معروف است فیلم علف به سبب حس همدلیاش با مردم عشایر و شخص حیدرخان و ناهمخوانیاش با سیاستهای رضاشاه که مسئله خلع سلاح قبایل و عشایر را پیگیرانه دنبال میکرد، اجازه نمایش نگرفت تا اینکه ۴۲ سال بعد، در سال ۱۳۴۶ در فیلمخانه ملی ایران پخش شد.
مستند «علف: نبرد یک ملت برای زندگی» (Grass: A Nation's Battle for Life) فیلمی صامت و البته «سیاه و سفید» است که از شهرتی جهانی برخوردار است. این فیلم که بهواقع دومین مستند بلند دنیا در حوزه مردمنگاری بهشمار میآید توسط آقایان مریان کوپر و ارنست بی. شودزاک کارگردانی شده و خانم مارگریت هریسن تهیهکنندگی آن را برعهده داشته است. حاصل کار آنها مستندی 71 دقیقهای است که در 20 مارس 1925م/ 29 اسفند 1303ش، توسط شرکت فیلمسازی «پارامونت پیکچرز» آمریکا به نمایش درآمد. اهمیت این مستند تا جایی است که در سال ۱۹۹۷م به عنوانی اثری ارزشمند و حائز اهمیت از لحاظ فرهنگی، تاریخی و زیباییشناختی در فهرست ملی فیلم آمریکا به ثبت رسید.1
مریان کوپر، مارگریت هریسن و ارنست بی. شودزاک
با وجود اینکه فیلم با تصاویری از ترکیه و عراق آغاز میشود، موضوع محوری فیلم «کوچ» و ایالات ایران بوده و اختصاصا کوچ طایفه بابااحمدی (بامدی) از طوایف ایل بختیاری را هنگام عبور از گذرگاهها و ارتفاعات سخت، برای رسیدن به چراگاههای گرمسیر در استان خوزستان به تصویر کشیده است. این فیلم مستندی درباره کوچ پنجاههزار زن و مرد و کودک همراه نیممیلیون بز، اسب، گوسفند و شتر از رودخانههای یخبسته و کوههای پوشیده از برف است. خانم هریسن دراینباره میگوید: «من از راه غیرمعمولی وارد خاک ایران شدم؛ زیرا از بصره به محمره رفته با همراهان خود "مریان و شورشاک" از رودخانه کارون، که یگانه رود قابل کشتیرانی است، به اهواز عزیمت نموده و از آنجا به شوشتر رفتم. 30 مایل بالاتر از شوشتر با یکی از طوایف بختیاری تصادف نموده و با آنها به محل ییلاق خودشان در چهار محال، که واقع در 60 مایلی اصفهان است، رفته دور از اصفهان چندی توقف نموده و از آنجا به طرف طهران حرکت کردم و در آنجا چند هفته توقف و از راه قزوین، همدان و کرمانشاهان به بغداد عازم گشتم».2
معروف است فیلم علف به سبب حس همدلیاش با مردم عشایر و شخص حیدرخان و ناهمخوانیاش با سیاستهای رضاشاه، که مسئله خلع سلاح قبایل و عشایر را پیگیرانه در دستور کار قرار داده بود، اجازه نمایش نگرفت تا اینکه ۴۲ سال بعد، در سال ۱۳۴۶ در فیلمخانه ملی ایران پخش شد. به واقع در دورهای که انتشار جزوه، کتاب، روزنامه، برنامه رادیویی همه زیر نظر مقامهای دولتی و در راستای اهداف آنها قرار داشت، سینما و فیلمی به مانند علف نمیتوانست دور از نظر مقامات باقی بماند. در این مقطع رسالت اصلی سینما پوشش و تبلیغ پیشرفت و ترقی مورد نظر رضاشاه با ساخت فیلمهایی چون «دختر لر» (1311) و اسطورهسازی از رضاشاه با فیلم «راهآهن ایران» (1313) بود؛ بنابراین فیلمی مانند «علف؛ نبرد یک ملت برای زندگی» به سبب ترویج حس همدردی با ایلات و عشایر به عنوان موانع پیشرفت ایران (بهزعم رضاخان) نمیتوانست مورد قبول ملوکانه قرار گیرد.
مطلبی که در رابطه با این فیلم پنهان مانده این حقیقت است که خانم مارگریت هریسن به واقع یکی از جاسوسهای معروف آمریکایی است و تنها یکی از حرفههای او فیلمسازی بوده است که اتفاقا با فیلم «علف: نبرد یک ملت برای زندگی» بسیار معروف میشود. هریسن از سال 1917 تا 1923 جاسوس آمریکا در روسیه و ژاپن بوده و در تضعیف اقتصادی بلشویکها نقش داشته است. او در تاریخ 1919 توسط مقامهای روسی بازداشت شد و این اسارت تا سال 1922 ادامه داشت. در این سال، به دلیل فروپاشی اقتصاد روسیه، در ازای پول و غذا آزاد شد. گفته میشود هریسن بار دیگر در سال 1923 به دلیل انجام اقدامات مخفی در روسیه بازداشت شد، اما با دخالت سفارت آمریکا، قبل از ارجاع به دادگاه آزاد گردید.3
هریسن [تهیهکننده فیلم «علف»] در تاریخ 1919 توسط مقامهای روسی بازداشت شد و این اسارت تا سال 1922 ادامه داشت. در این سال، به دلیل فروپاشی اقتصاد روسیه، در ازای پول و غذا آزاد شد. گفته میشود هریسن بار دیگر در سال 1923 به دلیل انجام اقدامات مخفی در روسیه بازداشت شد، اما با دخالت سفارت آمریکا، قبل از ارجاع به دادگاه آزاد گردید
بهرغم اینکه فیلم خانم هریسن مورد پسند رضاخان نبود و همین مسئله نیز سبب عدم اکران آن در ایران شد، خود وی نگاه بسیار مثبتی به رضاخان، که وی را «موسولینی ایران» خطاب کرده است، داشت. ترجمه گزارشی که خانم هریسن از سفر خود به ایران در آمریکا منتشر کرده، به تاریخ 2 اردیبهشت 1304 از طرف اداره سوم سیاسی وزارت خارجه (به کمک سفارت ایران در واشنگتن) به رضاخان ارسال شده و موجود است. این گزارش هشتصفحهای دیدگاه او نسبت به ایران و تحولات ایران را به عنوان فردی که تجربه جاسوسی از شوروی را در کارنامه دارد و بر بسیاری از تحولات ایران آگاه است آشکار کرده است. او در این گزارش به دیدار خود با رضاخان پرداخته است و توصیف خاصی از رضاخان دارد: «...بنده ملاقات مفصلی هم با حضرت آقای سردار سپه نموده و در باغ تابستانی ایشان واقع در کوههای شمیران که بیرون طهران است صرف چای نمودهام. به عقیده من معظم له بسیار جاهطلب و جدی میباشند...».4
آنچه این گزارش را حائز اهمیت ساخته نگاهی است که خانم هریسن به عنوان یک جاسوس آمریکایی به تحولات داخلی ایران داشته و ابراز امیدواری کرده است با ادامه قدرتگیری رضاخان حضور آمریکا در آینده ایران تسهیل و به انحصار روسیه و انگلستان پایان داده شود: «معظم له تمام هم خود را بصرف تشویق آمریکاییها و فرانسویها و سایر ملل مینماید که در منافع ایران شرکتی جسته، به طوری که دیگر مثل سابق دولت روس و انگلیس در یک مشاجره ابدی برای تقسیم منافع آن مملکت اشتغال نیابند و برای اجرای این مقصود، معظم له از واشنگتن یک عده مستشار آمریکایی برای وزارت مالیه خود استفاده کرده است و در نتیجه عملیات آنها نیز تا اندازهای بودجه مملکتی تصفیه شده، کسری بودجه سالیانه تقلیل یافته است و در نتیجه یک وضع ثابتتری در امورات مملکتی پیدا شده».5
موضوع مهم دیگری که خانم هریسن در این گزارش بدان پرداخته تشریح علت قتل سرگرد رابرت ایمبری، معاون وقت کنسول آمریکا در تهران، است؛ امری که علت واقعی مأموریت او را آشکار ساخته است. خانم هریسن معتقد است با توجه به حسن رفتار مردم ایران، بهخصوص در مواجهه با خارجیها، نمیتوان باور کرد که قتل کنسول آمریکا در تهران اقدامی مذهبی و از طرف مردم باشد. او این قتل را اقدامی سیاسی خوانده و تأکید کرده مرگ وی ربطی به مردم ایران و تعصبات مذهبی نداشته است.
گفتنی است اظهار نظر خانم هریسن درباره قتل سرگرد رابرت ایمبری بدین خاطر است که او در تهران با گروه فیلمبرداری علف برای عزیمت به منطقه بختیاری همکاری کرده و تنها یک هفته پس از پایان یافتن فیلمبرداری در روز ۲۷ تیرماه ۱۳۰۳ در تهران کشته شده است. قتل وی نیز ظاهرا به دلیل عصبانیت مردم از عکسبرداری او از سقاخانه آشیخ هادی رخ داده که در آن روز، شایعاتی درباره معجزات آن مطرح بوده است. بعدها به دلیل ممنوعیت پخش فیلم علف در ایران، این ظن مطرح شد که احتمالا قتل وی با گروه خانم هریسن ارتباط داشته است.
با توجه به ابراز امیدواری خانم هریسن نسبت به افزایش حضور آمریکا در ایران، باید به این مسئله توجه کرد که آقای ایمبری همزمان به عنوان دلال شرکت نفتی «سینکلر» آمریکا برای مذاکره با دولت قوام جهت اخذ امتیاز نفت شمال عازم تهران شده بود و مأموریت داشت امتیاز استخراج نفت شمال را از چنگ انگلیس درآورد، اما در جریان عکاسی از سقاخانه فوق هدف حمله قرار گرفت و کشته شد. به همین خاطر هنوز هم بسیاری از مورخان این قتل را مشکوک و نقش انگلیس را در آن پر رنگ میدانند. خانم هریسن نیز در گزارش خود به این مسئله پرداخته و قتل وی را سیاسی خوانده است. در نهایت باید اشاره کرد که مطالب مفصل گزارش خانم هریسن نشان میدهد او به غیر از تهیه فیلم، مأموریت دیگری نیز داشته که خود وی اینگه به شرح آن پرداخته است: «در تهران موسولونی ایران را ملاقات نموده و یک عده از اعضای کابینه وی و دکتر میلسپو، عضو سابق وزارت خارجه، و همقطارانش را نیز ملاقات کردم. مشارالیه مشغول تصفیه امورات مالیه ایران میباشد و چند نفر از مصادر امور و نمایندگان و رؤسای تجارتی و مالی را نیز ملاقات کردم. در موقعی که از نواحی گمنام عبور مینمودم اطلاعاتی راجع به موقعیت مالی و اقتصادی و روحی مردم کسب نمودم». 6
پی نوشت:
1.https://cosmolearning.org/documentaries/grass-a-nations-battle-for-life-1405/
2. آرشیو اسناد وزارت دفاع، مقطع اول، بخش دیپلماسی و امور بینالملل، زونکن 4، پرونده 215 (صفحه 1)
3. https://www.imdb.com/name/nm0365738/bio?ref_=nm_dyk_trv_sm#trivia
4. آرشیو اسناد وزارت دفاع، مقطع اول، بخش دیپلماسی و امور بینالملل، زونکن 4، پرونده 215 (صفحه 8)
5. آرشیو اسناد وزارت دفاع، مقطع اول، بخش دیپلماسی و امور بینالملل، زونکن 4، پرونده 215 (صفحه 5)
6. آرشیو اسناد وزارت دفاع، مقطع اول، بخش دیپلماسی و امور بینالملل، زونکن 4، پرونده 215 (صفحه 2) https://iichs.ir/vdcb.sb0urhbz5iupr.html