رمزی کلارک داستان کل سابق آمریکا که اواسط دی ماه 57 همراه با چند نفر دیگر برای مشاهده و تحلیل تحولات ایران، به تهران سفر کرده بود معتقد بود بختیار مردی دلیر و فهمیده است که میداند نقش او چقدر مشکل است...
آمریکا بعد از آنکه از حفظ قدرت سیاسی توسط شاه ناامید شد، با انتخاب شاپور بختیار به عنوان نخستوزیر موافقت کرد تا از طریق او مانع از انتقال قدرت و تحقق انقلاب شود. گرچه آمریکا با محاسبات سیاسی اشتباه، نتوانست تحولات ایران را پیشبینی نماید؛ اما تمام اتفاقات کشور را بهخوبی دنبال میکرد و با توجه به شناختی که از بختیار داشت او را گزینه مناسب و مطمئنی برای نخستوزیری و حفظ قدرت میدانست. بر این اساس انتخاب بختیار تصادفی نبود و آمریکا دلایل خاصی از انتخاب او داشت که در ادامه این نوشته به برخی از این دلایل و نیز میزان اطمینان آمریکا به بختیار با توجه به اسنادی چون اسناد لانه جاسوسی پرداخته میشود.
سوابق و علایق سیاسی بختیار
بختیار برای اولین بار در اواخر دهه 30 به دربار نزدیک شد و به ملتزمان شاه پیوست. البته ردپای حضور وی در دربار به موضوع ازدواج شاه و ثریا بختیاری بازمیگردد که به گفته فردوست باعث شد تا پای بسیاری از بختیاریها به دربار باز شود.1 چنانچه در همان سالها کمیتهای 11 نفره از سوارکاران بختیاری تشکیل شد تا برای همیشه شاه را همراهی کنند که بختیار هم یکی از اعضای آن بود، اما حضور بختیار در این کمیته چندان طول نکشید و وی بعد از مدت کوتاهی از کمیته فاصله گرفت و به جبهه ملی پیوست و به فعالیت سیاسی در این جریان پرداخت. بختیار بعد از کودتای 28 مرداد به دلیل برخی فعالیتهای سیاسی، مدتی تحت تعقیب و بازدداشت قرار گرفت. با این حال بعد از آزادی از زندان، مجدداً به حزب پیوست و در بسیاری از فعالیتهای سیاسی با جبهه ملی همراه بود. چنانچه در سال 1340، جبهه ملی، میتینگی را در تهران تشکیل داد که بختیار هم یکی از سخنرانان اصلی آن بود. وی در این سخنرانی به پیمان بغداد حمله کرد که با انتقاد کریم سنجابی و اللهیار صالح همراه بود؛ زیرا به گفته آنان بختیار قرار نبود اینگونه سخن بگوید. از این رو آن را توصیهای از جانب انگلیسیها دانستند، زیرا با اینکه انگلیس در پیمان بغداد حضور داشت؛ اما آن را پروژهای آمریکایی میدانست و شاپور بختیار هم به علت رابطهاش با انگلیسیها به آن مراسم آمده بود.2 بعد از تشکیل جبهه ملی سوم، بختیار به عضویت این جبهه درآمد؛ اما بعد از انحلال آن، او و سایر اعضا تا حدودی از صحنه سیاست خارج شدند و فعالیت آنها به صورت پنهانی ادامه یافت. بختیار تا سال 56 همچنان با جبهه ملی و سیاستهای آن همگام بود؛ تا آنکه در سال 57 با تماسهایی از سوی ساواک و آمریکا، به عنوان گزینه نخستوزیری انتخاب شد.
چرا بختیار از سوی آمریکا انتخاب شد؟
پیشنهاد نخستوزیری به بختیار در زمانی مطرح شد که آمریکا امید خود نسبت به شاه را از دست داد و تقریباً مطمئن گردید که حفظ شاه در رأس قدرت و به صورت مطلق میسر نیست. در این شرایط گزینه سلطنت محدود شاه مطرح شد که البته امام با سلطنت محدود شاه نیز به مخالفت برخاست. با توجه به این وضعیت، آمریکا که قدرت و نفوذ خود را از دست رفته میدید تلاش نمود با استفاده از چهرههای ملی و میانهرو، ضمن آرامسازی اوضاع سیاسی، زمینه حفظ قدرت سلطنتی محدود را فراهم سازد.
به باور آمریکا بختیار از جمله افرادی بود که میتوانست از طریق مذاکره با امام این هدف را تحقق بخشد. بر این اساس بختیار حتی در صورت فرار شاه هم گزینه مناسبی برای نخستوزیری بود؛ زیرا میتوانست زمینه بازگشت مجدد شاه به قدرت را فراهم کند. بر این اساس بسیاری از سران غرب نسبت به او خوشبین بودند. چنانچه سفیر آلمان بر این باور بود که «دولت بختیار در غیاب شاه میتواند موفق شود، ولی در صورتی که شاه شورای سلطنت را فوراً تشکیل بدهد، میتواند ایران را برای تغییراتی آماده کند. او فکر میکند که حتی ممکن است شاه بتواند پس از مدتی تحت عنوان حکومت پادشاهی مطابق با قانون اساسی به ایران برگردد».3
آمریکا بختیار را چهرهای مناسب برای نخستوزیری میدانست؛ زیرا اولاً بسیاری از چهرههای دیگر ممکن بود با طرح شروط خاص، با پذیرش نخستوزیری موافقت نکنند؛ در ثانی امکان تحقق اهداف و منافع ملی آمریکا توسط این افراد چندان مشخص و مطمئن نبود.
بختیار چهره شناختهشدهای در جبهه ملی نبود و بدون مشورت با سایر اعضای جبهه ملی، با پیشنهاد نخستوزیری موافقت کرد و از این رو از جبهه ملی اخراج شد. با این حال رهبران میانهرو نیز با نخستوزیری او چندان مخالف نبودند. بر این اساس «رهبران میانهرو سیاسی و هم نهضت آزادی آماده بودند که دولت بختیار را برای وقت محدودی تحمل کنند، تا تأثیر رفتن شاه از کشور تعدیل بیابد و هر دو منبع معتقد هستند که شاه میخواهد فرار کند، آنها از توصیه مسئول سیاسی مبنی بر اینکه سازمانهایشان نقشه برنامه بعد از رفتن شاه را با نظم هر چه تمامتر بکشند، استقبال کردند».4 البته پیش از بختیار، شاه و آمریکا گزینههای دیگری را نیز در نظر داشتند. چنانچه به گفته بختیار، شاه مدتها قبل با کسانی چون سنجابی، بازرگان، صدیقی، انتظام، امینی و شاید با اشخاص دیگری تماس گرفته بود؛5 اما بسیاری از آنان از قبول نخستوزیری امتناع کرده بودند. صدیقی شرط قبول این پست را دایر بر واگذاری تمام اختیارات اجرایی به کابینه کرده بود6 که با مخالفت شاه روبهرو شده بود. از این رو در این شرایط، آمریکا به سراغ بختیار رفت و به حمایت از او پرداخت. نمود این حمایت را میتوان در حمایت برخی از عوامل آمریکایی از بختیار مشاهده نمود.7
البته انتخاب بختیار با تردیدهایی نیز روبهرو بود. برخی از تحلیلگران آمریکایی معتقد بودند که او خیلی زود شکست خواهد خورد؛ اما رمزی کلارک داستان کل سابق آمریکا که اواسط دی ماه 57 همراه با چند نفر دیگر برای مشاهده و تحلیل تحولات ایران، به تهران سفر کرده بود معتقد بود بختیار مردی دلیر و فهمیده است که میداند نقش او چقدر مشکل است.8 بختیار در میان چهرههای موردنظر آمریکا همچون آیتالله شریعتمداری، بازرگان، سنجابی و... مناسبتر از همه به نظر میرسید؛ زیرا اولاً بسیاری از این چهرهها ممکن بود با طرح شروط خاص، با پذیرش نخستوزیری موافقت نکنند؛ در ثانی امکان تحقق اهداف و منافع ملی آمریکا توسط این افراد چندان مشخص و مطمئن نبودریا، اما بختیار باآنکه بازیگر ناشناختهای بود، به واسطه عضویت در جبهه ملی، چهرهای ملیگرا داشت. او «از مصدقیهای اصلی و خالص بود، با عنوان کفالت وزارتخانه در کابینه مصدق شرکت کرده بود، بعد از 28 مرداد به نام مصدق چندی بازداشت شده بود... در خط اجرای سیاست بیگانه جدی بود و در زمان شرکت نفت انگلیس خادمی از آنها بود، در سال 37 تز آیزنهاور را تأیید کرده بود».9
از سوی دیگر به باور آمریکا، بختیار از سوی بسیاری از افراد و نهادهای نظامی و امنیتی نیز مورد تأیید بود و امکان کودتا علیه او از سوی ارتش وجود نداشت. طبق اطلاعات آمریکاییها، «رئیس ستاد مشترک ارتش عباس قرهباغی در مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرده بود که ارتش حامی بختیار است و آنها هیچ وقت دست به کودتا نخواهند زد».10 بر اساس این تحلیلها رادیو تهران در تاریخ 23 دی 1357 به فارسی گزارش میدهد که به قرار اطلاع افرادی را برای شورای سلطنت انتخاب کرده است. نخستوزیر بختیار، رئیس سنا، سجادی، سخنگوی مجلس، سعید، وزیر دربار، اردلان، محمد وارسته، وزیر سابق، سیدجلال تهرانی، سناتور سابق، رئیس شرکت نفت، انتظام، رئیس ستاد فرماندهی، قره باغی و دکتر عبدالحسین علی آبادی و قاضیت.11 به این ترتیب شاپور بختیار بعد از تأیید آمریکا، در 16 دی ماه رأی اعتماد مجلس برای نخستوزیری را احراز نمود تا شاید به عنوان آخرین نخستوزیر رژیم پهلوی، بتواند منجی رژیم پهلوی باشد؛ اما این انتظار با شکست او و فروپاشی کامل رژیم پهلوی همراه بود و فرجام کار رژیم را رقم زد.
سخن نهایی
بختیار چند ماه قبل از نخستوزیری در زندان به سر میبرد؛ اما در سال 57 به دستور شاه از زندان آزاد شد و با آشکار شدن ضعف دولت ازهاری، برای احراز پست نخستوزیری مورد مشورت شاه قرار گرفت. شاه تمایل چندانی به انتخاب بختیار نداشت، زیرا او را مهرهای انگلیسی میدانست؛ اما در نهایت باتوصیه و پیشنهاد آمریکا و کشورهای غربی، مجبور به پذیرش او شد و چند روز بعد از کشور خارج شد. البته خروج شاه یکی از شروط بختیار برای قبول پست نخستوزیری بود تا از طریق آن و شروطی چون واگذاری بنیاد پهلوی به دولت، انحلال ساواک، آزادی زندانیان سیاسی و... تاکتیک آشتی ملی را مجدداً به نمایش بگذارد؛ اما بختیار هیچگاه نتوانست مورد تأیید مردم و امام قرار گیرد؛ زیرا اولاً وابستگی او به غرب مشخص بود و در ثانی حکم نخستوزیری او زمانی تعیین شد که بنیان سلطنت پهلوی کاملاً بیاعتبار شده بود.
پی نوشت:
1. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، تهران، انتشارات اطلاعات، 1382، ص 199.
2. عرفان قانعیفرد، در دامگه حادثه: گفت و گویی با پرویز ثابتی، لندن، شرکت کتاب، 1390، صص 92- 93.
3.اسناد لانه جاسوسی آمریکا، جلد اول، بخش 4، ص 311.
4. اسناد لانه جاسوسی، همان، ص 496.
5.حبیب لاجوردی، خاطرات شاپور بختیار، تهران، زیبا، 1380، صص 101ـ102.
6. محمدعلی کاتوزیان، مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1372، چاپ دوم، ص 454.
7.اسناد لانه جاسوسی آمریکا، جلد اول، بخش 4، ص 102.
8.اسناد لانه جاسوسی آمریکا، چاپ جدید جلدهای اول تا دوازدهم (کتاب اول)، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 92.
9.سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1391، چاپ هفدهم، ص 417.
10. اسناد لانه جاسوسی، کتاب اول، همان، ص 94.
11. اسناد لانه جاسوسی، کتاب اول، همان، ص 89 . https://iichs.ir/vdcj.hemfuqeytsfzu.html