سربازگیری در تاریخ ایران معاصر؛

آیا رضاخان مبدع سربازگیری به شیوه جدید بود؟

برخلاف تصور، رضاشاه نخستین کسی نبود که سربازگیری در ایران را راه انداخت. بلکه روند سربازی در ایران کاملاً آهسته و تدریجی به تکامل رسید. اتفاقاً باید به این مسئله توجه داشت که آنچه در دوران امیرکبیر تحت عنوان سربازگیری انجام می‌شد، از شیوه معمول دوران رضاشاه مترقی‌تر نیز محسوب می‌شد زیرا در آن دوران افرادی برای جایگاه سربازی آموزش داده می‌شدند و حقوقشان به طوری بود که امکان امرار معاش خانواده و زندگیشان را فراهم می‌ساخت.
آیا رضاخان مبدع سربازگیری به شیوه جدید بود؟
با روی کار آمدن حکومت صفوی در دوران پس از مغول، شاهد حضور اولینها در تاریخ ایران هستیم. شکل‌گیری ارتشهای بزرگ، منظم و تا اندزه‌ای آشنا به فنون جدید جنگی که برای نخستین‌بار در دوره شاه عباس صفوی شکل گرفت، یکی از همین اولینهاست. با این حال، با گذر زمان هرچه کشورهای اروپایی همسو با سایر حوزه‌ها، به دنبال تقویت و منظم کردن ساختار نظامی خود برآمدند، توجه به این مسئله در بافت سیاسی‌ ـ ‌اجتماعی ایران نادیده گرفته شد، تا اینکه شکستهای سنگین از ارتش روسیه در دوران فتحعلی‌شاه که علاوه بر خسارتهای مالی، منجر به از دست دادن بخشی از سرزمینمان نیز شد، توجه به اصلاح اساسی در ساختار نظامی ایران را آشکار ساخت. از همین رو، نوسازی در ساختار نظامی ایران و به طور مشّخص، توجه به شیوه‌های جدید سربازگیری از آن زمان آغاز شد و کم کم تکامل یافت. آنچه مسلّم است، سربازی و سربازگیری ابداع رضاشاه نبود و این مسئله از حدود صدسال پیش از روی کار آمدن وی آغاز شد و در انتها به شیوه‌ای تبدیل شد که تحت عنوان سربازگیری رضاشاهی معروف شده است. هدف ما از نگارش این یادداشت، بررسی تاریخی شیوه سربازگیری و نوسازی نیروی نظامی در ایران می‌باشد.
 
آغاز تحولات سربازگیری در ایران
اگر بپذیریم که ایران دوران صفوی، از منظر تجاری، سیاسی و نظامی قدرتمندترین حکومت پس از حمله مغول به ایران محسوب می‌شود، باید اذعان داشت که نخستین تلنگر ضعف ساختار نظامی منسجم نیز در همان زمان زده شد. شکست ایران صفوی در جنگهای چالدران از لشکر عثمانی که تجهیزات نظامی به مراتب بهتری از ارتش ایران داشتند، این نگرانی را ایجاد کرد که برای ادامه حیات در دوران جدید، باید فنون نظامی نیز ارتقا یابد. این حس ضعف نظامی با شروع دوران قاجار و حرکت سریع کشورها به سمت پیشرفت و توسعه، و نخستین جنگهای ایران و روس، هویدا شد. شکست ایران در جنگهای ایران و روس در زمان فتحعلی‌شاه ، این واقعیت را نزد سیاسیون آشکار کرد که نظام سیاسی ـ اجتماعی و به تبع آن سازمان نظامی ایران فرسوده است و چنانچه همسو با عصر جدید حرکت نکنیم، امنیت ملی ایران به طور جدی به خطر خواهد افتاد. در همین زمان بود که برای نخستین بار، افرادی همچون عباس‌میرزا که در آن برهه مقام نایب‌السلطنه را در اختیار داشت با کمک افرادی از جمله،  قائم مقام و پس از آن امیرکبیر، در تلاش برای بهبود وضعیت نظامی ایران برآمدند. عباس میرزا که پیش از این با اعزام افرادی برای تحصیل و یادگیری علوم جدید به فرنگ، بر اهمیت نوسازی در تمامی ابعاد کشور پی برده بود، با استخدام مربیان و کارشناسان نظامی اروپایی تلاش کرد اصلاحات لازم در ساختار نظامی کشور را آغاز نماید. در اینجا باید به این مسأله اشاره شود که تا پیش از این، مفهومی تبا عنوان سرباز، ارتش و نیروی رسمی نظامی وجود نداشت. نحوه آماده شدن سپاه برای جنگ با دشمنان بدین شکل بود که همزمان با وقوع جنگ، افرادی که تحت امر رؤسای طوایف بودند جمع‌آوری ‌شده و به کمک حکومت مرکزی می‌آمدند. بر این اساس باید گفت به‌جز گارد مخصوص سلطنتی که با فنون نظامی آشنایی داشته و برای این جایگاه تربیت یافته بودند، سایر نظامیان ایران مجموعه‌ای از سواران بومی و نامنظم و حتی گاهی اوباشی بودند که در اختیار رؤسای قبایل قرار داشتند و فقط به هنگام جنگ در اختیار دولت قرار می‌گرفتند.1
 
همان‌طور که گفته شد، شکست ایران در جنگهای ده‌ ساله با روسیه، نخستین جرقه‌های اصلاحات ساختار نظامی در ایران را ایجاد کرد. عباس میرزا و میرزا ابوالقاسم قائم مقام، همزمان با اصلاحات در سایر حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، آموزشی و فرهنگی، اصلاحات در ساختار نظامی کشور را نیز آغاز کردند. هرچند عباس میرزا به معنای امروزین اقدامی برای سربازگیری نکرد ولی ورود مستشاران نظامی فرانسوی برای آموزش سپاه ایران در زمان وی صورت گرفت و همین مسئله مقدمه‌ای شد برای اصلاحات بنیادی در ساختار نظامی ایران. پس از عباس میرزا، امیرکبیر به بهترین شکل راه وی را ادامه داد. وی پس از نشستن بر مسند صدارت در دوره ناصرالدین‌شاه، در نخستین اقدام تلاش کرد اصلاحات صورت گرفته در دوره عباس میرزا را ادامه دهد و در صدد بهبود آنها برآید. هرچند به ظاهر امیرکبیر تمام تمرکز و توجه خود را بر امور آموزشی، فرهنگی و تحصیلی گذارده بود، ولی باید اذعان داشت که وی بیش از هر چیزی اقدام به نوسازی ارتش نمود و بیشترین وقت و توان خود را در این حوزه صرف کرد.2
 
امیرکبیر عملاً نوعی مالیات برای رؤسای قبایل و صاحبان املاک بزرگ وضع کرد و این افراد را مجبور نمود تا سالانه و با توجه به میزان کارگرانی که در اختیار دارند، به حکومت سرباز بدهند. بر این اساس، خوانین ایران ملزم شدند که افرادی را تحت عنوان سرباز در اختیار دولت قرار دهند و حتی هزینه‌های سفر آنها تا محل اردوگاه و پرداخت مبالغی برای خانواده‌های آنها نیز بر عهده خوانین قرار گرفت تا بدین ترتیب بخشی از هزینه‌های دولت نیز کاهش یابد.  
از سربازگیری امیرکبیر تا تصویب قانون سربازگیری مشروطه‌خواهان
امیرکبیر بر این باور بود که ارتش روح کشور است و پیش از هرگونه تلاش برای اصلاح و رفورماسیون در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور، باید نیروی نظامی و ارتشی کارآمد و قوی ایجاد کرد. به باور وی، مهمترین اصل در حکومتداری، حفظ و ارتقای امنیت داخلی و ملی است و بدون وجود یک ارتش منظم و مقتدر، رسیدن به این هدف ممکن نخواهد بود. بر همین اساس وی در کنار توجه به آموزش نظامیان و ورود تجهیزات نظامی به کشور، برای نخستین‌بار اقدام به سربازگیری از نقاط مختلف کشور نمود. تا پیش از این، مفهوم سرباز نزد دولتمردان ایرانی، چیزی شبیه چریک و اوباش بود. به همین دلیل این افراد نه تنها لباسهای متحدالشکلی نداشتند بلکه عموماً از وضع نامناسبی نیز برخوردار بودند. امیرکبیر در نخستین اقدام، این تفکر در خصوص سرباز را اصلاح کرد و نحوه سربازگیری را که تا پیش از این به شکل داوطلبانه و چریکی انجام می‌شد تغییر داد. وی عملاً نوعی مالیات برای رؤسای قبایل و صاحبان املاک بزرگ وضع کرد و این افراد را مجبور نمود تا سالانه و با توجه به میزان کارگرانی که در اختیار دارند، به حکومت سرباز بدهند. بر این اساس، خوانین ایران ملزم شدند که افرادی را تحت عنوان سرباز در اختیار دولت قرار دهند و حتی هزینه‌های سفر آنها تا محل اردوگاه و پرداخت مبالغی برای خانواده‌های آنها نیز بر عهده خوانین قرار گرفت تا بدین ترتیب بخشی از هزینه‌های دولت نیز کاهش یابد. این شیوه سربازگیری امیرکبیر، به‌نام بُنیچه یا همان (خدمت اجباری خصوصی) معروف بود. این افراد تمامی سال را در اردوگاه نمی‌گذراندند و پس از سپری کردن دوران آموزشی و آشنایی کامل با امور نظامی، به محل زندگی خود باز می‌گشتند. با همین روش، در مدت زمان بسیار محدودی لشکری با حدود صدهزار پیاده و سی‌هزار سوار و عده‌ای توپچی که با فنون نظامی نیز آشنا شده بودند در اختیار دولت قرار گرفت و در زمان مناسب این افراد در اختیار دولت بودند.3
 
در خصوص برنامه‌های اصلاحی امیرکبیر در باب نیروی نظامی باید به این مسئله اشاره کرد که وی علاوه بر تهران، در شهرهای بزرگ دیگر نیز اقدام به ساخت اردوگاه و قراولخانه نمود. حداقل تجهیزات نظامی در تمامی این مکانها نیز دایر بود. در واقع امیرکبیر با این طرح، امنیت داخلی و خارجی را در اکثر مناطق ایران ایجاد کرده بود و علاوه بر این با تمرکززدایی از پایتخت، بخشی از هزینه‌ها را نیز کاهش داد. به زبان امروزی باید گفت که امیرکبیر نه تنها سربازگیری مدرن را که از زمان عباس میرزا شروع شده بود اصلاح کرد، بلکه نخستین پادگانهای سربازگیری را نیز در شهرهای بزرگ برقرار ساخت. با این حال، پس از مرگ وی برنامه اصلاحات او متوقف شد و تا پیروزی انقلاب مشروطه، آنچنان که باید توجهی جدی از سوی دولتمردان به مسئله سربازگیری و ساختار نظامی کشور صورت نگرفت.4با پیروزی انقلاب مشروطه و تسریع روند توسعه و نوسازی در ایران، شاهد اصلاحاتی در حوزه نظامی  نیز بودیم. در این دوران علاوه بر اینکه شیوه سربازگیری دوره امیرکبیر مجدداً احیا شد، برای نخستین‌بار نیروی انتظامی جدید به‌نام ژاندارمری نیز شکل گرفت. نیروی ژاندارم ایران پس از پیروزی انقلاب مشروطه با طرح مستشاران سوئدی در ایران اجرا شد. هرچند از همان ابتدا کشورهای انگلیس و روسیه که به دنبال تضعیف بیشتر ایران بودند و همواره به طرق مختلف تلاش می‌کردند که ایران در مسیر توسعه گام برندارد، با این شیوه از نظامی‌گری در ایران مخالفت می‌کردند ولی ژاندارمری در ایران توانست راه خود را پیدا کند و اتفاقاً برای اولین‌بار شاهد حضور افرادی با تحصیلات بالا در این جایگاه بودیم.5
 
علاوه بر اینکه مشروطه‌خواهان تلاش کردند ژاندارمری را برای برقراری امنیت داخلی در ایران تأسیس کنند، نخستین قانون سربازگیری نیز در همین زمان و در دوران مجلس سوم شورای ملی به تصویب رسید. همان‌طور که در سطور پیشین گفته شد، از دوران امیرکبیر به این سو، نحوه سربازگیری در ایران به شیوه بُنیچه انجام می‌گرفت. این شیوه دارای اشکالاتی بود، به همین دلیل مجلس شورای ملی، طی چند جلسه مذاکره، قانونی به نام قانون سربازگیری مشتمل بر هجده ماده تصویب کرد. ماده نخست آن، اساس قشون‌گیری دولت ایران را بر روش بُنیچه (خدمت اجباری خصوصی) قرار داد. مواد دیگر این قانون نیز مواردی از قبیل شرایط سنی، دوره خدمت، حقوق و مزایا و تعداد نفرات ارتش را شامل می‌شد. بر پایه همین قانون، عده نفرات قشون صدهزار نفر در نظرگرفته شده بود. همچنین وزارت جنگ مسئول تدوین آیین‌نامه اجرایی و مأمور اجرایی آن بود.6
 
در انتها باید گفت که برخلاف تصور، رضاشاه نخستین کسی نبود که سربازگیری در ایران را تأسیس کرد. بلکه روند سربازی در ایران کاملاً آهسته و تدریجی به تکامل رسید. اتفاقاً باید به این مسئله توجه داشت که آنچه در دوران امیرکبیر تحت عنوان سربازگیری انجام می‌شد، از شیوه معمول دوران رضاشاه مترقی‌تر نیز محسوب می‌شد، زیرا در آن دوران افرادی برای جایگاه سربازی آموزش داده می‌شدند و حقوقشان به طوری بود که امکان امرار معاش خانواده و زندگیشان را فراهم می‌ساخت. درواقع چنانچه حیات سیاسی امیرکبیر طولانی‌تر بود و برنامه‌های وی ادامه پیدا می‌کرد، ایران پیش از دوران رضاشاه افسرانی تربیت کرده بود که به عنوان نیروی حرفه‌ای نظامی، فعالیت می‌کردند.
 

شماره آرشیو: 375-1ع

پی نوشت:
 
1. غلامرضا ورهرام، تاریخ سیاسی و سازمانهای اجتماعی ایران در عصر قاجار، تهران، انتشارات معین، 1369، ص104-106.
2. حسین مکی، زندگانی میرزاتقی‌خان امیرکبیر، تهران، انتشارات دنیای کتاب، 1396، ص128.
3.عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران، انتشارات زوار، 1389، ص91-92.
4. علی‌اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، انتشارات بهزاد، 1387، 259.
5. همان، صص571-573.
6. سیدمصطفی تقوی، امنیت در دوره رضاشاه، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1389، ص36. https://iichs.ir/vdcf.0dviw6d0jgiaw.html
iichs.ir/vdcf.0dviw6d0jgiaw.html
نام شما
آدرس ايميل شما