سپهبد امیراحمدی همان «احمدآقاخان» بود که در طلوع رضاشاه از خود بروز و ظهوری داشت، یعنی وقتی رضاشاه در مقام نخستوزیری با مجلس اختلاف به هم زد و تهران را به قصد بومهن ترک گفت یکی از اولتیماتومدهندگان به مجلس که به تهران میآیم و چنین و چنان میکنم، شخص او بود که فرمانده قشون لرستان بود و قبلاً هم عدهای از لرها را که سران آنها بودند به دار زده بود و رعب و وحشتی داشت. رضاشاه نیز از او ملاحظه داشت...
«سپهبد امیراحمدی همان «احمدآقاخان» بود که در طلوع رضاشاه از خود بروز و ظهوری داشت، یعنی وقتی رضاشاه در مقام نخستوزیری با مجلس اختلاف به هم زد و تهران را به قصد بومهن ترک گفت یکی از اولتیماتومدهندگان به مجلس که به تهران میآیم و چنین و چنان میکنم، شخص او بود که فرمانده قشون لرستان بود و قبلاً هم عدهای از لرها را که سران آنها بودند به دار زده بود و رعب و وحشتی داشت. رضاشاه نیز از او ملاحظه داشت. به همین جهت در عین حال که او را به عالیترین درجه ارتش یعنی سپهبدی در آن موقع رسانید (که فقط همین یک سپهبد [را] در ارتش عهد او داشتیم) از کار فعال ارتش او را برکنار میداشت. چنانکه روزی برای توصیه یکی از بستگانش که کار وکالتی به من داده بود از من دعوت به ملاقات با خودش در محل کارش نمود که وقتی او را دیدم «رئیس اصلاح نژاد» در ارتش بود! من فقط میدانستم در ارتش مقداری اسب برای سواره نظام و مقداری قاطر برای حمل و نقل توپهای کوهستانی وجود دارد و رضاشاه اداره اصلاحنژاد را در ارتش فقط برای تنها سپهبد خود درست کرده بود تا سر و کار این عالیمقامترین افسر ارشدش با قاطر و اسب باشد که خیال او از بابت کارهایش راحت باشد.»1
سپهبد احمد امیراحمدی، در لباس رسمی نظامی
شماره آرشیو: 1-554-1ع
پی نوشت:
1. ابوالحسن عمیدی نوری، یادداشتهای یک روزنامهنگار (تحولات نیم قرن اخیر تاریخ معاصر ایران از نگاه ابوالحسن عمیدی نوری)، به کوشش: مختار حدیدی ـ جلال فرهمند، ج2، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384، ص193. https://iichs.ir/vdcg.w93rak9txpr4a.html