کودتایی بیسابقه در تاریخ کودتاهای جهان
طرح کودتای نوژه یک روز قبل از شروع عملیات، در سحرگاه چهارشنبه 18 تیرماه 1359، با گزارش یکی از خلبانان عضو شبکه کودتا به آیت الله خامنهای فاش شده و با دستگیری گسترده کودتاگران در نطفه عقیم ماند و به شکست انجامید.
این کودتا میبایست در سحرگاه پنجشنبه 19 تیر 1359، از پایگاه هوایی شاهرخی یا همان پایگاه سوم شکاری ـ بعداً به پایگاه هوایی شهید سرهنگ خلبان محمد نوژه موسوم گردید ـ شروع شده و با بمباران هوایی بیت امام خمینی(ره) و دیگر نقاط حساس کشور و انجام عملیات زمینی تا حداکثر روز جمعه به پایان میرسید و پس از آن نیز اعلامیهای که در بالا آمد، در روز شنبه 21 تیر ماه 1359 از رادیو و تلویزیون کشور قرائت و پخش میگردید.
«در
تاریخ معاصر ایران دو نمونه موفق کودتا وجود دارد. نخست کودتای 3 اسفند 1299ش. سیدضیاء طباطبائی ـ رضاخان میرپنج بود، که با هدایت ژنرال آیرونساید انگلیسی به فرجام رسید و منجر به تأسیس سلسله پهلوی شد. دوم، کودتای 28 مرداد 1332 که با برنامهریزی مشترک سازمان «سیا» آمریکا و «انتلیجنس سرویس» انگلیس و با رهبری کرمیت روزولت، مأمور عالیرتبه سیا، اجرا شد و منجر به تجدید حکومت محمدرضا پهلوی گردید.
استانسفیلد ترنر، رئیس سازمان «سیا» در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر مینویسد:
"«سیا» نیز توانست در حالی این برنامه را به ثمر برساند که از ابتدا تا انتهای فعالیت خود بیش از چند نفر مأمور و مقدار مختصری پول را مورد استفاده قرار نداد. زیرا شرایط موجود در ایران بهترین زمینه را برای تغییر دولت فراهم ساخته بود، و «سیا» به بیش از آنچه انجام داد احتیاجی پیدا نکرد.
پایگاه سیاسی حکومت مصدق آنقدر ضعیف شده بود که هر لحظه آمادگی سقوط داست. و «سیا» نیز خیلی راحت توانست آنرا فقط با یک فشار مختصر سرنگون کند." (ترنر، پنهانکاری و دموکراسی،ص117)»1
«در کوران اوجگیری انقلاب، واشنگتن بارها و بارها طرح کودتا را مورد آزمون قرار داد و بالاخره با ارسال ژنرال هایزر به ایران کوشید تا آنرا به مرحله عمل درآورد، و این تلاش عقیم ماند. حتی در روز پیروزی قطعی انقلاب (22 بهمن 1357) مجدداً طرح کودتا سران «کاخ سفید» را وسوسه کرد و از هایزر خواسته شد تا بار دیگر به ایران باز گردد.
ژنرال هایزر ماجرا را چنین شرح میدهد:
"یکشنبه 11 فوریه 1979 (22 بهمن 57)... ژنرال ال. هیگ صبح به من تلفن زد و گفت که میخواهد نزد من بیاید و برنامه بازنشستگی خود را با من صحبت کند. به افسر ارائی کلنل گری اسپنسر آمادهباشب دادم تا دفترم را باز کرده و آنرا آماده ملاقات نماید. در فرودگاه ژنرال هیگ را استقبال کردم. سپس با او به دفترم رفتیم. سی دقیقه بعد در زده شد. کلنل اسپنسر آمد و گفت که معاون وزیر دفاعآقای دنکن میخواهد از طریق تلفن رمز با من صحبت کند... وقتی صحبت را شروع کردم گفتم که ژنرال هیگ نیر پشت خط است. ژنرال دیوید جونز رئیس ستاد مشترک گفت که آن طرف خط، خودش، معاون وزیر، دونکن و دکتر برژینسکی قرار دارند. سپس دونکن صحبت را آغاز کرد و از من پرسید آیا از اوضاع و تحولات سریع تهران با خبر شدهام؟ گفتم بله. سؤال دیگر پرسش بسیار سنگینی بود. پرسد آیا مایلم برای ترتیب یک کودتا نظامی به تهران برگردم؟ به او یادآوری کردم که مستمراً گفته بودم اگر رهبری ارشد ارتش ایران از بین برود تمام سیستم ارتش کشورد سقوط خواهد کرد. سپس گفتم وضعیت فعلی ایران را با توجه با اینکه افراد ارشد ارتش در زندان هستند حتی بسیار وخیمتر میدانم. به این جهت اجرا کردن برنامهای که آنچنان تدوین شده که حتی وقتی هم آنجا بودهام عملی نبوده، اکنون میسر نیست... تنها مقامی که در کاخ سفید به شق کودتا علاقمند بنظر میرسید برژینسکی بود... گفتم تحت شرایط زیر میتوانم برگردم. به مقدار نامحدود نیاز به پول خواهد بود، باید حدود 10 الی 12 ژنرال آمریکائی را با خود ببرم. 10هزار نفر از بهترین سربازان آمریکائی را لازم دارم. زیرا در این موقعیت نمیدانستم روی چه مقدار از سربازان ایران میتوانم حساب کنم. و بالاخره نیاز به حمایت همه جانبه و متحد کشورم دارم. از جمله حمایت روحی. به علاوه دیگر نمیتوانم در نقش مشاورهای عمل کنم.
مکثی طولانی بوجود آمد و لذا خودم پاسخ را به آنها دادم. گفتم فکر نمیکنم آنها آماده چنین کاری باشند. همچنین فکر نمیکنم که مردم آمریکا از این کار حمایت کنند. بنابراین پایخ معلوم است. عملی نیست." (ژنرال هایزر، مأموریت مخفی هایزر در تهران، ترجمه محمدحسین عادلی، انتشارات رسا، 1366، ص453ـ454)»2
«آژانس جاسوسی آمریکا («سیا») به «کودتای نوژه» امید زیادی بسته بود و آنرا ضربه نهائی و قطعی بر پیکر نظام نوپای جمهوری اسلامی میپنداشت و اهمیت آن را بیش از تجاوز نظامی صدام ارزیابی میکرد. بگفته سران «کودتای نوژه» مدتی بر سر تقدم «کودتای نوژه» یا آغاز جنگ تحمیلی بحث شد و سرانجام، بعد از سفر بنیعامری به پاریس در اسفندماه، این طرح (آغاز جنگ تحمیلی) در «تقدم2» قرار گرفت و «تقدم1» به کودتا داده شد.
این کودتا، از لحاظ تجهیزات نظامی که قرار بود از داخل و خارج در جریان آن به کار گرفته شود در تاریخ کودتاهای جهان بیسابقه بود و چنان دقیق طرحریزی شده بود که حتی اعلامیه پیروزی آن نیز آماده شده و خانهای نیز برای انتقال شریعتمداری به تهران اجاره شده بود. شریعتمداری باید در این خانه مستقر میشد و بعنوان «رهبر مذهبی» کودتا، آنرا تایید میکرد.»3