در گفت‌وگو با محمدمهدی عبدخدایی درباره «آسیب‌شناسی سیاست‌های مصدق» مطرح شد:

مصدق جایگاه سیاست منفی را نمی‌دانست

نام محمدمهدی عبدخدایی با گروه فدائیان اسلام گره خورده است؛ در زمانه‌ای که نهضت ملی شدن صنعت نفت شکل گرفت، اما کودتای 28 مرداد آب سردی بر همه تلاش‌های مردمی بود. آنچه در ادامه می‌آید گفت‌وگوی ما با وی درباره اشتباهات سیاسی محمد مصدق است.
مصدق جایگاه سیاست منفی را نمی‌دانست
هدف جبهه ملی در بعد حکومتی چه بود؟ به‌عبارتی حکومت مورد نظر و ایدئال جبهه ملی و شخص مصدق چه حکومتی بود؟
آقای مصدق از زمینداران بزرگی بود که حتی گندم تولیدی‌اش را به دولت می‌فروخت؛ لذا این‌طور نبود که ایشان نظریات سوسیالیستی داشته باشد یا اینکه آرمان‌خواهی بوده باشد. ایشان فردی ملی‌گرا و غیروابسته بود و به مشروطیت اظهار علاقه می‌کرد و حکومت سلطنتی را قبول داشت و تلاش می‌کرد که شاه سلطنت کند و نه حکومت. او معتقد بود که اگر همین قوانین مشروطیت اجرا گردد، می‌تواند جامعه را به رستگاری برساند. ایشان فردی ملی و ناسیونالیست بود که گمان می‌کرد با عقاید ناسیونالیستی خود می‌تواند جامعه ایران را اداره نماید، اما اینکه ما معتقد باشیم مصدق یک فرد مذهبی بوده یا آرمان مذهبی داشته یا به حکومتی ایدئولوژیک اعتقاد داشته است، باید بگویم که وی اصولا چنین روحیه‌ای نداشت و در این مسائل ورود نمی‌کرد.
 

 
مصدق نوه مظفرالدین‌شاه قاجار بود و املاک بسیار زیادی هم به او ارث رسیده بود و از سیاستمداران دوره قاجار بود که در سوئیس تحصیل کرده بود. او اعتقادات مذهبی زیادی نداشت و به شیوه حکومتداری لائیک معتقد بود و این نوع طرز تفکر در او نمود داشت؛ زیرا ایشان در تمام مدت زندگی‌اش به قول مرحوم شهید عراقی، اعتقادی به نماز خواندن یا زیارت حج نداشت، اما فردی ملی‌گرا و معتقد بود که باید به آرای مردم احترام گذاشت. او آرمان‌گرا به شکل کامل نبود، بلکه ضداستعماری بود و با استعمار مخالفت می‌کرد. اما از نظر شخصی فردی صاحب مطالعه بود و دارای دکتری حقوق از سوئیس بود. البته در آن‌ زمان گرفتن دکتری حقوق از سوئیس آسان بود. از شرایط منطقه و کشور اطلاعات کاملی نداشت. او یک خان‌زاده بود و به‌همین جهت در اداره کشور می‌لنگید و ضعف داشت. اگر بخواهیم بگوییم که مصدق فردی ملی‌گرا و معتقد به ناسیونالیسم بوده و در عین حال آرمان‌گرایی مذهبی و ایدئولوژیک داشته است، می‌توان گفت که خیر چنین چیزی نبوده است.
 
برخی معتقدند که مصدق با درپیش گرفتن سیاست کاهش قدرت شاه بعد از ملی شدن نفت، اشتباه بزرگی مرتکب شد؛ زیرا شرایط برای تحقق این هدف در آن زمان وجود نداشت و همین موضوع نیز زمینه سقوط او و اختلافاتش با برخی اعضای جبهه ملی را ایجاد کرد. آیا با این دیدگاه موافق هستید؟
مصدق فردی تقریبا قانون‌مدار بود و معتقد بود که باید آنچه قانون بیان می‌کند، اجرایی شود و اگر می‌خواست کاری انجام دهد، آن را در چهارچوب قانون و به شکل قانونی انجام می‌داد؛ به‌طور مثال مصدق اختیارات قانون‌گذاری را از مجلس گرفته بود که طبق آن شش ماه اختیارات را در دست داشت و هرچه ایشان امضا می‌کرد، قانون می‌شد و تقریبا مجلس قدرت قانون‌گذاری و مقننه خود را به او تفویض نمود تا برای یک دوره شش‌ماهه و یک دوره یک‌ساله انجام گیرد. اتفاقا اختلاف مصدق و آیت‌الله کاشانی هم در این مسئله بود؛ زیرا مصدق اعتقاد داشت برای اینکه بتواند کار کند، باید دستش از نظر قانونی باز باشد و هرچه امضا می‌کند قانون باشد.
 
به‌طور مثال اگر قانون امنیت اجتماعی دکتر مصدق را ملاحظه کنید که در هشت ماده تصویب شده بود، متوجه می‌شوید که چقدر این قانون دیکتاتورمآبانه بوده است. علت سقوط مصدق هم این بود که رفراندوم انجام داد. شاه نیز بعد از ترور ناموفق در 15 بهمن 1327 که توسط ناصر فخرآرایی انجام شد و مورد اصابت گلوله قرار گرفت، مجلس مؤسسان را تشکیل داد تا اختیارات خود را از نظر قانونی افزایش دهد؛ به‌طوری که تقریبا سه ماده به قانون اساسی در آن زمان اضافه شد و طبق آنها اولا اختیارات انحلال مجلسین شورا و سنا به شاه داده شد و شاه می‌توانست مجلس شورا و سنا را منحل نماید؛ دوم اینکه مجلس سنا تشکیل دادند و سوم اینکه در نبود مجلس شورا و سنا، شاه می‌توانست نخست‌وزیر را عزل کند و نخست‌وزیر دیگری را نصب نماید. درحقیقت مجلس مؤسسان بعد از ترور ناموفق شاه اختیارات شاه را افزایش دادند؛ لذا می‌بینیم که مصدق غیر از اینکه اشتباهات عظیمی در دوره نخست‌وزیری انجام داد، خودش نیز در اتفاقات 28 مرداد از مردم جدا افتاده بود. در تیرماه سال 1331، یعنی حدود سیزده ماه قبل ‌از کودتای 28 مرداد، زمانی‌که شاه فرمان نخست‌وزیری احمد قوام را امضا کرده بود، مردم به خیابان ریختند و شعار می‌دادند: «از جان خود گذشتیم/ با خون خود نوشتیم/ یا مرگ یا مصدق» یا «بیهوده مزن داد/ مصدق پدر ماست/ این فرد مبارز/ پدر و تاج سر ماست»؛ لذا می‌بینیم که همین مردم سیزده ماه بعد مصدق را تنها گذاشتند، طوری‌که در 28 مرداد به خانه مصدق ریختند و او مجبور شد به خانه مهندس معظمی، وزیر پست و تلگراف، فرار کند و در نهایت خود را معرفی نماید.
 
مرحوم شهید نواب صفوی در  20 اردیبهشت سال 1330 مصاحبه‌ای با آسوشیدپرس انجام داد که بعد از مرگ رزم‌آرا و در مخفیگاه نواب صفوی صورت گرفت. ایشان در مصاحبه بیان می‌کند که من دکتر مصدق و اعضا و سران جبهه ملی را به محاکمه اخلاقی دعوت می‌کنم  
با این اوصاف بزرگ‌ترین اشتباه سیاسی جبهه ملی بعد از ملی شدن صنعت نفت چه بود؟
اشتباه مصدق در این بود که اولا جایگاه سیاست موازنه منفی را به‌خوبی نمی‌دانست. او گمان می‌کرد که آمریکایی‌ها در ابتدای کار با انگلیس مخالف هستند و او می‌تواند از این مخالفت بین آمریکا و انگلیس استفاده نماید و انگلیس را از ایران بیرون نماید. درحالی‌که از این واقعیت بی‌خبر بود که آمریکا و انگلیس با هم هم‌پیمان شدند و آمریکا 85درصد صنایع تخریب‌شده انگلیس را در طرحی به نام مارشال بازسازی کرده بود.
 
مصدق گمان می‌کرد می‌تواند استعمار انگلیس را توسط آمریکا بیرون نماید و از سوی دیگر گمان می‌کرد می‌تواند به روس‌ها و حزب توده اعتماد نماید؛ لذا می‌بینیم قبل ‌از 28 مرداد سال 1332 گزارشی از طریق سرهنگ ناطقی، رئیس آگاهی، به رئیس دولت داده می‌شود که روزنامه «شهباز»، «نوید آزادی»، «رگبار امروز»، «رحیم نامور» و «حزب توده» به‌عنوان روزنامه‌های طرفدار دولت به رئیس دولت گزارش داده می‌شوند. البته اینجا شانسی که مصدق آورد این بود که در اسفند سال 1331 استالین مرد و چون دیکتاتوری حاکم استالین طوری بود که رهبران حزب کمونیست هم با او مخالف بودند، بعد از مرگ او برخی از دوستان و نزدیکان او نیز از قدرت برکنار شدند یا حتی برخی از آنان اعدام گردیدند.
 
با مطالعه تاریخ و خاطرات استالین و روی کار آمدن افراد بعد از او مانند گورباچف، برژنف و یلتسین متوجه می‌شویم که جلادی و دژخیم بودن شخصیت استالین بر همگان معلوم و معروف بود و به علت اختلافی که در حزب کمونیست مرکزی در شوروی ایجاد شده بود، حزب کمونیست قدرت این را نداشت تا از تمام اعضا و افرادش در همه کشورها حمایت نماید؛ لذا در این موقعیت جریان 28 مرداد در ایران رخ داد و شاید اگر با مرگ استالین همراه نمی‌شد و یا حزب کمونیست به آب‌های خلیج فارس راه پیدا می‌کرد، ایران نیز مانند افغانستان دچار جنگ داخلی می‌شد. البته ایران شرایط خاصی داشت و ازجمله کشوری با مردم مسلمان و شیعه بود که اکثریت مردم مقلد آیت‌الله بروجردی بودند و شرایط متفاوت بود. این بحث نیاز به زمان طولانی دارد و در این مقال نمی‌گنجد.
 
درمجموع از اشتباهات مصدق این بود که می‌خواست سیاست موازنه منفی را بین آمریکا و انگلیس پیاده نماید و بعد از مأیوس شدن از آمریکا و انگلیس خواست آن ‌را با روسیه اجرا کند، اما امکان نداشت این سیاست موفق شود؛ زیرا در آن زمان استالین مرده بود و آیزنهاور رئیس‌جمهور آمریکا شده بود و طرح مارشال بین آمریکا و انگلیس صورت گرفته بود. مصدق از میزان این سرمایه‌گذاری در طرح مارشال نیز بی‌خبر بود و از سیاست خارجی آمریکا و انگلیس و شرایط داخلی ایران و شرایط خاورمیانه نیز آگاهی کافی نداشت. همه این موارد و مرگ استالین باعث شدند کودتای 28 مرداد صورت گیرد.
 
رابطه جبهه ملی با افراد و گروه‌های مذهبی چگونه بود؟ علت اختلاف و بدرفتاری مصدق و جبهه ملی با فدائیان اسلام بعد از به‌دست گرفتن قدرت چه بود؟ مصدق در زمان نخست‌وزیری رزم‌آرا قول داده بود که در صورت ترور رزم‌آرا توسط فدائیان، از آنها حمایت خواهد کرد؛ این قول تحقق نیافت؟ چرا؟
مرحوم شهید نواب صفوی در 20 اردیبهشت سال 1330 مصاحبه‌ای با آسوشیدپرس انجام داد که بعد از مرگ رزم‌آرا و در مخفیگاه نواب صفوی صورت گرفت. ایشان در مصاحبه بیان می‌کند که من مصدق و اعضا و سران جبهه ملی را به محاکمه اخلاقی دعوت می‌کنم؛ چون آقایان برخلاف وعده‌ای که داده بودند عمل کردند. آنها حکومت را اسلامی اعلام نکردند و شهید نواب صفوی و یارانش اعتقاد داشتند که اگر حکومت اسلامی شود، نفت هم ملی می‌شود و استکبار از ایران برچیده می‌شود. آنها معتقد به شعار نه شرقی و نه غربی بودند و شعار می‌دادند که ای استعمار آمریکا و استثمار انگلیس و روسیه بروید ما هیچ کدام شما را نمی‌خواهیم.
 
این درست زمانی بود که روسیه و غرب قدرتی هماهنگ و زیاد در عرصه جهانی داشتند و مرحوم صفوی مخالف این سه قدرت بود. این تضاد فکری بین مرحوم صفوی و مصدق وجود داشت و مصدق به موازنه منفی معتقد بود؛ درحالی‌که جایگاه سیاست منفی را نمی‌دانست و از شرایط خاورمیانه و آمریکا و روسیه بی‌خبر بود. متأسفانه رجال سیاسی ما بعد از اینکه به شخصیتی اجتماعی تبدیل می‌شوند، مطالعات خود را افزایش نمی‌دهند و براساس اطلاعات قبلی خود کار می‌کنند. مصدق نیز زمان اجرای سیاست موازنه منفی گمان می‌کرد که زمان شهید مدرس و همان شرایط است، درحالی‌که زمان تغییر کرده بود و مواردی چون جنگ جهانی دوم و طرح مارشال بین آمریکا و انگلیس اتفاق افتاده بود. البته بیان و توضیح این مسئله بحر طویلی است که نیاز به چندین جلسه دارد.
 
چرا مصدق بعد از ملی شدن صنعت نفت با اعضای جبهه ملی و اشخاصی چون آیت‌الله کاشانی دچار اختلاف شد؟
اختلافات فکری بعد از ملی شدن نفت ایجاد شد؛ به‌ طور مثال مرحوم آیت‌الله کاشانی یک قانون‌مدار مشروطه‌خواه بود و مصدق می‌خواست با انجام رفراندوم اختیارات شش‌ماهه و یک‌ساله از مجلس دریافت کند و قدرت قوه مجریه و مقننه را هم‌زمان با هم داشته باشد؛ لذا همین مسئله باعث ایجاد اختلاف بین مصدق و آیت‌الله کاشانی ‌شد. از سوی دیگر بین مصدق و اعضای جبهه ملی مانند بقائی، شایگان و مکی هم اختلافات فکری ایجاد شد که قابل انکار نیستند و همان اعضای جبهه ملی که در سال 1328 بعد از انتخابات تشکیل شده بود، با مصدق به اختلاف برخوردند و بسیاری از آنها از حزب جدا شدند. البته توضیح این اختلافات نیاز به بررسی طولانی دارد. درمجموع می‌توان گفت همه این اشتباهات مصدق موجبات سقوط او را فراهم کرد.
https://iichs.ir/vdcc.xqma2bqopla82.html
iichs.ir/vdcc.xqma2bqopla82.html
نام شما
آدرس ايميل شما