عالم ربانی، زندهیاد آیتالله سیدحسین بدلا قمی، از کهن چهرههایی بود که از سابقه تحولات علمی و سیاسی حوزه علمیه قم، خاطراتی ارجمند داشت. وی در گفتوشنودی که در پی میآید، نقش حضرت امام خمینی را در بازپروری حوزه قم تحلیل کرده است.
□ حضرتعالی از چه دورهای و چگونه با حضرت امام آشنا شدید؟ ایشان در آن دوره پرقدمت، چه ویژگیهایی داشتند؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده زمانی که به حوزه علمیه قم رفتم، در درس مرحوم آیتالله حائری و مرحوم آیتالله خوانساری شرکت میکردم و حضرت امام هم در آن درسها حضور داشتند و در آنجا با ایشان آشنا شدم. خاطرم هست که در درس آیتالله خوانساری، آیتالله اراکی شرکت میکردند و گاهی با نظرات امام موافق بودند و گاهی با نظرات آیتالله خوانساری. بنده زمانی که به مدرسه دارالشفاء رفتم، در حجرهای در کنار حجره حضرت امام سکونت کردم. در آنجا بزرگانی چون آقا میرزا محمدعلی ادیب تهرانی، حاج میرزا محمد ثقفی، پدر خانم حضرت امام، و آقای لواسانی ــ که متصدی حجرات مدرسه بودند ــ به حجره امام رفتوآمد میکردند و حجره ایشان محل اجتماع آقایان بود. البته حضرت امام در آن زمان ازدواج کرده و به منزل خودشان رفته بودند، ولی هنوز حجره در اختیارشان بود. از آن زمان رابطه من با ایشان بیشتر شد و از محضرشان استفاده میکردم.
□ چه ویژگیهایی در حضرت امام برای شما از همه جذابتر و بارزتر بود؟
امام فوقالعاده متواضع بودند و همیشه در سلام، از دیگران پیشی میگرفتند. بسیار اهل ذکر بودند و همواره دیگران را هم به این امر توصیه میکردند. ایشان با اراده قوی خدادادی و تقوای الهی، هم در خودسازی گوی سبقت را از همگان ربودند و هم دیگران را به مقامات عالیه هدایت کردند. ایشان بهقدری بااخلاص بودند که همواره در گفتهها و نوشتههایشان، از گذشته عمر خود اظهار تأسف میکردند! اگر ایشان از آن عمر سراسر مجاهدت در راه خدا متأسف بودند، پس ما چه باید بگوییم؟ امام توانستند افرادی را تربیت کنند که هر یک در هر جایگاهی که قرار گرفتند، منشأ برکات و خدمات فراوانی شدند. تحولی که حضرت امام در دلها و جانها ایجاد کردند، آن هم در جهانی چنین غرق مادیات و انحرافات، کار عظیمی است که فقط از انسانهای مخلص، مؤمن و کامل برمیآید. ایشان توانستند نسلی را تربیت کنند که با دل و جان برای اسلام جهاد کردند و با شوق و ایمان به سوی شهادت رفتند.
□ از دوران همجواری با حجره حضرت امام، خاطراتی را نقل بفرمایید.
در دوران هتک حرمت به روحانیان و خلع لباس آنها، افسر بیشرمی به نام حسینخان عسگری بود که هر وقت همراه چند پاسبان به مدرسه میآمد، طلبهها فرار میکردند که مورد آزار و اذیت او قرار نگیرند! یک روز مقابل حجرهام روی پله ایستاده بودم و عدهای از علما در حجره امام بودند. عسگری رفت و جلوی حجره ایستاد و فریاد زد: «من مأموریت دارم که غیر از حاج شیخ عبدالکریم، حاجآقا حسین در مشهد و حاج سیدابوالحسن اصفهانی، همه را خلع لباس کنم!» آن روزها رضاخان مقرر کرده بود فقط کسانی که مجوز داشته باشند، میتوانند لباس بپوشند و آقایان روحانی هم نوعا میرفتند و مجوز میگرفتند؛ برای همین، حرف آن روز عسگری، حرف جدیدی بود. معمولا این فشارها در اوایل تابستان بیشتر میشد تا کسانی که به شهرهای خود میرفتند، بر اثر این آزار و اذیتها، از تحصیل در قم منصرف شوند. من که اوضاع را اینطور دیدم، وارد حجرهام شدم و از شکاف آن دستم را بیرون بردم و چفت را انداختم و قفل زدم، طوری که از بیرون اینطور به نظر میرسید کسی در حجره نیست! حسینخان عسگری موقعی که حرفهایش را زد، برگشت و گفت: این سیدی که روی پلهها ایستاده بود، کجا رفت؟ و هر چه گشتند اثری از من پیدا نکردند.
از آن روز به بعد، همه ما ازجمله حضرت امام، قبل از سر زدن سپیده از شهر خارج میشدیم و بعد از اذان مغرب و در تاریکی برمیگشتیم که به مأموران رژیم برنخوریم. این وضعیت علما در آن دوره بود. تابستانها هم که به شهرهای خودمان میرفتیم. یک بار تابستان همراه مرحوم آیتالله حاج شیخ مرتضی حائری به روستای وشنوه رفتیم. ایشان بسیار اظهار خوشحالی کردند و گفتند: «به جای امنی پناه آوردهایم و از آزار مأموران در امان هستیم!». حضرت امام گاهی ایشان را نصیحت میکردند که «سعی کنید مقاومت کنید و پای حوزه بایستید» و ایشان در پاسخ میگفت: «چاره چیست؟ جان، مال و ناموسمان در خطر است، نه میتوانیم تخلف کنیم و نه میتوانیم استعفا بدهیم».
بههرحال، روحیه مبارزه با دستگاه، از همان زمان در امام وجود داشت و بعدها به آغاز نهضت اسلامی منتهی شد. البته بعدها گرفتاریهای فراوانی برای حضرت امام پیش آمد که درنهایت به تبعید ایشان به ترکیه منجر شد. ایشان از همان زمان، حوادثی چون 15 خرداد و شهادت خود و فرزندانشان را پیشبینی میکردند؛ بااینهمه هرگز تردید و خللی در اراده قوی ایشان بهوجود نیامد.
□ به نظر شما وجه ممیزه حضرت امام نسبت به سایر علما و مراجع چه بود؟
تحول در حوزه را حضرت امام شروع کردند. من بارها از ایشان شنیدم که میفرمودند: «باید روحانیت از این حالت تحجر خارج و غبار از روی معارف اصیل اسلامی زدوده شود». یادم هست فردی بود که وقتی از مدرسه فیضیه به دارالشفاء میآمد، از حجره من جلوتر نمیرفت و حتی حاضر نبود چشمش به حجره امام هم بیفتد؛ چون شنیده بود امام اهل فلسفه و عرفان هستند و این موضوعات از نظر او خطا بودند! هنگامی که به امام گفته شد فلانی علیه شما حرف میزند، ایشان با کمال بزرگواری فرمودند: «از او میگذرم؛ چون ممکن است تهمتها و غیبتهای او سبب شده باشد خدا از خطاهای من بگذرد». در حوزه علمیه قم بهشدت علیه کسانی که اهل فلسفه و عرفان و شعر و هنر بودند، جوسازی و موضعگیری میشد و حتی اگر کتاب مثنوی مولوی را هم در حجرهای میدیدند، آن را با انبر بلند میکردند که دستشان نجس نشود! فضای عجیبی بود.
□ حضرت امام در پیامهای آخر خود هم گلایهای را هم مطرح کردند که بعضیها استکان حاجآقا مصطفی را به دلیل اینکه پسر ایشان بود، آب میکشیدند...
همینطور است. اینقدر جو علیه فلسفه و عرفان سنگین بود. الحمدلله به برکت وجود حضرت امام این فضا از بین رفت. پس از امام هم، رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره لزوم تحول در حوزه، متون درسی و سایر جنبهها بارها تذکر دادهاند. مرحوم آقای بروجردی هم همیشه میگفتند: «از اصول متورم باید مسائل زاید حذف شوند». البته امام بیش از هر کس دیگری روی تحول حوزه تأکید داشتند.
حضرت امام در عین حال که از مقام علمی و فقهی بالایی برخوردار بودند، به علت برخورداری از ابعاد معنوی و اخلاقی برجسته، شخصیت بسیار جذابی داشتند. نگاه به مسائل جهانی و آشنایی با تحولات دنیا در همه روحانیون وجود نداشت و معدودی از آنها از جمله مرحوم آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری به این مسائل توجه داشتند. در عین حال امام که مفاسد ابزاری چون رادیو و تلویزیون را گوشزد میکردند، استفاده صحیح از آنها را برای اطلاع از مسائل جهانی لازم میدانستند و همواره آخرین اخبار را میشنیدند و هیچگاه رادیوی خود را چون دیگران مخفی نمیکردند.
□ اشارهای هم به ویژگیهای تدریس حضرت امام کنید. ایشان را در این عرصه چگونه دیدید؟
بیان حضرت امام در درسها، بسیار ساده و روان بود و در مباحث به بعضی از احتیاطها اعتنا نمیکردند و میفرمودند: «بعضی از دقتها و احتیاطهای وسواسگونه، ذهن و فکر افراد را از اصل حالت عبادت و معنویت به نحوه کار متوجه میکند». حضرت امام افراد را از هر کاری که آنها را دچار وسواس و از واقعبینی دور میکند، پرهیز میدادند و همواره بر روح عبادات و تأثیر انسانسازی آنها تکیه میکردند.
□ یکی از کسانی که برای آوردن آیتالله العظمی بروجردی به قم تلاش بسیاری کردند حضرت امام بودند. انگیزه ایشان از این کار چه بود و چه شد که ایشان بعدها از بیت آیتالله بروجردی کناره گرفتند؟
اساسا کسی که مرحوم آیتالله بروجردی را به قم آورد، حضرت امام بود. یک بار آقای بروجردی بیمار شدند و ایشان را در حال بیهوشی از بروجرد به تهران بردند. در بین راه ایشان در برابر حرم حضرت معصومه(س) به هوش آمدند و تصمیم گرفتند پس از معالجه، دوره نقاهت را در قم بگذرانند و سپس برای زیارت به مشهد بروند. حضرت امام همراه مرحوم آیتالله حاجآقا روحالله خرمآبادی، چندین بار در بیمارستان فیروزآبادی شهرری به عیادت آیتالله بروجردی میروند و از ایشان میخواهند به قم بیایند. آقای بروجردی اقامت دائم را قبول نمیکنند، ولی میپذیرند موقتا در قم اقامت کنند. ایشان با استقبال پرشور مردم قم وارد قم شدند.
هدف امام از اصرار برای اقامت ایشان در قم مرجعیت تامه ایشان بود؛ چون هم از لحاظ علمی صلاحیتش را داشتند، هم مقام علمی ایشان مورد قبول فضلا و علما بود. حتی مراجع وقت، یعنی آقایان خوانساری، حجت و صدر، به اعلمیت ایشان اذعان داشتند. امام معتقد بودند با آمدن آقای بروجردی، حوزه قم از اختلاف سلیقه بین مراجع متعدد نجات پیدا میکند.
□ این اختلافات از چه سنخی بودند؟
این اختلافات به حدی بودند که یک بار مرحوم آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری، با آن شأن و جایگاه علمی و معنویشان در مدرسه فیضیه نماز جماعت را برگزار میکردند که یک نفر دیگر همزمان در ایوان روبهروی ایشان، با صدای بلند نماز خواند! وقتی به او گفتند: این کارت اهانت به نماز جماعت است، زیر بار نرفت و گفت: من وظیفه دارم به این شکل نماز بخوانم! یا یک بار میخواستند حجرههای تازهساز فوقانی مدرسه دارالشفاء را تحویل بدهند، اما چنان درگیریای پیش آمد که من سه روز به مسجد جمکران رفتم و در آنجا ماندم تا غائله تمام شود!
حضرت امام برای نجات حوزه از این وضع، به فکر افتادند که آیتالله بروجردی را به قم بیاورند و انصافا هم فکر بسیار درست و متینی بود و با آمدن آیتالله بروجردی، حوزه علمیه قم شکوه و عظمت بیسابقهای پیدا کرد. وقتی این مقصود حاصل شد، امام میفرمودند: «دیگر نیازی نمیبینم که دائما در بیت ایشان باشم و وقتم در آنجا صرف شود». بنابراین نمیتوان گفت که ایشان از آیتالله بروجردی کناره گرفت. امام مایل نبودند مانند یکی از افراد در دستگاه آقای بروجردی باشند و میفرمودند: من کارهای مهمتری دارم. البته بین امام و آقای بروجردی اختلاف سلیقههایی وجود داشت، اما این چیز تازهای نبود و مراجع و علما همیشه با هم اختلاف سلیقههایی داشتهاند و این خدشهای به رابطه آنها نمیزد. از جمله مرحوم آیتالله حائری قائل به نرمش بودند و برای حفظ حوزه از برخوردهای انقلابی پرهیز میکردند، اما مرحوم آیتالله قمی قائل به برخوردهای انقلابی بودند و همین رویکرد، به قیام مسجد گوهرشاد در قضیه کشف حجاب و تبعید ایشان منجر شد. هر وقت هم افراد نزد این دو بزرگوار میآمدند و از شیوه دیگری انتقاد میکردند، هر دو میفرمودند: «ایشان مجتهد است و به روش و سلیقه خود درست عمل میکند». خداوند حضرت امام و همه آن بزرگواران را در رحمت نامتناهی خود مستغرق فرماید. https://iichs.ir/vdcg.x93rak9wtpr4a.html