«جلوه‌هایی از سلوک اجتماعی حجت‌الاسلام والمسلمین محمدتقی فلسفی» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمد صحفی

او بازیگریهای ملی‌گرایان در مقاطع مختلف تاریخ را دیده بود

روایات و تحلیلهایی که در این نوبت، زندگی زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین محمدتقی فلسفی را تبیین می کند، از سوی حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمد صحفی از دوستان ویاران آن بزرگوار بیان شده است. امید می‌بریم که انتشار این گفت‌وشنود تاریخی، برگ دیگری بر دفتر «فلسفی پژوهی» بیفزاید. امید آنکه مقبول افتد.
او بازیگریهای ملی‌گرایان در مقاطع مختلف تاریخ را دیده بود
□ کدام یک از ویژگیهای شخصیتی مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین محمدتقی فلسفی در ذهن شما برجسته‌تر است؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بعضی از ویژگیها در افراد روشن و محسوس هستند و همگان متوجه آنها می‌شوند، اما برخی از آنها، فقط بر اثر ممارست در شناخت و توسط صاحب‌نظران تیزبین قابل شناسایی هستند. برخی از این ویژگیها اکتسابی هستند و با تلاش می‌توان آنها را به دست آورد، ولی بعضی دیگر حاصل تربیت، مطالعه و کسب تجربه‌های فراوان است. خوشبختانه بنده این سعادت را داشتم که با ایشان از نزدیک مراوده و نیز مکاتبه داشته باشم. لذا ممکن است متوجه ویژگیهایی در ایشان شده باشم که دیگران کمتر متوجه شده‌اند.
برجسته‌ترین ویژگی ایشان، اعتقاد عمیق به احکام و معارف اسلامی و قوانین حیات‌بخش آن بود و برای ترویج و تبیین آنها، تا سر حد از جان گذشتگی می‌کوشید و از هیچ مانعی نمی‌هراسید. رسیدن به چنین باور عمیق و ریشه‌ای کار بسیار دشواری است. مرحوم فلسفی به این باور رسیده بود و همواره با تمام وجود آماده دفاع از آن بود و در سخنرانیهای پرشور، تأثیرگذار و بسیار مفید خود، همواره مروج اسلام بود و در این راه از زندان، تبعید و محدودیت بیمی به دل راه نداد.
 
□ نخستین مواجهه صریح ایشان با عملکرد رژیم که منجر به دستگیری ایشان شد، کی و چگونه بود؟
ایشان طی یک سخنرانی بسیار پرشور و مستدل در مسجد سید عزیزالله بازار،اسدالله علم نخست‌وزیر وقت و در واقع رژیم شاه را استیضاح کرد. در آن شرایط دشوار و خفقان سنگین، چنین کار بزرگی تنها از دست کسی برمی‌آید که همه چیزش را در طبق اخلاص گذاشته است و از مرگ هراسی ندارد.
مرحوم آقای فلسفی بعد از شروع نهضت امام وبه ویژه در خرداد سال 1342 ، تا زمانی که ممنوع‌المنبر شد، لحظه‌ای از مبارزه با طاغوت دست برنداشت و همواره برای استقرار نظام اسلامی کوشید. پس از پیروزی انقلاب هم همواره چون ناصحی دلسوز و هدایتگر، نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای را ایفا کرد. او دوران سیاه رضاخانی و استبداد سیاه دوران پهلوی را به تمامی درک و لمس کرده بود و نقش سیاستهای شیطانی استعمارگران، به‌ویژه انگلیسیها را خوب می‌شناخت.
 

 
□ رویکرد مرحوم آقای فلسفی نسبت به جریان ملی‌گرایی چه بود؟
ایشان بازیگریهای ملی‌گرایان را هم در مقاطع مختلف دیده بودند و از آنجا که ذهن بسیار موشکافانه و نقادی داشت، دستهای پشت پرده سیاست را به‌درستی تشخیص می‌داد و با کوله‌باری از تجربه‌های گرانسنگ، به ارشاد نسل جوان می‌پرداخت. او به نظام اسلامی علاقه قلبی داشت و همواره آرزو می‌کرد نظام اسلامی در کشور استقرار پیدا کند و خوشبختانه به آرزوی خود رسید.
 
□ مرحوم فلسفی در حمایت و احترام به روحانیت زبانزد خاص و عام بود. تحلیل شما از این ویژگی ایشان چیست؟
واقعاً همین‌طور بود و ایشان عمیقاً به روحانیت و روحانیون احترام می‌گذاشت و بقای اسلام را مدیون روحانیت می‌دانست. یادم هست در رژیم گذشته یکی از روحانیون جوان که تازه قدم به عرصه وعظ و خطابه گذاشته بود و هنوز در ابتدای راه بود، دچار این توهم شده بود که جزو خطبای تراز اول است! او در سخنرانی‌ای در یکی از مساجد بزرگ تهران، بی‌محابا به رژیم و دولت و دولتمردان تاخت و از آنها انتقاد کرد. پس از سخنرانی هنوز از مسجد بیرون نیامده بود که مأموران انتظامی دستگیرش کردند. او در بین راه از مأموران خواست به منزلش تلفن بزند و بالاخره به هر زحمتی بود آنها را راضی کرد که به او اجازه بدهند. بالأخره وقتی توانست اجازه بگیرد، به‌جای منزلش به منزل آقای فلسفی تلفن زد و قضیه را به ایشان گفت، چون می‌دانست آقای فلسفی برای نجات همه آدمها به‌خصوص روحانیون، از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد. واقعاً هم همین‌طور بود و مرحوم فلسفی مثل همیشه با خرج کردن از اعتبار و آبروی خود، تلاش بی‌وقفه‌ای را آغاز و سرانجام آن جوان را آزاد کرد. جوان به خانه آقای فلسفی آمد تا از ایشان تشکر کند. پس از گفتگو در باره موضوعات مختلف، مرحوم فلسفی به آن جوان گفت: من ذکری را به شما یاد می‌دهم که اگر روزی 40 بار تکرار کنی، دیگر گرفتار این نوع مشکلات نخواهی شد! سپس سخن زیبای امیرالمؤمنین(ع) را بیان کرد که می‌فرماید: «رحم الله امرء عرف قدره و لم یتجاوز حده» رحمت بر کسی که قدر خود را می‌شناسد و از حد خود تجاوز نمی‌کند. در واقع مرحوم فلسفی با این سخن، به شکل هوشمندانه‌ای به آن جوان فهماندند: پسرجان! حد خودت را رعایت کن! این اتفاق ساده نشان می‌دهد مرحوم فلسفی حتی در برابر گرفتاری یک طلبه جوان هم ،احساس مسئولیت می‌کرد و با گرو گذاشتن آبروی خود او را نجات داد.
 
□ مرحوم فلسفی به رعایت آداب اجتماعی شهره بودند. آیا در این باره خاطره‌ای دارید؟
بله، از نکته‌بینی و آداب‌دانی ایشان خاطرات شیرین زیادی دارم که یکی را نقل می‌کنم. در سال 1348 در درود سکونت داشتم و از مرحوم فلسفی خواستم برای ایراد سخنرانی به درود تشریف بیاورند. ایشان هم با نهایت بزرگواری پذیرفت و سه شب نزد ما بود و سخنرانی‌های پرشوری را برای اهالی و به‌خصوص کارکنان کارخانه‌ سیمان ایراد کرد.
یک روز حجت‌الاسلام مشرف، نماینده مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی و سرپرست حوزه علمیه درود، ایشان را برای ناهار دعوت کرد. همه بزرگان شهر به آن مهمانی دعوت شده بودند. وقتی در معیت ایشان برمی‌گشتیم تا ایشان را به ویلای باصفایی که برای اقامتشان در نظر گرفته بودیم برسانیم، ایشان گفت: «حالا که به منزل آقای مشرف رفتیم، بد نیست که به منزل شما نیاییم؟ فردا برای ناهار به منزل شما می‌آیم». با خوشحالی عرض کردم: بر من منت می‌گذارید...غرض اینکه ایشان حواسشان به این نکات ظریف بود که اگر به منزل یکی از دو روحانی شهر برود و به دیگری نرود، از فردا در شهر پچپچه راه می‌افتد که: موضوع از چه قرار بوده است؟ در حالی که خود من چون میزبان رسمی ایشان بودم و همه مردم هم می‌دانستند ایشان به دعوت من به درود آمده است، متوجه این مسئله نبودم. ایشان حقیقتاً جامعه‌شناس و مردم‌شناس کم‌نظیری بود. به همین علت هم مخاطب خود را دقیق می‌شناخت و در هر جمعی متناسب با فهم و شعور همان جمع صحبت می‌کرد.
 
□ گره‌گشایی و خدمتگزاری مرحوم فلسفی زبانزد خاص و عام بوده است. آیا در این زمینه خاطره‌ای دارید؟
واقعاً ایشان ملجأ ضعفا بود و هر کسی که به ایشان مراجعه می‌کرد، دست خالی باز نمی‌گشت. یک بار در منزل ایشان بودم که زنی با سر و وضع فقیرانه‌ای آمد و با لهجه خاصی که حرف‌هایش را درست نمی‌فهمیدم، در باره چشمانش چیزهایی به مرحوم آقای فلسفی گفت. ایشان تلفن را برداشت و با چند نفر صحبت کرد و بعد به آن زن گفت: فردا به فلان بیمارستان و نزد فلان دکتر برو، به مشکلت رسیدگی می‌کند. پس از رفتن آن زن، مرحوم فلسفی توضیح دادند: یک چشم این زن معیوب بود و شوهرش به همین دلیل به او بی‌مهری می‌کرد و حتی حرف از جدایی زده بود. آقای فلسفی برای رفع این نقص با چند چشم‌پزشک صحبت می‌کنند و بالاخره یکی از آنها چشم زن را معالجه می‌کند و برایش چشم مصنوعی می‌گذارد. چون چشم دیگر این زن چندان با چشم جدید تناسب ندارد، او مجددا آمده بود که بخواهد تا چشمانش را از نظر شکلی متناسب کنند تا شوهرش به او توجه لازم را داشته باشد...اینها افسانه نیست، واقعیت است. او در کمک به بندگان خدا و رفع نیازهای آنان، آشنا و بیگانه و فقیر و غنی نمی شناخت و همین که نیازمندی به ایشان مراجعه می‌کرد، بلافاصله برای گرفتاری او اقدام می‌کرد.
 
□ سخنرانیهای مرحوم فلسفی همواره حاوی نکات بدیع بودند. این مهارت چگونه حاصل شده بود؟
ایشان بسیار اهل مطالعه و تحقیق بود و این عادت را تا آخر عمر ترک نکرد. هر روز ساعت‌ها در کتابخانه خود مشغول مطالعه می‌شد و مطالعات او هم، منحصر به موضوعات خاصی نبود، بلکه هر کتاب، مقاله و جزوه‌ای را مطالعه می‌کرد و از نکات جالب آنها یادداشت برمی‌داشت و در سخنرانیهایش از آنها استفاده می‌کرد. حسن انتخاب ایشان در گزینش مطالب و بیان مناسب و به‌موقع آنها بی‌نظیر بود. به همین علت در سخنرانیهای ایشان یک سطر که هیچ، حتی یک کلمه نامناسب هم نمی‌شود پیدا کرد و سخنرانیهای معظم له، همواره مانند داروی مناسبی، بیماریهای روز جامعه را درمان می‌کرد. همان‌طور که اشاره کردم ایشان در تشخیص مخاطب بسیار موفق بود و در هر مجلسی، متناسب با سطح و درک مخاطبان سخن می‌گفت.رحمه الله علیه، رحمه واسعه.
 
□ با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
https://iichs.ir/vdcb.zbsurhb05iupr.html
iichs.ir/vdcb.zbsurhb05iupr.html
نام شما
آدرس ايميل شما