن خطابه شرح داده و به تفصیل بیان کرده است. اما چندی نگذشت که عدهای به مخالفت با او برخاستند و او را مخالف با تصفیه زبان جلوه دادند، به طوری که در آذرماه همان سال، فروغی از ریاست فرهنگستان برکنار شد و در گوشه انزوا به نگارش کتب و تحریر آثار نافع و سودمند خود مشغول گردید.10 قضاوت تحلیلگران موضوع فوق حکایت از مقاومت فروغی در برابر تندروی افراطیون در حذف لغات و وضع واژگان جدید است. نامه 68 صفحهای فروغی در سال 1315ه . ش پس از برکناری از ریاست فرهنگستان و احساس انحراف آن مؤسسه از وظائفش زیر عنوان پیام من به فرهنگستان نیز حکایت از نگرانی او در شیوه تندروانه است. در دائرهًْالمعارف مصاحب، ذیل محمدعلی فروغی آمده است: «تا آنجا که در این رساله به کسانی که به سبب ندانستن زبان عربی یا دشمنی با آن، تیشه به ریشه زبان فارسی میزنند، اندرز میدهد و آنان را و نیز عربیپرستان را از افراط و تفریط برحذر میدارد.11» گرچه فرهنگستان توانسته بود پس از گذشت نزدیک به دو سال اصطلاحات بسیاری را به تصویب برساند ولی روند کار شاه را راضی نمیساخت. لذا آن را در سال 1317ه . ش منحل کرد و با یک تجدید سازمان ریاست آن به اسماعیل مرآت وزیر معارف سپرده شد. درباره این فرهنگستان نیز قضاوتهای مختلفی به تأیید و یا تکذیب اقدامات آن صورت میپذیرد. عیسی صدیقاعلم مینویسد: «فرهنگستان در پیراستن زبان فارسی و جلوگیری از تعصبات افراطی و تسجیل اصطلاحات علمی و تعیین قواعد برای اخذ یا رد لغات خارجی و تهیه مقدمات تألیف فرهنگ و دستور زبان فارسی اقدامات مفیدی کرد و خدمات ارزندهای انجام داد.»12 در همین حال احسان طبری معتقد است که فرهنگستان به جای پرداختن به کار پژوهش درست در علوم طبیعی و انسانی و تعیین معادلهای مناسب برای مصطلحات علوم طبیعی و اجتماعی به اموری پرداخت که فارسی به آن نیاز نداشت، یعنی مبارزه با واژه عربی و تیز کردن احساسات ضدعرب.13 در همان مقطع تاریخی نیز اقدامات فرهنگستان از سوی برخی دیگر مورد انتقاد واقع میشد. از جمله کسروی که خود در عربیزدایی و خلقزبانی نو با سیاستهای رژیم همسو بود. اعضای فرهنگستان را بیسواد قلمداد میکرد و حتی به خود فرهنگستان نیز بیاعتنایی میکرد. هدایت و کمی شدیدتر تقیزاده نیز با اقدامات فرهنگستان به مخالفت پرداختند.