پس از انقلاب فوریه 1917م روسیه، عدهای از مهاجران ایرانی مقیم قفقاز حزب «عدالت» را با مرام کمونیستی تأسیس کردند، اما این حزب بیش از سه، چهار سال عمر نکرد و طومار آن همانند سایر احزاب برآمده از فضای فکری مشروطیت درهم پیچیده شد.
با پیروزی مشروطیت و تضعیف نظام سلطنتی در ایران، زمینه برای ظهور و تعالی افکار و اندیشههای متنوع پدیدار شد. یکی از جنبشها و فعالیتهای اثرگذار نهتنها در این مقطع تاریخی، بلکه در تاریخ معاصر ایران، جنبش متأثر از اندیشههای مارکسیسم است. اندیشه چپ در ایران به پیروی از نظام سوسیالیستی شوروی پس از انقلاب ۱۹۱۷ در این کشور، بیشتر در نوار شمالی کشور هواداران و طرفدارانی یافت که توانستند منشأ تحولات جدی در ایران معاصر شوند. حزب عدالت در آذربایجان، یکی از نخستین کانونهای فعالیت گروههای چپ در ایران بهشمار میآید. در این نوشتار کوتاه با بررسی کارنامه این حزب به اثرات و دلایل ناکامی آن در تاریخ ایران پرداخته میشود.
مهاجران ایرانی قفقاز و شکلگیری حزب عدالت
آغاز فعالیت گروههای چپ در ایران متأثر از رخنه تفکرات غرب به ایران و شروع فعالیتهای نهضت مشروطیت در عصر قاجاریه است. در اواخر دوره قاجار بعد از جنگ ایران و روس به دلیل اوضاع نابسامان اقتصادی کشور و نیاز به کارگران در استخراج نفت قفقاز، ایرانیان زیادی به قفقاز و آذربایجان مهاجرت کردند و در آنجا مشغول به کار شدند.1 ایرانیان مهاجر، متأثر از تحولات رخداده در شوروی بهویژه بعد از انقلاب ۱۹۱۷ به اندیشههای کمونیستی و سوسیالیستی متمایل شدند.
پس از انقلاب فوریه و همزمان با تشکیل حزب «سوسیالیست» در ایران، حزب «عدالت» با مرام کمونیستی توسط عدهای از مهاجران ایرانی مقیم قفقاز که سابقا از «سوسیالدموکرات»ها بودند، تشکیل شد. هسته اولیه حزب عدالت گروههای کوچکی از کارگرانی بودند که افراد شاخصی چون اسدالله غفارزاده، بهرام آقایوف و احمد امیروف رهبری آن را در بعضی تظاهرات و اعتراضها برعهده داشتند. بسیاری از اعضای حزب در واقع همان دهقانان فراری و فقیری بودند که از نواحی مختلف آذربایجان بدان دیار کوچ کرده بودند. مهاجران ایرانی که بانیان اولیه این جنبش بودند عمدتا کارگران و از طبقه پایین و متوسط جامعه بودند که به دلیل نیازمندی معیشتی و بازار کار به جهت فعال بودن صنعت نفت در باکو یا به جهت پیشهوری به آن سوی مرز مهاجرت کرده بودند.
ریشههای شکلگیری حزب عدالت به فرقه اجتماعیون ـ عامیون برمیگردد که از مرداد ۱۲۸۵ تا تیرماه ۱۲۸۷ تنها حزب متشکل ایران بهشمار میآمد.2 بر سر اینکه نخستین حزب سیاسی در ایران کدام است و در چه تاریخی تشکیل شده است تقریبا اختلافی میان محققان نیست و اجتماعیون ـ عامیون نخستین تشکیلات حزبی در ایران دانسته میشود.3 این فرقه تشکیلات و کمیتههای مختلفی در شهرهای نوار شمالی ازجمله آذربایجان، خراسان، مازندران و گیلان داشت که بیشتر از استانهای دیگر با اندیشههای سوسیالیستی آشنا شده بودند.
با تضعیف دولت مرکزی در ایران و همچنین انحصاری شدن قدرت شوری در شمال کشور و حذف رقیب دیرینه آن، یعنی انگلستان از مرزهای شمالی، این حزب به فعالیتهای خود شدت بیشتری بخشید و توانست به سازماندهی هواداران خود بپردازد. اعضای حزب عدالت ایران در ۱۹۲۰م، به دو شاخه تقسیم شدند: گروهی تابعیت شوروی را پذیرفتند و فعالیتهای خود را در همانجا ادامه دادند و گروه دوم که هنوز تابعیت دولت ایران را داشتند، بهتدریج وارد ایران شدند. در مرامنامه حزب آمده است که یکی از اهداف اصلی حزب عدالت ایران پیروز گردانیدن جنبشهای آزادیبخش ملی و دموکرات خلقهای ایران و برپاداشتن حاکمیت دموکراتیک خلق در کشور است.
دامنه نفوذ حزب عدالت در ایران
حزب عدالت، بخشی از مجاهدین فرقه اجتماعیون ـ عامیون است که بهعنوان نخستین حزب کمونیست ایران شناخته میشود. این حزب به منظور فعالیتهای سیاسی در میان کارگران و مهاجران ایرانی و سازماندهی اعضای باقیمانده حزب سوسیالدموکرات بهوجود آمد. «هدف اولیه حزب، فعالیت سیاسی در میان کارگران ایرانی بود که از آذربایجان ایران برای کار به باکو مهاجرت کرده و در آنجا کار میکردند.»4 حزب عدالت شاخههایی را در داخل کشور تأسیس و فعال نمود که ازجمله آنها میتوان از سازمان عدالت در آذربایجان نام برد. این حزب در سال 1299 به حزب «کمونیست» تغییر نام داد. خواستههای بنیادین حزب عدالت عبارت بودند از: مبارزه با امپریالیسم انگلیس و دولت، شاه و بزرگمالکان و تقسیم زمینهای قابلکشت میان دهقانان بیزمین و کمزمین.5
هسته اولیه حزب عدالت گروههای کوچکی از کارگرانی بودند که افراد شاخصی چون اسدالله غفارزاده، بهرام آقایوف و احمد امیروف رهبری آن را در بعضی تظاهرات و اعتراضها برعهده داشتند. بسیاری از اعضای حزب در واقع همان دهقانان فراری و فقیری بودند که از نواحی مختلف آذربایجان بدان دیار کوچ کرده بودند
حزب عدالت، پس از تأسیس شدن، فرودستان ایرانی را کانون فعالیتهای خود قرار داد. فعالان این حزب با شعار برابریطلبی، کنسولگری ایران را در باکو اشغال کردند. آنها تقاضاهایی مطرح کردند ازجمله لغو مالیات سالانه ویژهای که هر کارگر مهاجر باید به کنسولگری پرداخت میکرد. در ضمن خواستار نماینده دائمی در کنسولگری ایران شدند که مسئول مسائل مهاجران باشد.6
با افزایش و گسترش فعالیتهای حزب عدالت در آذربایجان، این حزب روزنامه «حریت» را بهعنوان ارگان رسمی خود تأسیس کرد. روزنامه حریت بیشتر برای ایرانیانی که در آذربایجان و آسیای میانه زندگی و کار میکردند نوشته میشد. این روزنامه به زبان آذربایجانی انتشار مییافت، اما در آن مقالات و اخباری نیز به زبان فارسی درج میگردید.
حزب عدالت در مرامنامه حزبی منتشرشده در روزنامه حریت، خود را حزب پرولتاریا معرفی و اعلام کرده بود که در راه «آزادی» و «سعادت بشریت» مبارزه میکند. براساس این مرامنامه، حزب یادشده «خوشبختی بشریت» را در «نظام جامعه بیطبقه» و «تحقق مالکیت عمومی بر وسایل تولیدی» دانسته و چنین نوشته بود: وسایل تولیدی، اراضی کشاورزی، کارخانهها بایستی از دست افراد گرفته شده، به مالکیت و استفاده عموم واگذار گردد. برای تحقق این هدف اول از همه باید «آرمان سوسیالدموکراسی» ترویج یافته و «تودههای آزادیدوست» را بهمثابه یک نیروی عظیم گرد آورده و «حاکمیت دموکراتیک خلق» را تشکیل داد. برای بهوجود آوردن چنین قدرتی باید تمام کارگران و زحمتکشان ایران در اطراف حزب عدالت گرد آیند و متحد شوند.7
یکی از نویسندگان فعال روزنامه حریت، سیدجعفر پیشهوری بود. فعالیتهای پیشهوری در حزب عدالت، سابقهای برای او فراهم کرد تا در زمان ضعف دولت مرکزی، بهویژه پس از شهریور ۱۳۲۰، بتواند بر تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران اثرات زیادی بگذارد. او پس از عضویت در کمیته مرکزی حزب نوشت: «مترقیترین تشکیلات سیاسی ایرانیان» مرا با آغوش باز پذیرفت و دستور داد روزنامه حریت را تأسیس نمایم.8 اما فعالیتهای این حزب و ایدههای سوسیالیستی آن نتوانست در ایران آنچنانکه رهبران حزب در نظر داشتند ریشه بگیرد.
آغاز افول حزب عدالت
علت اصلی ناکامی فعالیت حزب عدالت در ایران، بیگانگی آن با خواستها، آرمانها و پایههای فرهنگی مردم ایران بود. حزب عدالت نه بر اساس نیازمندیهای سیاسی و اجتماعی درون کشور، بلکه تحت تأثیر یک حزب بیگانه، آن هم در خارج از کشور تشکیلشده بود. این حزب، مرامنامه و اساسنامه و خطمشی خود را تماما از حزب «سوسیالدمکرات کارگری روسیه» اقتباس کرده و هدف اصلی خود را کمک به پیروزی بلشویکها در روسیه قرار داده بود. اعضای حزب عدالت نسبت به اوضاع واقعی کشور خود و خواستههای زحمتکشان آن بیگانهتر از آن بودند که بتوانند در میان آنان نفوذی پیدا کنند و لاجرم چارهای جز مستحیل شدن در حزب مادر و بازگشت به اصل خویش نداشتند.9
البته در فضای فکری و عملی سوسیالدموکرات چندان دور از انتظار نبود که گروه کوچکی از سوسیالدموکراتهای ایرانی برنامه احزاب بزرگتر را برگزیده باشند،10 اما فقدان بینش و نداشتن برنامهای منطبق با شرایط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ایران سبب شد با قدرتگیری دولت در ایران پس از کودتای ۱۲۹۹ طومار این حزب همانند سایر احزاب که در فضای فکری مشروطیت فرصت ظهور یافته بودند، درهم پیچیده شود.
فرجامِ سخن
تشکیل حزب یکی از ثمرات انقلاب مشروطه و نتیجه مواجهه و درونیسازی مدرنیسم در ایران بهشمار میآید. نخستین احزاب شکلگرفته در ایران، تحت تأثیر نقش قدرتهای بزرگ بهویژه شوروی بودند که در سالهای پس از انقلاب ۱۹۱۷ میکوشید از طریق پراکنش ایدههای چپ، به صدور الگوی انقلاب خود مبادرت ورزد. حزب عدالت ازجمله نخستین احزاب کمونیستی در ایران است که با فعالیت کارگران قفقازی و مهاجران و با شعار اتحاد کارگران در سراسر جهان شکل گرفت، اما با توجه به نظام اقتصادی و سیاسی در ایران، این حزب تنها در زمان ضعف حکومت مرکزی و در نقاط محدودی از کشور، بهویژه نوار شمالی، توانست به فعالیت بپردازد.
عمده فعالیتهای این حزب، چنانکه کسروی میگوید، این بود که ایرانیان قفقاز تحت تأثیر روسها، ارمنیها، گرجیها و دیگران، که هریک دسته و سازمانی داشتند، میکوشیدند دستهای پدید آورند تا از هممیهنان خود نگهداری کنند.11 اگرچه ارتباط این سازمان به دلیل فعالیتهای پنهانی و مخفی آن یا احزاب سوسیالدموکرات شوروی چندان روشن و آشکار نیست،12 واضح است که تناسب نداشتن آن با جامعه ایرانی، نقطه پایانی برای فعالیتهای آن گردید.
شماره آرشیو: 3048-1ع
پی نوشت:
1. سیدجعفر پیشهوری، تاریخچه حزب عدالت، تهران، نشر علم، 1359، ص 102.
2. احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران، تابان، 1340، ص ۱۹۴.
3. غلامحسین میرزا صالح، زندگینامه و خاطره، تهران، نگاه معاصر، 1384، ص 191.
4. نورالدین کیانوری، گفتگو با تاریخ، انتشارات نگره، 1376.
5. همان.
6. محمد ساعد مراغهای، خاطرات سیاسی، تهران، نشر نامک، 1994، ص 59.
7. روزنامه حریت، باکو، 1919، ش 27.
8. سیدجعفر پیشهوری، روزنامه آزیر، 1332/5/15، ش 91.
9. شاهین ابراهیموف، پیدایش حزب کمونیست ایران، ترجمه رادنیا، نشر گونش، 1360.
10. ماشاالله آجودانی، مشروطه ایرانی، تهران، اختران، 1382، ص ۴۲۱.
11. احمد کسروی، تاریخ هجدهساله آذربایجان، تهران، امیرکبیر، 1384، ص 115.
12. سهراب یزدانی، اجتماعیون و عامیون، تهران، نشر نو، 1391، صص 88-92. https://iichs.ir/vdcb.gbzurhb9aiupr.html