انتقادهای گوناگون و نقدهای فراوان به سریال« معمای شاه» از منظر اهل نظر تا آنجا که بازتاب نگاه منتقدان و حتی سلیقه های مخاطبان باشد قابل تامل و بررسی است، برای آنکه نقد را از غیرنقد بازشناسیم و سره را از ناسره.
انتقادهای گوناگون و نقدهای فراوان به سریال« معمای شاه» از منظر اهل نظر تا آنجا که بازتاب نگاه منتقدان و حتی سلیقه های مخاطبان باشد قابل تامل و بررسی است، برای آنکه نقد را از غیرنقد بازشناسیم و سره را از ناسره.
تلویزیون روزهای سختی را پشت سر میگذارد. این را دیگر نه تنها مدیران این دستگاه، برنامه سازان، هنرمندان و منتقدان که بییندگان عادی برنامههای آن نیز درک کردهاند. علاوه بر مشکلات مالی و ساختاری، کوچ برخی چهرههای شاخص و کاربلد تلویزیون به شبکه نمایش خانگی و یا حضور آنان در رسانههای مجازی، این وضعیت شکننده را تشدید کرده است. ظهور رقبای قدرتمندی همچون شبکههای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی مجازی رنگارنگ را نیز باید بر این موارد افزود.
در کنار این وضعیت، باید به زیر ذره بین بودن تولیدات این نهاد نیز اشاره کرد. اگر چه پیش از این هم برنامههای شاخص تلویزیون در گونههای مختلف با نگاه واکاوانه مخاطبان عادی و منتقدان مواجه میشدند امّا در سالهای اخیر این فرایند به دلیل افزایش سطح دانش مخاطبان عمومی و گسترش ابزارها و نرم افزارهای ارتباط جمعی شکل جدیدی به خود گرفته است. این گونه است که هنوز دقایقی از پخش یک برنامه نگذشته، موجی از نقدها، نظرها، طنزها و گزندها در فضای مجازی و با اندکی تأخیر در رسانههای چاپی انتشار مییابند. بدین ترتیب تولیدات تلویزیونی (به ویژه برنامههای پرمخاطب) همواره خود را در معرض نقدهای پردامنه میبینند.
معمای شاه و روند روزافزون مچگیری
سریال تلویزیونی «معمای شاه» نیز از این قاعده کلی خارج نبوده و نیست. پخش این مجموعه که در زمره تولیدات ویژه یا همان درجه «الف» صداوسیما قرار میگیرد، به تهیه کنندگی «علی لدنی» و کارگردانی «محمدرضا ورزی» از نیمه آبان ماه سال گذشته از شبکه اول سیما آغاز شد. محمدرضا ورزی که پیش از این با مجموعههای تلویزیونی «تبریز در مه»، «قائم مقام فراهانی»، «سالهای مشروطه» و «عمارت فرنگی» نشان داده بود که تاریخ دوقرن اخیر ایران از علائق او محسوب میشود، این بار به سراغ سوژهای جذاب، چالشی و نزدیکتر به زمان حال رفته است. سریالی که داستان زندگی «محمّدرضا پهلوی» را از زمان بازگشت وی از سوئیس در سال 1315 تا زمان مرگ او به تصویر میکشد و البته با محوریت قراردادن این سوژه، جریانهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دوره پهلوی دوم و روند مبارزات منجر به انقلاب اسلامی نیز مرور میشود. شاید به همین دلیل باشد که ورزی، معمای شاه را نه صرفاً سریال تاریخی که یک دایره المعارف تصویری از دوران پهلوی دوم میداند.
تاکنون که حدود یک چهارم از80 قسمت این سریال پخش شده است، انتقادات گوناگون محتوایی، فنی و هنری نسبت به آن در برخی رسانهها شکل گرفته است. البته این انتقادات از همان یکی دو قسمت اول آغاز شد.
علاوه بر ایرادات تصویری و محتوایی فرعی که در فضای رسانهای به گافهای تصویری و محتوایی شناخته میشود، رویکرد کلی این مجموعه در نگاه نقادانه به دوران حکومت رضا شاه و آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی نیز بخش عمدهای از این انتقادات را تشکیل میداد. اگرچه ایراداتی همچون زمان سروده شدن شعر معروف «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد»، تفاوت سن و سال استاد «روح الله خالقی» در سال 1320 یا نیمرو خوردن در ظروف تفلون و... که در رسانهها به عنوان عمده ترین گافهای این سریال برجسته میشود قابل دفاع نبوده و نکته منفی به حساب میآید، امّا نباید از یاد برد که این موارد آن هم در 15 قسمت پخش شده، تأثیر چندانی بر محتوای کلی نداشته است. با این حال روزنامه جام جم در ویژه نامه نوروزی خود در یادداشتی با عنوان «گاف داران چنین مستحق هجرانند» پاسخهایی کوتاه به این ایرادات ارائه کرد.1 آذرماه سال گذشته نیز روابط عمومی این سریال در پاسخ به نوشته «سید ابوالحسن مختاباد» از روزنامهنگاران حوزه موسیقی که یادداشتی انتقادی با عنوان «معمای شاه؛ وقتی روحالله خالقی 35 ساله بالای 60 سال میشود» نوشته و آن را به تحریف تاریخ متهم کرده بود، جوابیه ای منتشر کرد. در بخشی از این جوابیه تحریف را به معنای «تفسیر سخن برخلاف مقصود، کج کردن و گرداندن سخن از معنای اصلیاش» آورده است؛ سپس بر این مبنا ادامه داده است: «حال آنکه تغییر در جزئیاتی مانند سن و سال، لباس، نوع آرایش و ... در آثاری از جنس معمای شاه که در کنار وجه تاریخی قرار است «روایتی داستانی و دراماتیک» از تاریخ داشته باشند، امری مرسوم است که در دیگر آثار تاریخی و نمایشی نیز مسبوق به سابقه بوده و بارها نیز اتفاق افتاده که در صورت لزوم و تمایل نویسنده ذکر خواهد شد».
«الیور استون» کارگردان فیلمهایی همچون «جوخه»، «جان اف کندی» و «نیکسون» در پاسخ به انتقادات «رابین لین فاکس» مورخ بریتانیایی، گفته بود: «امیدوارم این نکته را درک کنید که یک کتاب تاریخی یا یک فیلم مستند نمیسازیم کار ما دراماتیزه کردن تاریخ است و تاریخ برای ما نقطه شروع است و به خاطر زمان، بودجه، درام و فضا باید در مواردی کوتاه آمد»
نویسنده تحریف را در چنین موقعیتی زمانی معنادار میداند «که امر ساخت آهنگ «ای ایران» در معمای شاه به فرد دیگری نسبت داده شود یا اینکه روایتی غیر صحیح از روند ساخت این اثر ارائه گردد».2
سریالی که مستند است، امّا در ژانر مستند نیست!
امّا فراتر از ایرادهای وارده، شبهه تحریف و تغییر تاریخ همچنان بر سر این مجموعه تلویزیونی سنگینی میکرد. شاید اگر فارغ از موج سازی برخی رسانهها، رویکرد حاکم بر این اثر در نگاهی علمی و منصفانه مورد واکاوی قرار میگرفت بخش عمدهای از این انتقادات رفع و یا حداقل کم رنگ میشد.
همچنین ورزی در گفتگویی مفصل با خبرگزاری تسنیم، با اشاره به این که این اثر به مستندات تاریخی مؤمن و وفادار بوده است گفت: ما 5600 نسخه سند را در این کار رصد و از 150 عنوان کتاب استفاده کردیم؛ ممکن است بعضی از عناوین 4 یا 5 جلد باشد؛ تمام دورههای صحافی شده روزنامه اطلاعات از دهه 20 تا 50 و بخش غیر صحافی شده که به صورت سی دی بیرون آمده است نیز مورد بررسی قرار گرفته است. «تمام این روزنامهها بازگوی جریانات و وقایعی است که در آن دوران اتفاق افتاده است؛ اینها تحریف نیست؛ بلکه واقعیت است». کارگردان43 ساله این اثر در ادامه با اشاره به این که تاریخ شفاهی هم بخشی از مستندات این اثر بوده است از گفتگوی خود با نوکر شخصی شاه سخن گفته است که حدود 70 سال سن دارد؛ خیلی هم به شاه علاقه مند و از فرح پهلوی متنفر است. ورزی میگوید وی حرفهایی دارد که من از بیان آن شرم دارم. همچنین او اذعان میکند با تنها خواجه دربار قبل از فوتش، صحبت کرده است. «شاید هیچ کس این موضوع را نداند؛ اینکه در دربار پهلوی هم خواجه بود. چیزی که این فاکتورها را به یک اجماع رساند، تحقیقات کاملی بود که بر حسب آن فیلمنامه تهیه شد و اصلا هم فکر نکردیم» که این فیلم خوشامد چه کسانی خواهد شد و یا چه کسانی از آن متنفر خواهند شد.3 بنابراین سخنان، به نظر نمیتوان از این منابع عبور کرد و ادعای تحریف تاریخ را درباره این مجموعه صحیح دانست. همانگونه که ورزی نیز میگوید «نمیشود به راحتی به روی زحمات یک عده آدم خط بطلان کشید. به هر حال ما آمادگی کامل را داریم که پاسخ بدهیم و قطعاً هم موافقان و مخالفانی در کارمان خواهیم داشت».4
نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت این است که معمای شاه نه امکان و نه قصد بیان جزء به جز تاریخ دوره پهلوی را دارد. دست اندرکاران این مجموعه در عین این که برای قرار دادن مخاطبان در فضای سیاسی و اجتماعی سالهای دهه1320تا 57 در بعد فضاسازی، دکور، تمهیدات بصری و به ویژه گریم بازیگران تلاش قابل ملاحظهای داشتهاند امّا با وارد کردن شخصیتهای داستانی همچون خانواده وزیری، بار دراماتیک و هنری آن را نیز افزایش دادهاند. بدین ترتیب آن چه ما در قاب تلویزیون میبینیم روایت مستند امّا دراماتیزه شده محمدرضا ورزی از شخصیت «محمدرضا پهلوی» و شخصیهای مرتبط با اوست. طبیعی است که قرار نیست این تصویر با مذاق و ذهنیت مخاطب عمومی و منتقدان و متخصصان، همخوانی داشته باشد. ضمن این که محدودیتهای محتوایی و فنی را هم نباید در این عرصه از قلم انداخت.
«الیور استون» کارگردان 70 ساله آمریکایی که ساخت فیلمهایی همچون «جوخه» ( با موضوع جنگ ویتنام)، «جان اف کندی» (بر اساس واقعه ترور جان اف کندی) و «نیکسون» را در کارنامه خود دارد زمانی در پاسخ به انتقادات «رابین لین فاکس» مورخ بریتانیایی، گفته بود: «امیدوارم این نکته را درک کنید که یک کتاب تاریخی یا یک فیلم مستند نمیسازیم کار ما دراماتیزه کردن تاریخ است و تاریخ برای ما نقطه شروع است و به خاطر زمان، بودجه، درام و فضا باید در مواردی کوتاه آمد». نکتهای که محمدرضا ورزی به گونه دیگری به آن اشاره میکند: «سینما ویترین تاریخ نیست. ما در معمای شاه به جای انعکاس جزء به جزء مسائل تاریخی، صرفاً برخی جریانهای مهم را واکاوی و دنبال کردهایم».5
دیکته نانوشته غلط ندارد
تریدیدی نیست که سریالی در حد و حجم معمای شاه فارغ از ایراد و ضعف نیست. امّا در زمانهای که شبکههای ماهوارهای با قالبهای جذاب در پی ترسیم تصویری دلپذیر از دوران پیش از انقلاب و خاندان پهلوی هستند پرداختن به چنین سوژهی حساس و بحث برانگیزی خود کاری است سترگ. دیکته نانوشته غلط ندارد و حال که این نوشته به نگارش در آمده نیاز به رؤیت دقیق و تصحیح دارد. هر چند نباید آن چنان به آن تاخت که هیچ نگارندهای را یارای پرداختن به این موضوعات نباشد. امّا بخش عمدهای از انتقادات پیش روی معمای شاه بیش از آن که خصلتی سازنده و پیش رو داشته باشد در پی فضاسازی رسانهای و جذب مخاطب است. از سوی دیگر همانگونه که اشاره شد پخش این مجموعه در شرایط نامناسب فعلی رسانه ملی و در حالی که تقریباً اثر همسنگ دیگری از تلویزیون در حال پخش نیست نیز موجب تمرکز بیشتر رسانهها بر آن شده است.
این گونه است که هفته نامهای وابسته به نهادی عمومی با پسوند جوان بر تارک خود، «مقوای شاه» را به عنوان تیتر روی جلد خود برمیگزیند و آن را در کنار تصویر ترکیبی کارگردان اثر و عکس معروف روز فرار شاه میگذارد. یا برخی سایتهای خبری و تحلیلی از همان قسمت دوم نسخه مجموعه را پیچیدند و آن را کاری ضعیف و عاری از حقیقت معرفی کردند. البته از منظری دیگر و با نگاهی خوش بینانه میتوان این وضعیت را ناشی از میزان نفوذ محتوای سریال در میان افکار عمومی دانست. اگر بخشی از مخاطبان سریال به ویژه جوانان حتی برای مچگیری و پیدا کردن ایرادات تاریخی، افق دید خود را از آنچه در مستندهای پرزرق و برق آن سوی آب ارائه میشود افزایش دهند آن هم با رجوع به منابع دست اول تاریخ معاصر ایران خود مایه خرسندی است. این شاید هدف حداقلی دستاندرکاران معمای شاه باشد که خود میتواند تأثیری شگرف بر سیر آگاهی جامعه در حوزه تاریخ معاصر ایران داشته باشد.
_______________________________
1. گاف داران چنین مستحق هجرانند! در سایت http://moamaeshah.ir
2. http://www.tabnak.ir/fa/news/551271
3. http://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/09/03/924420/
4. http://www.isna.ir/fa/print/94090603528
5.همان. https://iichs.ir/vdchtin-d23n-.ft2.html