در دهه 13۵۰، لایحه آموزش رایگان از سوی پهلوی دوم ارائه شد و نوک پیکان این لایحه نیز جامعه تعلیمات اسلامی و مدارس و مراکزی با رویکرد مشابه این مدرسه را هدف قرار داده بود
در مبارزه با رژیمهای دیکتاتور، دستنشانده و استعماری، در تاریخ ایران پیش از انقلاب اسلامی، گاه نقش سازمانهایی که به نوعی با نهاد تعلیم و تربیت مرتبط بودهاند نادیده گرفته میشود؛ حال آنکه در برخی موارد اثرگذاری این سازمانها و خروجی راهبردهای آنها بسیار بیشتر از تأثیر یک حزب سیاسی بوده است؛ بااینحال پرده غفلت، فعالیت آنها را پوشانده است. یکی از مراکز یا به عبارت دیگر مدارسی که منبعث از فرهنگ دینی بود و در دهه 13۲۰ در تاریخ ایران نقش ایفا کرد «جامعه تعلیمات اسلامی» بود.
آغاز فعالیت در دهه 13۲۰
جامعه تعلیمات اسلامی محصول یک ایده در دوران بعد از شهریور 13۲۰ است و اهمیت تأسیس این مدرسه دینی با توجه به شرایط خاص اشغال ایران توسط متفقین، دوچندان میشود. عباسعلی قرائتی سبزواری معروف به حاج شیخ عباسعلی اسلامی، بنیانگذار این مدرسه اصالتا متعلق به سبزوار بود، اما در مسیر علمآموزی، گذارش به عراق و نجف، کربلا و سامرا افتاده و از محضر شیخ آقابزرگ تهرانی نیز بهره برده بود.۱ وی در دوران پس از شهریور 13۲۰، بار دیگر به ایران مراجعت کرد و ابتدا «جمعیت پیروان قرآن» را تشکیل داد که خود مقدمهای برای شکلگیری جامعه تعلیمات اسلامی بود.۲
حضور در کشورهایی مانند عراق، هندوستان۳ و حتی برمه سبب شده بود تا حاج اسلامی پیش از مراجعت به ایران، تصویری دقیق از نقش استعمار در عقبماندگی کشورها داشته باشد و در این میان وی در بازگشت به ایران دست بر حلقه مفقودهای نهاده بود که دقیقا میتوانست مقابل نظام زیادهخواه داخلی و استعمار بیرونی بایستد: «نظام آموزشی».
بازاریان پای کار آمدند
شکلگیری یک مرکز تعلیمات اسلامی و مدرسه دینی در گسترهای وسیع، نیازمند حمایت مالی نیز بود و همچون دیگر رخدادهای مشابه در تاریخ معاصر ایران، این بار نیز بازاریان متمول در کنار یک روحانی قرار گرفتند و زمینه شکلگیری مدارس عباسعلی اسلامی را فراهم کردند. هسته و مرکز نخستین جامعه تعلیمات اسلامی تهران بود، اما مدارس متعددی با الگوبرداری از نمونه تهران در سایر شهرهای ایران نیز شکل گرفتند و همین مسئله جامعه تعلیمات اسلامی را به بزرگترین مدرسه غیردولتی با رویکرد آموزش مذهبی در دوره پهلوی دوم تبدیل کرد. نخستین مدرسه پسرانه جامعه تعلیمات اسلامی در سال ۱۳۲۲ فعالیت خود را آغاز کرد هرچند تاریخ تأسیس رسمی این مدارس را سال ۱۳۲۸ قید کردهاند.
جامعه دارای اساسنامه میشود
در اساسنامه، سال تأسیس جامعه تعلیمات اسلامی 1322 ذکر شده، اما از سال 1328 عملا جامعه تعلیمات اسلامی صاحب اساسنامه گردید و از طرف وزارت فرهنگ به آن مجوز داده شد.۴ براساس اساسنامه بهتصویبرسیده برای جامعه تعلیمات اسلامی، حاج شیخ عباسعلی اسلامی، حاج شیخ نصرتالله شیخالعراقین بیات، دکتر مرتضی ملکی، شیخ محمد آخوندی، حاج عباسعلی بازرگان، ابراهیم نیکسیر، حسینعلی گلشن، حاج غلامحسین دلیل تهرانی، حاج سیدحسن عرفانی، ابوالقاسم میرزایی، حاج محمد جاراللهی، سیدحسین میرخان، حاج ناصر عطایی، حاج مصطفی ایروانی، حاج سیدرضا مجد، سیدمحمدرضا رجایی، حاج سراج انصاری، دکتر فقیهی شیرازی، رحیم منصوریه، حاج عبدالحسین یوسفزاده، حاج عباس نجاتی و حسین مزینی اعضای هیئت مدیره جامعه تعلیمات اسلامی بودند.
کارکردها
تعلیم و تربیت اطفال و سایر افراد بهوسیله تأسیس کودکستانها و دبستانها و دبیرستانها، تبلیغ به وسیله تشکیل مجالس وعظ، تهیه و چاپ کتب و رسایل و نشریات دینی و تأسیس پرورشگاهها برای یتیمان و بیمارستانها جهت درمان عمومی و انجام سایر امور خیریه به طرز نوین و با رعایت موازین شرعی مهمترین کارکردهایی است که اساسنامه برای جامعه تعلیمات اسلامی لحاظ میکند.۵
ساواک همواره روی محصلان و فارغالتحصیلان جامعه تعلیمات اسلامی بسیار حساس بود و بسیاری از آنها را تحت کنترل اطلاعاتی و امنیتی خود داشت
مهر تأیید مرجعیت شیعه
بنیانگذاران جامعه تعلیمات اسلامی و هیئت مدیره این مدارس خود در زمره نیروهای مذهبی بودند و ارتباط دائمی با مرجعیت شیعه داشتند و حتی در اساسنامه جامعه تعلیمات اسلامی نیز بر ضرورت پذیرش نظرات مرجعیت به عنوان مراد و راهنما تأکید شده بود؛ برای مثال آیتالله محمدتقی خوانساری، از مراجع تقلید، در زمره یاوران اصلی جامعه تعلیمات اسلامی محسوب میشد. آیتالله بروجردی نیز در زمره دیگر مراجعی بود که بنیانگذاران جامعه تعلیمات اسلامی بارها خدمت ایشان مشرف شده بودند و در مورد چند و چون فعالیتهای مدرسه و همچنین راهبردها و راهکارها، نظرات این مرجع تقلید عظیمالشأن را جویا شده بودند و مرحوم آیت الله مطهری نیز کمکهای صورتگرفته از سوی آیت الله بروجردی به جامعه تعلیمات اسلامی را مهر تأیید زدهاند.۶ آیتالله حکیم نیز در زمره مراجع دیگری بودند که بهویژه کمکهای معنوی بسیاری به جامعه تعلیمات اسلامی کردهاند. در مجموع باید عنوان کرد بسیاری از مراجع و علما با رویکردهای آموزشی رژیم پهلوی دوم مخالف بودند و به همین دلیل طبیعی بود که از فعالیت مدارس و مراکزی مانند جامعه تعلیمات اسلامی حمایت کنند.
منافات با رویکرد آموزشی پهلوی دوم
مهمترین نکتهای که باید در مورد جامعه تعلیمات اسلامی ذکر کرد این بود که این مدرسه به شکل مردمی و خصوصی اداره میشد و با رویکرد آموزشی و تربیتی مدارس دولتی که زیر نظر نظام آموزشی رژیم پهلوی اداره میشدند متفاوت بودند و همین مسئله بعضا مشکلاتی را برای مدرسه ایجاد میکرد. رویکرد مذهبی و آموزش دینی جامعه تعلیمات اسلامی، آموزش سکولار پهلوی دوم را آماج حمله غیرمستقیم خود قرار داده بود و این مسئلهای بود که هیچگاه از چشم ناظران امنیتی رژیم پنهان نمیماند و به صورت محسوس و نامحسوس فعالیتهای این مدرسه همواره زیرنظر قرار داشت.
جامعه تعلیمات اسلامی بسیاری از شعائر و آیینهای رایج در مدارس دولتی را اجرا نمیکرد و همین مسئله حساسیت پهلوی دوم را نسبت به این مدارس دوچندان کرده بود؛ برای مثال آنچنان که عباسعلی اسلامی عنوان میکند «در این مدارس به جای سرود صبحگاهی، مراسم دعا و نیایش به امام زمان برگزار میشده اما رژیم به آنها دستور میدهد که باید تابع وزارت فرهنگ بوده و طبق دستور آن وزارتخانه رفتار کنند؛ حتی برنامه فقه را نیز حذف و مانع از انجام مراسم دعا به امام زمان گردیدند».۷
به همین دلیل بود که ساواک همواره روی محصلان و فارغالتحصیلان جامعه تعلیمات اسلامی بسیار حساس بود و بسیاری از آنها را تحت کنترل اطلاعاتی و امنیتی خود داشت. نکته جالب این است که فعالیت این مدارس با وجود سختگیریهای رژیم پهلوی دوم نه تنها متوقف نمیشود، بلکه گسترش نیز مییابد؛ به نحوی که در دهه 13۵۰ به استناد اسناد ساواک تعداد این مدارس به ۱۸۳ مورد نیز میرسد.
تقابل رژیم با مدرسه
در دهه 13۵۰، تقابل میان جامعه تعلیمات اسلامی و رژیم پهلوی سختتر نیز شد و این به دلیل این مهم بود که گزارشهای ساواک و ناظران امنیتی روز به روز، سران پهلوی دوم را نسبت به عملکرد مدرسه، حساستر میکرد. در این زمان لایحه آموزش رایگان از سوی پهلوی دوم ارائه شد و نوک پیکان این لایحه نیز جامعه تعلیمات اسلامی و مدارس و مراکزی با رویکرد مشابه این مدرسه را هدف قرار داده بود؛ در واقع پهلوی دوم درصدد بود از این طریق مدارس جامعه تعلیمات اسلامی را به تعطیلی بکشاند.
از سوی دیگر سیاست رفع حجاب اجباری در مدارس نیز دنبال شد تا از این طریق جامعه تعلیمات اسلامی و هیئتمدیره آن بیش از پیش تحت فشار قرار بگیرند. سال ۱۳۵۳ ضربه نهایی به فعالیتهای جامعه تعلیمات اسلامی وارد آمد؛ در واقع با تصویب قانون آموزش رایگان، حکومت تمام مدارس ابتدایی و راهنمایی جامعه تعلیمات اسلامی را تحت کنترل خود درآورد هرچند که در دوران پس از انقلاب اسلامی بار دیگر فعالیتهای جامعه تعلیمات اسلامی با تغییراتی جزئی در سازوکارها و اساسنامه و البته اشخاص ادارهکننده، فعالیت خود را دوباره از سر گرفت.
فرجام سخن
فعالیت مدارس و مراکز دینی و نهادهای فرهنگی که با فرهنگ هژمونشده و مسلط پهلوی دوم دارای منافات بود یا به صورت کلی ممنوع بود یا اینکه دائم تحت نظارت قرار داشت و با تصویب قوانین مختلف تلاش میشد تا سنگاندازی در مسیر فعالیت آنها صورت بگیرد. جامعه تعلیمات اسلامی در زمره مدارس دینی تأسیسشده در دهه 13۲۰ بود که گسترش مدارس ابتدایی و راهنمایی و متوسطه با رویکرد مذهبی را در دستور کار داشت و همین مسئله حساسیت رژیم را برانگیخت؛ به نحوی که فارغالتحصیلان این مدارس عمدتا تحت نظارت قرار داشتند. تقابل رویکرد مذهبی با رویکرد سکولار پهلوی دوم در مقوله آموزش در نهایت سبب شد رژیم پهلوی با تصویب قانون اجبار در آموزش رایگان به نوعی در مقابل فعالیت این دست مدارس صفبندی کند.
حجتالاسلام والمسلمین شیخ عباسعلی اسلامی در کنار چند تن از معلمان مدرسه تدین (از مجموعه مدارس جامعه تعلیمات اسلامی) در مشهد
پی نوشت:
1. سیدعلیرضا ریحان یزدی، آیینه دانشوران، قم، کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی نجفی، 1373، ص 68.
2. روحالله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران 1340-1320، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 433.
3. حمید کرمیپور، جامعه تعلیمات اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 22.
4. همان، ص ۷۵.
5. مجله یاد، سال پنجم، ش 18 (بهار 1369)، ص 138.
6. مرتضی مطهری و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1344، صص 246 و 247.
7. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران، پرونده شماره۲۱۶-۱۹۱/۳. https://iichs.ir/vdcc.iq4a2bq14la82.html